تاریخ افغانستان

تاریخی ، جغزافیایی و باستان شناسی

تاریخ افغانستان

تاریخی ، جغزافیایی و باستان شناسی

گزارش سفیر قاجار از دربار امیر شیرعلی خان

گزارش سفیر قاجار از دربار امیر شیرعلی خان

نویسنده: آصف فکرت

    اندکی پس از درگذشت سردار سلطان احمد خان سرکار، حکمران هرات (1283 ه.ق/1863-1864م) و پیروزی امیر دوست محمد خان، که مرگ او را نیز در پی داشت، هرات به تصرف امیر شیرعلی خان فرزند امیر دوست محمد خان درآمد و او فرزند نوجوانش، محمد یعقوب خان را به حکومت آن شهر گماشت.

  

گزارش سفیر قاجار از دربار امیر شیرعلی خان

نویسنده: آصف فکرت

    اندکی پس از درگذشت سردار سلطان احمد خان سرکار، حکمران هرات (1283 ه.ق/1863-1864م) و پیروزی امیر دوست محمد خان، که مرگ او را نیز در پی داشت، هرات به تصرف امیر شیرعلی خان فرزند امیر دوست محمد خان درآمد و او فرزند نوجوانش، محمد یعقوب خان را به حکومت آن شهر گماشت.

    میان دولت های قاجار و محمد زایی در این روزگار پیوندهای نیکی استوار گردید و هیات های حسن نیت میان دوکشور رفت و آمد کردند که مهم ترین آنها رفتن سردار محمد یعقوب خان با شماری از همراهان به خراسان و دیدار با ناصرالدین شاه در 1284ه.ق/1867م بوده است. ناصرالدین شاه که در آن هنگام در خراسان بود، مقدم امیرزاده را گرامی داشت؛ هدیه هایش را پذیرفت و به او و همراهانش تحفه و هدیه داد و در پایان همان سفر، در برابر توطئه ای که از سوی فرزند سلطان احمدخان بر ضد او فراهم شده بود از سردار محمد یعقوب خان حمایت نمود و به دستور شاه رقیب سردار را توقیف کردند.

    در 1286ه/1869م که شیرعلی خان برتمام افغانستان مسلط شد، دولت ایران سفیری به افغانستان فرستاد. این سفیر سید ابوالحسن شاه قندهاری، امین کل آستانه مقدسه رضویه بود. میرغلام محمدخان غبار از رسیدن سید ابوالحسن سفیر ایران به کابل یاد می کند (افغانستان در مسیر تاریخ، ص 598).آنچه نگارنده، هنگام چاپ گزارش سفارت کابل، از احوال سید ابوالحسن به دست دادم در مقدمه کتاب آورده شده است. در اینجا تنها چند نکته از سفرنامه را می آوریم که برای تاریخنگاران و پژوهشگران تاریخ عصر امیرشیرعلی خان که احیانا به اصل کتاب دسترسی ندارند، مهم و قابل استفاده است. گزارش سفارت کابل از آن روی قابل اهمیت است که ماخذ و منابع فارسی مربوط به روزگار امیرشیرعلی خان بسیار اندک است. مهم ترین اثری که از احوال و اوضاع آن روزگار سخن می گوید، کتاب سفارت روسیه تزاری به دربار امیر شیرعلی خان اثر دکتر یاورسکی، ترجمه شادروان عبدالغفور برشنا است. نویسنده گزارش سفارت کابل شخصی آگاه به مسائل افغانستان در آن روزگار و آشنا با فرهنگ و مردم آن کشور بوده است.

   

    نظام اول

    آنکه نوکر افغانستان کلیه و رعایای آن سامان اغلب با اسلحه و آلات حرب در کوچه و بازار و بیرون تردد می کردند و به این واسطه هر نزاعی که فیمابین دو نفر اتفاق می افتاد، به ضرب و قتل منجر می شد و کمتر روزی بود که مقتول و مضروبی در آن صفحات نشود. اکنون مقرر نمودند که هیچ کس از سپاه و رعیت با اسلحه نگردند مگر در وقت ضرورت مشق نظامی و مقابله حربی.

   

    نظام دوم

    وسعتی در کوچه و بازارها داده و در تنظیفات آنها اهتمام نمایند و در ساختن راه ها و... مشغول باشند.

   

    نظام سیم

    مالیات قریه و بلوکات را مشخص نموده، به کدخدا و ریش سفیدان آن نوشته بدهند و قسطی معین نمایند که از آن قرار، خود آنها تحویل خزانه دار دیوان کنند و محصل برای تحصیل در جایی نرود.

   

    نظام چهارم

    از برای مالیات جمیع ولایات مقبوضه خود جمعی معین نموده و خرجی مشخص کرده، به این تفصیل که مسطور می گردد:

    [مالیات و مخارج]

    جمع مالیات کابل و قندهار و هرات و ولایات [ی] که به هریک از این ولایات متعلق است، مبلغ یکصد و بیست لک(هرلک معادل100هزار) روپیه کابلی معین شده است و خرجی که برای آن مشخص شده است، بیست لک روپیه مخارج ولایتی از قبیل مستمریات و تخفیفات و غیره موضوع (=وضع) نموده اند. و از یکصد لک روپیه باقی مبلغ بیست لک روپیه مواجب سرداران بارکزایی که بعضی خانه نشین[اند] و بعضی آمد و شد دارند؛ و وظیفه (= تنخواه، مستمری) بیوه های امیر دوست محمد خان و غلام حیدرخان و محمد اعظم خان و محمد افضل خان (پسران امیر دوست محمد خان) و غیره و غیره مشخص نموده از کل موضوع نموده اند، (= وضع کرده اند، کم کرده اند).

    [افواج نظامی و غیرنظامی]

   

    و از برای این هشتاد لک روپیه باقی، خرجی که معین نموده اند، این است که:

    سی فوج پیاده نظامی و غیرنظامی آماده سازند و سواره نظامی که به اصطلاح آنها رساله می گویند، ده رجمنت (دسته، اصطلاحی فرانسوی)، که هر رجمنتی چهار صد نفر باشد، معین کرده اند. و پیاده هر فوجی ششصد نفر می باشد، که جمله هجده هزار می شود. ایضا هشت هزار دسته جات سوار برقرار نموده اند و موازی سیصد ضرب توپ بازدید کرده اند و از جمله صد ضرب در ولایات مثل هرات و فراه و قندهار و غزنین و بلخ و غیره، در هرجا به اندازه خودش با غورخانه (= قورخانه، جبه خانه) موجود دارند که در هروقت، هرجا، هرقدر لازم شود، بفرستند.

    و صد ضرب توپ دیگر در غورخانه (قورخانه) انبار (ذخیره) باشد. و از این صد ضرب توپ با غورخانه قدری موجود شده و باقی آن را در یک هفته یک توپ از کارخانه در(ساخته و بیرون آورده) می شود و به انبار(= ذخیره، مخزن) داخل می شود....

   

    نظام دیگر

    سرداران بارکزایی هر کس در میان فوج سواره و غیره نوکری اختیار بکند، به قدر منصب و خدمتش به او مواجب داده می شود، والامستمری که به جهت او برقرار شده بگیرد، بنشیند. سردارزادگی و خانزادگی را، با بیکارگی، دستاویز شان و منصب و مواجب، بعد از این نسازند. و از این جهت اکنون کسر و قطع در مواجب و مستمری بعضی به هم رسیده که خود را سزاوار زیاده بر اینها می دانستند، و اضافه و زیادتی در مواجب و مستمری بعضی شده و بزرگان، به اعتقاد خود، آنها را سزاوار این نمی دانند و این فقره اسباب نقار و عداوت جمعی از اشراف و اعیان و بزرگان و سرداران افغانستان، با امیر شیرعلی خان گردیده است.

   

    نظام دیگر

    آنکه امیر شیرعلی خان قرارش، تا حین توقف فدوی در کابل، این بود که بعد از طلوع آفتاب یک ساعت بیرون می آمد؛ تا دو ساعت قبل از غروب نشسته، مشغول تنظیم امورات ولایتی و سپاهی بود. جمیع ارباب قلم و سرکرده های سپاه در حضور آن حاضر بودند و عرایض مردم را قرار داده بود که عریضه کرده به عالیجاه میرزا محمد حسن خان منشی باشی بدهند، که او به نظر امیر رسانیده، جواب بگیرد. و عرض شفاهه و جواب و سوال مراجعه بالکل موقوف و ممنوع بود، مگر در مطالب عمده و اشخاص خاصه که به حضور طلبیده جواب و سوال می نمود.

   

    نظام دیگر

    آنکه در هریک از منازل میانه ولایات امیرشیرعلی خان، از کابل الی هرات و جلال آباد و ترکستان و غیره داکخانه ها، یعنی چاپارخانه ها ساخته اند. و در سر هر دوفرسخی به جهت داک پیاده، و در هر 6 فرسخی به جهت داک یعنی چاپار سواره چهار اسب و آدم گذاشته اند. و طریق آوردن و بردن کاغذهای آنها چنان است که در هر هفته یکبار، مگر ضرورت و نوعی شود، کل نوشتجات را در کیسه سربه مُهر، به چاپار پیاده یا سواره می دهند، و آن مرد فورا به راه می افتد و می تازد، تا منزل دیگر؛ در آنجا اسب و آدم مهیا ایستاده است. بدون سوال و جواب، کیسه کاغذ را می گیرد و همانطور می رساند به منزل دیگر. علی هذالقیاس تا آنجایی که مقصود است می برند، و از آن طرف هم همین طور برمی گردند. شخص معین واحدی نیست، که از شهری به شهری برود

 روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 3154 به تاریخ 17/12/92، صفحه 31 (تاریخ اقتصاد)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.