تاریخ افغانستان

تاریخی ، جغزافیایی و باستان شناسی

تاریخ افغانستان

تاریخی ، جغزافیایی و باستان شناسی

فیل در دوره سلاطین دهلی: اهمیت و کارکردها

فیل در دوره سلاطین دهلی: اهمیت و کارکردها


نویسنده گان : فردین محرابی کالی و محسن معصومی


مقدمه

شبه قاره هند به دلیل اوضاع جغرافیایی و طبیعی، یکی از مهم‌ترین زیست‌گاه‌های فیل است. فیل گردنی بیش از حد کوتاه و گوش­هایی بزرگ و چشمانی کوچک دارد و به رغم جثه عظیم (با وزن بین دو تاپنج تن)، دارای صدای ضعیفی است. فیل با چابکی و مهارت حرکت می‌کند و حیوانی است تندخو و کینه‌جو که هنگام عصبانیت به‌ویژه در زمانی که زخمی شود یا احساس خطر کند، بسیار سهمگین و گاه غیر قابل مهار است.

  

فیل در دوره سلاطین دهلی: اهمیت و کارکردها


نویسنده گان : فردین محرابی کالی و محسن معصومی


مقدمه

شبه قاره هند به دلیل اوضاع جغرافیایی و طبیعی، یکی از مهم‌ترین زیست‌گاه‌های فیل است. فیل گردنی بیش از حد کوتاه و گوش­هایی بزرگ و چشمانی کوچک دارد و به رغم جثه عظیم (با وزن بین دو تاپنج تن)، دارای صدای ضعیفی است. فیل با چابکی و مهارت حرکت می‌کند و حیوانی است تندخو و کینه‌جو که هنگام عصبانیت به‌ویژه در زمانی که زخمی شود یا احساس خطر کند، بسیار سهمگین و گاه غیر قابل مهار است. طول عمر فیل‌های اسیر و دست‌آموز آدمیان بین 80 تا 100 سال، و فیل‌های رها در طبیعت بسیار بیشتر است. به رغم تندخویی، فیل حیوانی بسیار هوشمند، صبور و فرمان‌بردار است. رام کردن فیل کاری بس دشوار و طاقت‌فرسا است اما این حیوان پس از رام شدن، با مربی (فیلبان) خود رابطه‌ای دوستانه برقرار می‌کند و قادر است وی را در میان دیگران به‌راحتی شناسایی و دستوراتش را اجرا کند. یک فیل بالغ که در شبانه روز تنها به سه ساعت استراحت نیاز دارد می‌تواند تا پنج تن بار را حمل کند. نگهداری فیل به دلیل احتیاج حیوان به مراقبت‌های ویژه و غذای زیاد، بسیار پرهزینه است.[1] این ویژگی‌های فیل موجب شده که در مناطقی چون شبه قاره هند که از مراکز اصلی زندگی فیل‌ها در آسیا است، این حیوان ابزاری مناسب برای حکم‌رانان در سیاست، اقتصاد و نظامی‌گری باشد و پادشاهان و امرا برای به خدمت گرفتن این حیوان مفید، تلاش فراوان کنند و هزینه‌های زیادی متحمل شوند. بی شک سلاطین دهلی از نخستین سلسله‌های حکم‌رانان مسلمان در شبه قاره هند بودند که با آگاهی از اهمیت سیاسی و نظامی فیل، برای به خدمت گرفتن آن تلاش کردند.

سلسله‌های ممالیک، (حک:602-689ﻫ)؛ خلجیان، (حک:689-720ﻫ)؛ تُغلقیان، (720-817ﻫ)؛ سادات، (حک:817-855ﻫ.)؛ لودیان، (حک:855-932ﻫ.) که بیش از سه سده در شمال و مرکز شبه قاره هند به مرکزیت دهلی حکومت کردند و در منابع هند دوره اسلامی و پژوهش‌های جدید، سلاطین دهلی خوانده شده‌اند، در تشکیلات سیاسی و نظامی خود از فیل به شکلی گسترده و تأثیرگذار استفاده کردند، اما نخستین سلسله حکم‌رانان مسلمان که به سبب ورود به هند و آشنایی با شیوه‌ها و ابزارهای جنگی هندیان، با استخدام فیلبانان هندی، از فیل برای مقاصد نظامی استفاده کردند، غزنویان بودند.[2] سلطان محمود غزنوی دو هزار و پانصد، جانشین و پسرش مسعود بیش از هزار و ششصد زنجیر فیل در سپاه خویش در اختیار داشتند.[3] اما به‌کارگیری فیل در بین سپاهیان مسلمان در دوره سلاطین دهلی و پس از تشکیل حکومت ممالیک رونق فراوان یافت،[4] به گونه‌ای که دست‌یابی به فیل بیشتر، یکی از مهم‌ترین زمینه‌های رقابت میان سلاطین دهلی و حاکمان هندوی محلی به شمار می‌رفت. علاءالدین خلجی(حک:695-715ﻫ.) در چند مرحله از کشورگشایی‌های خود به ترتیب سی، سی و شش، صد و ششصد و دوازده زنجیر فیل به‌دست آورد و به فیلخانه سلطنتی افزود،[5] به طوری که وی در نبرد با مغولان در سال 697ﻫ. حدود دو هزار و هفتصد زنجیر فیل در سپاه خود داشت.[6] سلطان محمدتغلق(حک:725-752ﻫ.) سه هزار زنجیر فیل داشت و مواجب زیادی برای علوفه آن‌ها اختصاص داده بود.[7] فیروزشاه تغلقی(حک:752-790ﻫ..) هم احتمالا به همین میزان فیل داشت، وی در حمله دوم به لکهنوتی و بنگاله، چهار صد و هفتاد و در حمله به تهته (در جنوب سند) چهارصد و هشتاد زنجیر فیل همراه داشت. [8] سکندرشاه لودی(حک:894-923ﻫ.) هفتصد زنجیر فیل در فیلخانه داشت.[9] تعداد فیلان ابراهیم شاه لودی(حک:923-930ﻫ.) در نبرد با بابر(حک:932-937ﻫ) در پانی‌پت هزار زنجیر ذکر شده است.[10] همه این گزارش‌ها نشان رواج گسترده به‌کارگیری فیل در سپاه و دربار سلاطین دهلی است. شمار فیل­ها در دربار سلاطین، به میزان قدرت و ثروت آن‌ها بستگی داشت، چراکه فیل هرچند حیوانی مهم و تأثیرگذار در نظامی‌گری و سیاست به شمار می‌رفت، تیمار و نگهداری و پرورش آن نیز نیازمند صرف هزینه‌های گزاف بود. جلال­الدین خلجی(حک:689-695ﻫ.) از هزینه زیاد علوفه فیل‌ها اظهار نارضایی می­کرد.[11] ابن فضل­الله عمری نیز از اختصاص مبالغ زیادی توسط سطان محمدبن تغلق برای نگهداری فیل­ها و تهیه علوفه آن‌ها خبر داده است.[12]

سلاطین دهلی فیل­های مورد نیاز خویش را از راه­های گوناگون به دست می‌آوردند. گاه به جای خراج، از حاکمان محلی، فیل دریافت می‌کردند و حکومت­های خراج‌گزار، هر سال ناچار بودند به‌نشانه فرمان‌برداری، شماری فیل به دربار سلطان بفرستند.[13] به همین علت، مناطق خراج‌گزاری چون بنگال و دکن که محل اصلی رشد و پرورش فیل بودند، برای سلاطین دهلی اهمیت بیشتری داشتند.[14] اما یکی از مهم‌ترین راه‌های دست‌یابی به فیل، برای این سلاطین، میدان­های نبرد با هندیان بود. شمار زیاد فیل در بین غنایم جنگی، نشانه اهمیت پیروزی به دست آمده و فزونی غنائم بود. مورخان مسلمان، در گزارش­های خویش درباره پیروزی­های سلاطین دهلی، اشاره زیادی به فیل‌هایی که به صورت غنیمت در اختیار می‌گرفتند، داشتند.[15] این فیل­ها هنگام ورود لشکر فاتح به دهلی، به عنوان دستاورد مهم پیروزی، با تشریفات گسترده و چشم‌گیر به نمایش در می‌آمدند و در شهر گردانده می‌شدند.[16] این نمایش­ها گاه ممکن بود خسارت­هایی به شهر و ساکنان آن وارد کند؛ چنان‌که به حرکت درآمدن نابهنگام فیل­هایی که از فتح لکهنوتی نصیب سلطان غیاث الدین تغلق (حک:720-725ﻫ.) شده بود، موجب ویرانی قصر تازه‌تأسیس افغان­پور و مرگ سلطان شد.[17]

گاه به‌دست آوردن فیل، انگیزه اصلی حمله سلاطین به برخی از مناطق بود.[18] در صورتی که سپاهیان دشمن شکست می‌خوردند یا توان مقاومت در خویش نمی‌دیدند، یکی از پیشکش­هایی که برای درخواست امان، به سلطان تقدیم می‌کردند، چندین زنجیر فیل بود[19] به علاوه پس از مصالحه نیز یکی از موادی که به صورت شرط لازم برای پذیرش صلح، در صلح‌نامه گنجانده می‌شد، تقدیم تعدادی فیل به سلطان دهلی بود،[20] حاکمان منصوب از طرف سلاطین دهلی در ایالت­های مختلف و پادشاهان و حکم‌رانان مناطقی که با سلاطین روابط نیکو داشتند نیز در مناسبت­های گوناگون، چندین زنجیر فیل به عنوان پیشکش به دربار دهلی می­فرستادند.[21] به نظر می‌رسد خرید فیل یکی دیگر از روش‌های تهیه این حیوان توسط سلاطین دهلی بود. به نوشته عفیف، فیروزشاه تغلقی(حک: 752-790ﻫ) جهت حمایت از تاجران فیل، دستور داده بود هر تاجری که فیلش در میان راه از بین برود، بهای آن را از خزانه بگیرد.[22]

پرورش فیل در همه مناطق هند، یکسان نبود و به‌ویژه به نظر نمی‌رسد بازار پرورش این حیوان در دهلی چندان پررونق بوده باشد. منطقه اصلی پرورش فیل در بنگال در شرق (به‌ویژه در شهر لکهنوتی) و در دکن در جنوب هند بود[23] و به همین سبب قیمت فیل در دهلی گران‌تر بود.[24] بلبن(حک:664-686ﻫ) از پسرش بغراخان، حاکم لکنهوتی، خواست هر سال فیل­هایی از آن‌جا به دهلی بفرستد.[25] فیل­های متعلق به سلاطین دهلی در شهر دهلی در محلی که «فیلخانه/پیلخانه سلطانی» خوانده می‌شد، نگهداری می‌شدند.[26] مسئول تیمار و نگهداری فیل­ها «شحنه فیل» نام داشت.[27] شحنه فیل از مقام­های سیاسی و مهم دربار بوده و صاحب این منصب، از بزرگان دربار و دولت به شمار می‌رفت.[28] در جنگ­ها اصولا دو شحنه فیل وجود داشت، یکی برای جناح چپ و دیگری برای جناح راست، گاهی فرماندهی به عهده یک شحنه بود.[29]

 

کارکردهای سیاسی فیل

در دوره سلاطین دهلی فیل حیوانی سلطنتی و به‌کارگیری آن مختص دستگاه سلطان بود و پادشاهان مدعی مالکیت انحصاری این حیوان بودند.[30] از آن‌جا که در اختیار داشتن فیل توسط حاکمان محلی، امکان شورش آن‌ها علیه سلطان دهلی را افزایش می‌داد، یا به گفته برنی: نخوت پادشاهی در سر ایجاد می­کرد،[31]اجازه نگهداری این حیوان به حاکمان ایالت­ها نیز داده نمی‌شد[32] و به‌کارگیری فیل بدون اجازه سلطان به معنای نافرمانی و اقدام به شورش بود و مجازات شدید قتل را در پی داشت،[33] بی‌توجهی جلال­الدین­خلجی به این واقعیت به قیمت از دست دادن سلطنت وی تمام شد، زیرا برادرزاده وی علاءالدین بعد از حمله به دیوگیر واقع در جنوب دهلی و به‌دست آوردن مال و فیل بسیار در صدد مخالفت بر آمد، اما جلال‌الدین به توصیه اطرافیان که فیل و مال بسیار را واسطه فتنه­های بزرگ می‌دانستند، توجهی نکرد و در نهایت با شورش برادرزاده خویش به قتل رسید.[34] پادشاهان برای نشان دادن التفات خود به سرداران و صاحب منصبان، حاکمان ایالت­های مختلف و حکم‌رانان خراج‌گزار، به آنان فیل هدیه می‌دادند یا اجازه می‌دادند در دستگاه خویش چند زنجیر فیل نگهداری کنند.[35]این عمل سلطان و عکس آن یعنی فرستادن فیل توسط آن‌ها برای سلطان به عنوان پیشکش، نشان‌دهنده روابط نیکو بین آن‌ها بود.[36]

در دوره سلاطین دهلی شحنگی فیلان منصبی مهم بود و صاحب این منصب از نزدیکان و مقربان سلطان و افراد صاحب نفوذ در دربار به شمار می‌رفت.[37] پیوستن شحنگان فیل به همراه دیگر گروه­های تأثیرگذار به علاءالدین خلجی(حک:695-715ﻫ.)، نقش زیادی در تحکیم قدرت وی، بعد از به کشتن سلطان جلال­الدین خلجی داشت.[38] به دلیل اهمیت این مقام،شحنگان فیل از میان افراد وفادار انتخاب می‌شدند.[39]شحنگان فیل گاه به القاب و مناصب بالایی دست می‌یافتند.[40] آن‌ها هم‌چنین گاه به‌عنوان فرمانده سپاه برای سرکوب شورشیان و نیز سفیر برگزیده می‌شدند.[41] بعد از مرگ سلطان محمد تغلق در تهته که خواجه جهان وزیر، در دهلی کودکی را به سلطنت برداشت، فیروزشاه شحنه فیل خود را برای مذاکره نزد خواجه جهان فرستاد.[42] آن‌ها هم‌چنین نقش مهمی در درگیری‌های داخلی سلاطین و منازعاتی که در دربار سلاطین درمی‌گرفت، داشتند.[43] یکی از علل بالا گرفتن درگیری‌ها در دربار تغلقیان پس از مرگ فیروزشاه و جانشینی محمد، به گفته سیهرندی، خارج کردن سرپرستی فیلان از تسلط بندگان فیروزشاهی بود.[44] زیرا محمد با این عمل خویش از قدرت و نفوذ بندگان فیروزشاهی کاست، این عمل محمد، موجب نارضائی و شورش آن‌ها شد، هر چند در نهایت کاری از پیش نبردند و ناچار شدند شبانه از دهلی بگریزند.[45]

اعلان‌های عمومی نیز اغلب به توسط کسانی که سوار بر پشت فیل در شهر می‌گشتند، صورت می‌گرفت.[46] برخی از مجرمان را هم در قفسی بر پشت فیل در شهر می‌گرداندند. در صورت تبرئه فرد مهمی از اتهام، برای نشان دادن بی­گناهی او، وی را سوار بر فیل در شهر می‌گرداندند.[47] پس از جلوس سلطان جدید نیز برای اعلان سلطنت وی و معرفی او به مردم، در حالی که چتر بر سر او گرفته می‌شد، او را سوار بر فیل در شهر می‌چرخاندند.[48] بعضی از پادشاهان این دوره چون سلطان رکن‌الدین(حک:633-634ﻫ.) و سلطان رضیه(حک:634-637ﻫ.) علاقه زیادی به استفاده فیل در تشریفات داشتند.[49] فیل علامت پادشاهی بود و در کنار خطبه و سکه، از اسباب ملک به شمار می­رفت.[50] برای توزیع هدایا به مناسبت­های مختلف چون جلوس، فتح، بازگشت از سفر و جشن‌های عید، چند عراده کوچک بر روی فیل­ها قرار می‌دادند و از آن‌جا سکه­های طلا و نقره(دینار و درهم) به سوی مردم می­انداختند.[51] فیل­ در زمره هدایای مهم به سلطان و نیز از جمله پیشکش‌های سلاطین به افراد شایسته به‌شمار می‌رفت.[52] گاه فرماندهان به دلیل غنیمت گرفتن چند فیل و ارسال آن به دربار، القابی دریافت می­کردند.[53]

تنبیه و قتل مجرمان نیز گاه به فیلان سپرده می‌شد.[54] دندان این فیل­ها را با ابزارهای تیز و برنده می‌پوشاندند. آن‌ها مجرم و محکوم به قتل را با خرطوم از زمین بلند و به بالا پرتاب و سپس وی را لگد مال می‌کردند.[55] این نوع مجازات، چون بسیار سخت و دردناک بود، بیشتر ویژه شورشیان، مخالفان و دشمنان بود.[56]

 

کارکردهای نظامی فیل

فیل­ها به عنوان بخش بسیار مهم و تکیه‌گاه اصلی سپاه در دوره سلاطین دهلی بودند، از این رو مهم‌ترین کارکرد آن‌ها در جنگ و صحنه نبرد بود. بلبن چنین می‌پنداشت که یک زنجیر فیل در سپاه، به‌تنهایی به اندازه پانصد سوار تأثیرگذار است.[57] فیل­ها اغلب به هنگام نبرد در صف مقدم جنگ و پیشاپیش سپاهیان قرار می‌گرفتند و برای برهم زدن نظم سپاه دشمن از آن‌ها استفاده می‌شد. اما گاهی فیلان بین سه قسمت میمنه، میسره و قلب سپاه تقسیم می‌شدند. بدن فیل­ها با برگستوان آهنی پوشانده می‌شد. این پوشش فلزی فیل را از آسیب در امان می‌داشت. با این حال گروهی سواره و پیاده نیز در میدان نبرد مأمور مراقبت از فیل­ها بودند.[58] هم‌چنین فرماندهان جنگی بیشتر بر پشت فیل می‌نشستند و جنگ را رهبری می‌کردند. این کار علاوه بر این که امنیت فرمانده را که درون هودج قرار داشت، افزایش می‌داد، موجب تسلط بیشتر وی بر میدان جنگ می‌شد. به‌علاوه به وی فرصت می‌داد که در صورت شکست، بتواند زودتر و ایمن­تر از مهلکه جان به در برد.[59] علاوه بر فرمانده جنگ، یک فیل جنگی می‌توانست حدود شش تا بیست سرباز مسلح را نیز بر پشت خود حمل کند، آن‌ها در قلعه(برج) چوبی که دارای سوراخ­هایی جهت پرتاب تیر و نیزه بود بر پشت فیل با تیر و کمان و دیگر سلاح­ها، قرار می‌گرفتند.[60]

نعره، بو و هیبت ترسناک فیل­ها در میدان جنگ، موجب رم کردن اسبان و در نتیجه به هم خوردن نظم و سامان سپاه دشمن می‌شد.[61] به‌علاوه به خرطوم و عاج‌های فیل، داس و اشیاء برنده دیگر و گاه دشنه‌های مسموم می‌بستند و بدین ترتیب فیلی که برای این کار تربیت شده بود، یک‌تنه می‌توانست با هدایت فیلبان، شمار زیادی از اسبان و سربازان دشمن را زخمی کند یا از پای درآورد.[62] در حمله تیمور گورکانی به هندوستان، سپاه محمود تغلق که با صد و بیست زنجیر فیل به مقابله رفته بود، موجب ترس و وحشت سپاه تیمور که تا آن زمان چنان صحنه‌هایی در میدان نبرد ندیده بودند، شد، اما تیمور توانست با ساختن حصاری از تنه درختان و حفر خندق و قرار دادن شماری گاومیش در جلوی خندق و ریختن خارهای آهنین بر سر راه فیل­ها، سپاه خویش را از خطر آن‌ها در امان دارد و بر لشکریان دهلی پیروز شود.[63] گاه پیش از آغاز نبرد، فیل­ها را با خوراندن شراب مست می‌کردند. علاء‌الدین خلجی بعد از صدور فرمان منع نوشیدن شراب دستور داد، شراب‌های مصادره شده را به فیلخانه سلطانی ببرند و به هنگام نیاز به فیلان بخورانند.[64] فیل مست برای بر هم زدن نظم سپاه دشمن و حملات شدید و برق‌آسا به قلب سپاه حریف، بهترین ابزار جنگی به‌شمار می‌رفت.[65] هر چند این حیوان مست، ممکن بود در صورتی که به‌خوبی راهبری نشود، برای لشکر خودی هم خطرآفرین باشد؛ به‌ویژه اگر فیل مست زخمی می‌شد یا رم می‌کرد، خطر آن برای سپاه خودی بیشتر بود. یکی از وظایف مهم فیلبانان مقابله با فیلان مست و رفع خطر آن‌ها از سپاه خویش بود.[66]

فیل­ها در صحنه‌های نبرد، وسیله‌ایی مناسب برای حمل و نقل بودند. برای عبور دادن سربازان و تجهیزات از عرض رودخانه‌ها بهترین و امن‌ترین وسیله فیل­ها بودند.[67] با توجه به تعدد رودهای خروشان در سرزمین هند، ارزش این حیوان در سپاه دو چندان می‌شد. ادوات و تجهیزات سنگین نظامی، چون ابزار قلعه‌گیری و ویران کردن حصارها و نیز منجنیق‌ها، غنایم به دست آمده از دشمن، خزاین و سایر ملزومات جنگی نیز بر پشت فیل­ها جابه‌جا می‌شدند.[68]

قلب‌ سپاه‌ علاوه بر این که محل‌ استقرار حاکم‌ یا نماینده‌ وی‌ به‌ همراه‌ گروهی از علما، اطبا و منجمان‌ و محافظان‌ شخصی‌ بود،[69] محل نگهداری‌ فیل­ها به‌ویژه فیل­های‌ تشریفاتی‌ که‌ حرم سلطان، پرچم‌ها،‌‌ سایه‌بان‌ سلطنتی‌ و نوازندگان مارش­های جنگی و ابزارهای مورد نیاز آن‌ها‌ را حمل می‌کردند، نیز بود.[70]

با توجه به علاقه سلاطین دهلی به شکار و این‌که شکار به عنوان یک اردوی آمادگی(مانور نظامی) برای سپاهیان به حساب می­آمد، از فیل­ در میدان­های شکار نیز استفاده می‌شد.[71]

 

نتیجه

سلاطین مسلمان دهلی از تشکیلات اداری و نظامی محلی در هند در زمینه­های گوناگون تأثیر پذیرفتند؛ آن‌ها با توجه به محیط جغرافیایی هند که محل پرورش فیل بود، این حیوان را در تشکیلات خود به خدمت گرفتند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان‌دهنده کارکرد سیاسی و نظامی تأثیرگذار فیل است، با توجه به این‌که به‌کارگیری فیل به صورت انحصاری در مالکیت سلاطین قرار داشت، این حیوان یکی از اسباب سلطنت به شمار می­رفت، به همین سبب اجازه نگهداری آن صرفا به افراد خاصی که مورد توجه سلطان قرار می­گرفتند، داده می­شد. استفاده از فیل­ در تشریفات، عیدها و جشن­ها به عنوان نماد قدرت، به‌طور گسترده توسط سلاطین دهلی مورد توجه بود. تقدیم فیل از طرف امیران و حاکمان محلی به پادشاه یا پیشکش این حیوان به توسط سطان به امرا، از نشانه‌های روابط دوستانه میان آن‌ها بود. شحنگان فیل که مسئولیت نگهداری، تیمار و به‌کارگیری فیل­ها را برعهده داشتند، نقش کلیدی در منازعات داخلی دربار در این دوره ایفا می­کردند. با توجه به ساختار نظامی حکومت سلاطین دهلی، داشتن نیروی نظامی قوی برای تحکیم بخشیدن قدرت‌شان ضروری بود؛ آن‌ها باید شورش­های داخلی را سرکوب می­کردند، در برابر تجاوزهای مداوم مغولان از سمت شمال غربی ایستادگی می­کردند و نبردهای دائمی با فروان‌روایان محلی هند جهت تسلط بر آن منطقه داشتند. به همین هدف آن‌ها با پی­بردن به اهمیت فیل در امور نظامی، به‌طور گسترده آن را در تشکیلات نظامی خویش به‌کار گرفتند؛ هم‌چنین در حمل­ و نقل تدارکات و تجهیزات نظامی نقش مهمی داشتند. بنابراین، سلاطین دهلی سعی می­کردند از طریق جنگ، مصالحه، پیشکش و خرید بر تعداد آن‌ها بیفزایند و از قدرت و توان آن‌ها برای امور نظامی و سلطه خود بهره گیرند.



1. Sukumar, pp, 1-39, 108-165, 202-218.

[2]. آذری، 131-132؛ باسورث،116؛  Meredith, G. M. “FIL”, EI, vol. 2, p.893..

[3]. جوزجانی، 1/230؛ بیهقی، 349.

[4]. حسن نظامی، 215-216.

[5]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 223. 233، 592؛ سیهرندی، 79؛ دهلوی، خزائن الفتوح، 138.

[6]. فرشته، 1/361.

[7]. ابن فضل­الله عمری، 3/56،76

[8]. عفیف، 144،197.

[9]. مشتاقی، 86.

[10]. عبدالله، 102؛ هروی، 1/257؛ یادگار، 95؛ بداؤنی، 1/230.

[11]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 189.

[12]. ابن فضل­الله عمری، 3/56، 76.

[13]. ماهرو، 32؛ عفیف، 171؛ برنی، تاریخ فیروزشاهی،327،330، 594. دهلوی، خزائن الفتوح، 105، دهلوی، قران السعدین، 72.

[14]. سیهرندی، 157؛ برنی، تاریخ فیروزشاهی، 95.

[15]. سیهرندی، 11، 68 ،76؛ عصامی، 234، 239؛ دهلوی، خزائن الفتوح، 138، 153. حسن نظامی، 218؛ برنی، تاریخ فیروزشاهی، 223، 233، 592؛ عفیف، 118.

[16]. عفیف، 123، 175.

[17]. سیهرندی، 96.

[18]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 220.

[19]. همان، 77، 587؛ حسن نظامی، 200، 228.

[20]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 128.

[21]. همان، 126؛ عفیف، 168-169.

[22]. همان، 486.

[23]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 53.

4. Qureshi, 143.

[25]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 53.

[26]. همان، 451، 594.

[27]. همان، 126، 174، 241، 382، 424.

[28]. همان، 3/77.

[29]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 26، 126، 174، 424؛ سیهرندی، 119.

[30]. همان، 594؛ ابن فضل­الله عمری، 3/76؛ فرشته، 342، 517.

[31]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 83، 594؛ حسن نظامی، 199.

[32]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 224، 594.

[33]. جوزجانی، 1/643-464؛ سیهرندی، 28؛  نظام‌الدین احمد، 1/ 68؛ فرشته، 1/247-248.

[34]. همان، 220-235.

[35]. جوزجانی، 2/7؛ سیهرندی، 55؛ عصامی، 194؛ دهلوی، قران السعدین، 143.

[36]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 126؛ عفیف، 168-169.

[37]. ابن فضل­الله عمری، 3/77.

[38]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 246.

[39]. همان، 251؛ عصامی،280؛ برنی، تاریخ فیروزشاهی، 246، 273-277.

[40]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 323، 381.

[41]. عصامی، 341؛ سیهرندی، 127.

[42]. سیهرندی، 119-120؛ فرشته، 1/483-484.

[43]. سیهرندی، 136-137، 139.

[44]. همان، 150.

[45]. همانجا.

[46]. عفیف، 378.

[47]. سیهرندی، 116؛ ابن بطوطه، 2/86؛ عفیف، 348-349.

[48]. عفیف، 47؛ سیهرندی، 144، 149، 150.

[49]. جوزجانی، 1/457، 460.

[50]. سیهرندی، 128.

[51]. ابن بطوطه، 2/80-81، 147؛ برنی، تاریخ فیروزشاهی، 457؛ سیهرندی، 97.

[52]. ابن بطوطه، 2/76؛ عفیف، 139؛ عبدالله، 86؛ یادگار، 83.

[53]. جوزجانی، 2/9-10.

[54]. ابن بطوطه، 2/74.

[55]. همان، 2/121، 131؛ سیهرندی، 67.

[56]. سیهرندی، 66-67؛ برنی، تاریخ فیروزشاهی، 208، 212، 321، 322.

[57]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 53.

[58]. عفیف، 115، 201؛ باسورث، 1/115. یزدی، 1/930؛ دهلوی، قران السعدین، 91. دهلوی، تغلق نامه، 92-93، ابن بطوطه، 2/128؛ حسن نظامی، 77.

[59]. سیهرندی، 8، 10؛ مشتاقی، 28.

[60]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 232-233؛ ابن فضل­الله عمری، 3/56،77؛ عصامی، 440؛ ابن بطوطه، 2/74-75.

[61]. کریستن سن، 218؛ کلود کائن‏، 186؛ شامی، 190، فخر مدبر، 248.

3. Srivastava, 293. .یزدی1/926؛

[63]. یزدی، 1/926.

[64]. برنی، تاریخ فیروزشاهی، 285؛ فرشته، 1/361؛ دهلوی، قران السعدین، 91، دهلوی، خزائن الفتوح،101.

[65]. عفیف، 166.

[66]. کریستن سن، 218-219.

[67]. عفیف، 111.

[68]. ابن بطوطه، 2/131.

[69]. فخر مدبر، 331.

4. Rizvi and Page, “Harb”, EI, vol.3, p.200.

[71]. ابن بطوطه، 2/155؛ عفیف، 327-328.

span><j�fn<0f pe dir="RTL">. ابن حوقل، 2/282؛ ابن فهد، اتحاف، 2/507، 508؛ فاسی، العقد الثمین، 1/220 و 4/87.

 

[31]. فاسی، شفاء الغرام، 1/172؛ فاسی، الزهور المقتطفة، 44.

[32]. فعر، 330.

[33]. صباغ، 2/625.

[34]. ابن فهد، اتحاف، 3/32.

[35]. نک: حسین شافعی، ص 63، 98، 296، 298.

[36]. ابن ظهیره، 101، 182.

[37]. عبدری، 103.

[38]. ابن فهد، الدر الکمین، 1/460.

[39]. فاسی، شفاء الغرام، 1/121.

[40]. فاسی، العقد الثمین، 4/196.

[41]. فاسی، العقد الثمین، 6/267.

[42]. بنگرید: فعر، ص 330؛ حسین شافعی، ص 49. متن این کتیبه چنین می‌باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم؛ هذا ما اوقف و تصدق به الفقیه حجة الدین ابوبکر بن علوی بن رسن السلامی عن موکله الناخدا اسماعیل بن عبد الرحمن بن المبارک الناطور السلامی و الشیخ شمس الدین ابوبکر؛ ابن عمر بن شهاب الهمدانی عن نفسه وقفا و تصدقا بجمیع هذه الدار التی بزقاق باذان علی رباط رامشت الشارع علی الحرم الشریف؛ کل واحد وقف نصفها مشاع وقفیة صحیحة شرعیة؛ من غیر ذلک فعلیه لعنة الله و لعنة اللاعنین و الملائکة و الناس اجمعین و ذلک فی اواخر ذی الحجة سنة اربع عشرة و ستمائة و صلی الله علی محمد و آله؛ عمل عبد الرحمن بن ابی حرمی عفی الله عنه و عن جمیع المسلمین و المسلمات و صلی الله علی سیدنا محمد و آله (این کتیبه در موزه آثار حرم مکی در مکه نگهداری می‌شود).

[43]. ابن قاضی شهبة، تاریخ، 4/103، 104؛ ابن ظهیرة، 182.

[44]. فاسی، العقد الثمین، 1/282؛ 3/394؛ فاسی، شفاء الغرام، 1/378؛ فاسی، الزهور المقتطفة، 123؛ ابن فهد، غایة المرام، 2/354.

[45]. ابن فهد، الدر الکمین، 1/460.

[46]. ابن فهد، اتحاف، 4/299، 306.

[47]. ابن فهد، اتحاف، 4/306.

[48]. سنجاری، 54.

[49]. سخاوی، التبر المسبوک، 3ا/104.

[50]. ابن فهد، اتحاف، 3/420.

[51]. ابن ظهیرة، 101، 182.

[52]. نهروانی، 193، 219، 238.

[53]. عصامی، 4/329.

[54]. طبری، 78.

[55]. طبری، 81.

[56]. سنجاری، 54.

[57]. عاملی، 1/78.

[58]. در متن رباط رامشتی آمده است نه رباط رامشت.

[59]. ابن عساکر، 1/297.

[60]. سبکی، 6/228.

[61]. ابن قاضی شهبة، مناقب الامام الشافعی، 611.

[62]. ابن ظافر، 137.

[63]. برزالی، 2/314؛ فاسی، العقد الثمین، 2/9؛ سلامی، 137.

[64]. فاسی، العقد الثمین، 2/440.

[65]. سخاوی، الضوء اللامع، 2/216.

[66]. ابن فهد، الدر الکمین، 2/1172.

[67]. فاسی، العقد الثمین، 6/246.

[68]. ابن فهد، الدر الکمین، 1/399.

[69]. فاسی، العقد الثمین، 5/306.

[70]. فاسی، العقد الثمین، 4/327؛ بامخرمة، 6/332.

[71]. فاسی، العقد الثمین، 4/185؛ مقریزی، 2/98؛ هیلة، 75.

[72]. ابن فهد، الدر الکمین، 1/460؛ سخاوی، الضوء اللامع، 1/348.

[73]. ابن فهد، الدر الکمین، 1/94؛ 4/469.

[74]. خزرجی، 2/312.

[75]. فاسی، العقد الثمین، 3/459.

[76]. فاسی، العقد الثمین، 2/399.

[77]. فاسی، العقد الثمین، 2/399.

[78]. ابن فهد، الدر الکمین، 1/555.

[79]. ابن فهد، الدر الکمین، 1/460.

[80]. فاسی، العقد الثمین، 4/185؛ هیله، 75.

[81]. این اثر در «مَتحف آثار الحرم المکی» نگهداری می‌شود. نوع سنگ بازلت است و اندازه آن 34 در 103 سانتی‌متر به صورت مستطیل، دارای هفت سطر و به خط نسخ است. (نک: فعر، ص284). ترجمه متن کتیبه: بسم الله الرحمن الرحیم، این بنا را شیخ والا، ‌یاری‌گر دین،‌ شیخ الاسلام، پناه حرمین و جمال دو طائفه، ابو القاسم رامشت بن حسین بن شیرویه بن حسین بن جعفر فارسی وقف کرد. همه این نوانخانه را که در کنار باب عزوره حرم شریف است،‌ بر همه مردان-نه زنان- صوفی،‌ ژنده‌پوشان از عراق و خراسان، زائران و مجاوران حرم،‌ وقف ابدی و صدقه موقوفه کرد و تصرف در آن حرام است، تا این که خداوند زمین و خلائق آن را به ارث برد و او بهترین وارثان است. کسی که این وقف را تغییر دهد یا تبدیل نماید، ‌لعنت خدا و لعنت‌کنندگان و ملائکه و مردم همه بر او باد و خداوند توبه و کار نیکی را از او نپذیرد و در روز قیامت ارجی نداشته باشد و خدا برای او میزانی بر پا نکند. این وقف در ماه رمضان سال 529 به انجام رسید. 

[82]. عبدری، 103.

[83]. ابن فهد، اتحاف، 2/507، 508؛ فاسی، العقد الثمین، 1/220؛ سنجاری، 2/246. هر چند میان درگذشت رامشت و دفن وی در قبرستان معلات سه سال فاصله است. به احتمال او ابتدا در منطقه‌ای که درگذشته دفن شده و سپس جنازه‌اش به مکه منتقل شده است چنان‌که جمال الدین جواد اصفهانی نیز که آثار ماندگاری در مکه از خود به جای گذاشت در سال 559هـ در موصل درگذشت و همان‌جا دفن شد، اما در سال 560هـ، جنازه‌اش به مکه آورده شد، سپس به مدینه منتقل شد و در همان‌جا دفن شد، (ابن خلکان، ‌5/143).

[84]. فاسی، العقد الثمین، 4/88.

[85]. ابن فهد، الدر الکمین، ‌1/622.

[86]. ابن فهد، الدر الکمین، 2/806؛ سخاوی، الضوء اللامع، 4/74.

[87]. عبدری، 103.


مراجع

آذری، علاءالدین، «نقش فیل در جنگ‌های ایران باستان»، بررسی‌های تاریخی، فروردین و اردیبهشت1350، شماره31. صص127-142.

 ابن بطوطه،سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، آگاه، 1376ش.

ابن فضل الله عمرى، شهاب الدین احمد بن یحیى بن فضل الله‏، مسالک الابصار فى ممالک الامصار، ابوظبی، المجمع الثقافى، 1423ﻫ .

باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیر کبیر، 1378ش.

بداؤنی، عبدالقادر،منتخب التواریخ،به تصحیح مولوی احمدعلی صاحب، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1380ش.

برنی، ضیاءالدین، تاریخ فیروزشاهی، اسیاتک سوسیئتی بنگاله، تصحیح مولوی سید احمد خان صاحب، کلکته، 1862م.

همو، فتاوای جهانداری، تصحیح افسر سلیم خان، اداره تحقیقات پاکستان، لاهور1972م.

بیهقی، ابوالفضل، تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیّاض، مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، 1375ش.

جوزجانی، منهاج سراج، طبقات ناصری، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران، اساطیر، 1389ش.

حسن نظامی، تاج الدین، تاج المآثر، تصحیح سیدامیرحسن­عابدی، دهلی نو، مرکز تحقیقات فارسی- رایزنی فرهنگ جمهوری اسلامی ایران، 1378ش/2008م.

دهلوی، امیر خسرو، تغلق نامه، تصحیح سید هاشمی فرید آبادی، دکن، 1352هـ/1933م.

همو،خزائن الفتوح (تاریخ علائی)، تصحیح محمد وحید میرزا، ایشیاتیک سوسائتی آف بنگال، 1976م.

همو، قران السعدین، بی جا، بی تا.

سیهرندی، یحیی بن احمد بن عبدالله، تاریخ مبارکشاهی، تصحیح محمد هدایت حسین، تهران، انتشارات اساطیر، 1382ش.

شامى، نظام الدین، ‏ظفرنامه تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانى،‏ مصحح پناهى سمنانى‏، تهران، سازمان نشر کتاب انتشارات بامداد، 1363ش.

عبدالله، تاریخ داودی، تصحیح شیخ عبدالرشید، شعبه تاریخ مسلم یونیورسیتی علی گده،1954م.

عصامی، عبدالملک، فتوح السلاطین، چاپ یوشع، مدرس، 1948م.

عفیف شمس سراج، تاریخ فیروزشاهی،تصحیح ولایت حسین، تهران، انتشارات اساطیر، 1385ش.

فخر مدبر(مبارکشاه)، آداب الحرب و الشجاعة، تصحیح احمد سهیلی ­خوانساری، اقبال، تهران، 1346ش.

فرشته، هندوشاه استرآبادی محمدقاسم، تاریخ فرشته، تصحیح محمدرضا نصیری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1387ش.

کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، مؤسسه انتشارات آگاه، 1384ش.

کائن کلود‏، «جنگ در دوره خلفا»، ترجمه ابراهیم موسی پور، فصلنامه تاریخ اسلام، سال پنجم، پاییز1383، صص175-188.

ماهرو، انشای ماهرو، تصحیح شیخ عبدالرشید، و اهتمام بشیر حسین، لاهور، انتشارات اداره تحقیقات پاکستان، 1965م.

مشتاقی، شیخ رزق الله، واقعات مشتاقی، تصحیح اقتدار حسین صدیقی و وقار الحسن صدیقی، دهلی نو، رام پوررضا لائبری رام پور، اتراپراداش، 1422هـ/2002م.

نظام الدین احمد هروی، طبقات اکبری، تصحیح بی.دَی.ئی، ایشاتک سوسائتی بنگال، کلکته، 1927م.

هروی، نعمت الله، تاریخ خان جهانی و مخزن افغانی، تصحیح سید محمد امام الدین، مطبوعه ایشیاتیک سوسائتی آف پاکستان، 1379هـ/ 1960م.

یادگار، احمد، تاریخ شاهی(تاریخ سلاطین افغانه)، تصحیح محمد هدایت حسین، کلکته، 1358هـ/1939م.

یزدى‏، شرف الدین على، ظفرنامه‏، مصحح سید سعید میر محمد صادق و عبدالحسین نوایى‏، تهران، کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شوراى اسلامى‏، 1387ش.

 

Qureshi, I.H., The Administration of The Sultanate of Delhi, Karachi, 1958.

Srivastava, A.L, The Sultanate of Delhi (711-1526 A.D), Agra, 1966.

Meredith, G. M., “FIL”., The Encyclopaedia Of Islam, Vol2B. Lewis, CH. Pellat and J. Schacht, Vol II, Leiden, 1991.

Rizvi. S.A.A. and Page .J. Burton “Harb”, The Encyclopaedia Of Islam, Vol3, B.Lewis, V. L. Menage, CH. Pellat and  J. Schacht, Vol III, 1986.

R. Sukumar, The Asian Elephant: Ecology and management, Cambridge, 1999.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.