تاریخ افغانستان

تاریخی ، جغزافیایی و باستان شناسی

تاریخ افغانستان

تاریخی ، جغزافیایی و باستان شناسی

کتاب تذکر الانقلاب

کتاب تذکر الانقلاب

گزارنده عزیز آریانفر گزارنده عزیز آریانفر

 دانشسرای خاور شناسی فرهنگستان علوم روسیه                   

 داکتر الکساندر شکیراندو                                                                                  

نوشته: فیض محمد کاتب هزاره

 ناله را هرچند می‌خواهم که پنهان‌تر کشم

سینه می‌گوید که من تنگ آمدم فریاد کن 

            

پیشگفتار

درست به یاد ندارم، شاید زمستان سال 1996 یا 1997 بود که دوست دانشمندم جناب داکتر امین فرهنگ مرا برای اشتراک در کنفرانسی پیرامون مسایل افغانستان به شهر ایزالون آلمان دعوت کرده بودند. در این کنفرانس، دانشمندی به نام ولادیمیر بویکو از اکادمی علوم فدراسیون روسیه نیز برای سخنرانی دعوت شده بود. آقای بویکو در پایان کنفرانس کتابی را که در سیمای مجموعه مقالات زیر نام «افغانستان: مسایل جنگ و صلح» زیر نظر روانشاد پروفیسور داکتر داویدف- از انستیتوت مطالعات اسراییل و خاور نزدیک اکادمی علوم روسیه تدوین گردیده بود، به من هدیه داد. 

من هم، پس از مطالعه کتاب، بی درنگ به برگردان آن دست یازیدم که پسان تر در سال 2001  از سوی بنگاه " نشر اندیشه" در تهران چاپ شد.

آن چه در این کتاب جالب بود، این بود که در یکی از مقالات جستاری از کتابی زیر نام " یادآوری هایی از قیام" نوشته فیض محمد کاتب، ترجمه الکساندر شکیراندو صورت گرفته بود. با خواندن این مطلب، گو این که به کشف تازه یی دست یافته باشم، از شادی در پوست نمی گنجیدم، زیرا  تا آن هنگام اثری از کاتب با این نام نشان در دسترس نبود. روشن است که خشنود بودم که سر نخ یکی از کتاب  های ناشناخته  وتازه یی از بزرگترین تاریخنگار کشور- کاتب را یافته بودم. با این هم، مشکوک بودم که شاید مترجم در برگردان نام کتاب دچار اشتباه شده باشد و منظور از "تذکر انقلاب" باشد.

درست چند ماه پس از این رویداد، همراه با استاد داکتر لطیف ناظمی- دانشمند و سخنور سرشناس کشور به کنفرانسی که به مناسبت بزرگداشت از "دهمین سال خاموشی استاد خلیلی" در لندن برگزار شده بود، راهی انگلیس شدم. در پایان این کنفرانس، شبی با استاد ناظمی و استاد بیرنگ کوهدامنی به خانه روانشاد استاد جاوید– رییس پیشین دانشگاه کابل مهمان شده بودیم. در این شب، موضوع را با استاد در میان گذاشتم. ایشان فرمودند که کتاب مورد نظر صد در صد همان تذکر الانقلاب است و کتاب دیگری نتواند بود. روشن است با شنیدن سخنان استاد، همه امیدهایم در زمینه کشف کتاب تازه یی از کاتب برباد رفتند. مگر به هر رو، بنا به توصیه استاد  جاوید در پی یافتن آقای الکساندر شکیراندو و کتاب ایشان شدم. استاد نگران آن بودند که مبادا در اثر جنگ های کابل و رفتار های طالبان، آثار آرشیف ملی از جمله آثار کاتب از میان رفته باشد.

پس از بازگشت به آلمان، شماری از دوستان فرهنگی: آقایان استاد رهنورد زریاب- از مون پلیه فرانسه، هارون یوسفی و بیرنگ کوهدامنی- از لندن و فرید شایان- از شهرکلن آلمان برای اشتراک در کنفرانسی که به مناسبت بزرگداشت از آوازخوان پر آوازه کشور- روانشاد احمد ظاهر از سوی تلویزیون "سیمای فرهنگ" برگزار شده بود، به فرانکفورت آمدند و مدت یک هفته مهمان من بودند.  هنگامی موضوع را با فرید شایان مطرح کردم، گفت:

-      الکساندر شکیراندو دوست بسیار نزدیک من است. هنگامی که در رادیوی مسکو کار می کردم، با هم همکار بودیم. مساله از این قرار است که الکساندر شکیراندو در اوایل سال های دهه هشتاد بنا به توصیه روانشاد پروفیسور رومودین که استاد راهنمای دکترایش بود، در کابل از آرشیو ملی از کتاب تذکر انقلاب مکروفیلمی تهیه نموده و آن را با خود به مسکو آورده بود و کار را روی آن در چهارچوب پروژه رساله دکترای علمی خود آغاز کرد. چون در خواندن آن مشکل داشت، چندین شب پیهم تا نیمه های شب با هم می نشستیم و من از روی دستنویس آن را می خواندم و شکیراندو به روسی ترجمه می کرد. پسان ها پس از پایان ترجمه، سال ها روی آن کار کرد و پس از دفاع از رساله؛ آن را به شکل کتابی چاپ کرد- با مقدمه مفصل و تحاشی و تعلیقات.

...و افزود:

-      به هر رو، شماره تیلیفونش را برایت می دهم، همرایش تماس بگیر، شاید بتوانی فوتوکاپی یی از اصل کتاب و کتابی را که به روسی نوشته است، به دسترست بگذارد

فشرده سخن، بنده در همان هنگام مقاله یی در زمینه نگاشته و برای چاپ به هفته نامه" امید" به امریکا فرستادم.  مگر،  تنها در در ماه اگوست 2001 بود که موفق شدم به مسکو بروم. هنگامی که شب هنگام به مسکو رسیدم، آقای سخی غیرت– کاردار سفارت افغانستان در مسکو که به پیشوازم به فرودگاه آمده بود، با چشمان اشکبار خبر ناگوار درگذشت استاد جاوید را برایم داد. هرچه بود، بنا به توصیه آن بزرگوار، آقای الکساندر شکیراندو را یافتم و ایشان نیز لطف نموده نه تنها یک جلد از کتاب روسی، بل نیز فوتوکاپی اصل کتاب تذکر الانقلاب را در اختیارم گذاشتند.

پس از بازگشت به فرانکفورت، بی درنگ کار ترجمه مقدمه، تحاشی و تعالیق آقای شکیراندو را آغاز نمودم. چندی گذشت تا برای سخنرانی در "افغان اکادمی" به لندن رفتم. یکی از کسانی که در کنفرانس تشریف آورده بودند، جناب آقای داکتر موسوی– مشاور وزارت تحصیلات عالی بودند که در آن هنگام در دانشگاه آکسفورد کار می کردند. وقتی مساله را با ایشان در میان گذاشتم، گفتند که یک دانشمند امریکایی کتاب شکیراندو را از روسی به انگلیسی برگردان نموده و خود مقدمه مفصلی بر آن نوشته است. ما چندی پیش آن را در دانشگاه آکسفورد چاپ کردیم. دیگر این که من خود چندی پیش از کابل آمده ام، خوشبختانه به آرشیف ملی آسیبی نرسیده و آثار کاتب همه سر جایشان هستند.  من هفته آینده دوباره به کابل می روم، به محض رسیدن، از کابل به شما تیلفون می کنم و می کوشم از اصل کتاب فوتوکاپی گرفته و برای تان بفرستم. تا متن اصلی کتاب با ترجمه آن چه شکیراندو و دانشمند امریکایی نگاشته است، یکجا چاپ شود.

سخنان داکتر موسوی به سان نویدی برایم بود. گذشته از آن، این که داکتر موسوی وعده داد تا ترجمه دری مقدمه امریکایی را به دسترسم بگذارد، برایم سخت خوشایند بود.

به هر رو، پس از بازگشت به فرانکفورت، به فرید شایان تیلفون زدم. قرار شد، متن فوتوکاپی را برایش پست کنم تا از روی آن متن اصلی کتاب را بازنویسی کند و پسان ها  هنگامی که داکتر موسوی فوتوکاپی کتاب را از کابل فرستاد، جاهایی را که در فوتوکاپی دست داشته خوانده نمی شود، از آن بگیرد. خوب، فوتوکاپی کتاب را برایش پست کردم و چندی بعد، شبی برایم تیلفون زد و ضمن اطمینان دادن از رسیدن پارسل، گفت او هم با داکتر موسوی تیلفونی تماس گرفته است و داکتر موسوی برایش وعده داده است تا از روی اصل کتاب در کابل فوتوکاپی تهیه نموده و بفرستد. و افزود : من منتظر تیلفونش از کابل هستم و در آینده نزدیک کار را آغاز خواهم کرد.

دردمندانه، تا همین اکنون که چند سال از آن روز گذشته است، نه آقای شایان و نه آقای داکتر موسوی هیچکدام به وعده های شان روی هر ملحوظ یا مشکلی که بود، نتوانستند وفا نمایند و من ناگزیر ترجمه هایی را که انجام داده بودم، در دسکیتی در بایگانی نگه داشته بودم. تا این که...

سال پار، دیگر هنگامی که خود از فرنگستان به میهن بازگردیده بودم، روزی دوست بزرگوارم- جناب آقای داکتر عصمت الهی برایم زنگ زدند و گفتند قرار است در آینده نزدیک سیمیناری از سوی وزارت اطلاعات و فرهنگ در باره ملا فیض محمد کاتب برگزار گردد، شما نیز عضو کمیسیون هستید، اگر خواسته باشید، می توانید مقاله یی  هم نگاشته و در سیمینار سخنرانی داشته باشید. با اظهار سپاس از ایشان، متاسفانه باتوجه به مسافرتی که در آن هنگام پیش رو داشتم و از آن رو نمی توانسم  در سیمینار اشتراک ورزم،  ماجرا را برایش بازگفتم و پوزش خواستم. با این هم؛ چند روز بعد، آن چه را داشتم برایش دادم تا بتوانند از آن در سیمینار استفاده نمایند.

راستش، می توانستم مدت ها پیش از امروز آن چه را که از کتاب شکیراندو ترجمه کرده بودم، چاپ کنم. تنها اشکالی که در کار بود، این بود که باید برخی از جاهای متن را که از روی متن روسی ترجمه نموده بودم؛ با اصل کتاب مقایسه می کردم. چون رونوشت متن اصلی را برای آقای شایان فرستاده بودم، روشن بود دیگر متن در دسترسم نبود و افسوس خوردن از این که چرا برای خودم از روی آن فوتوکاپی بر نداشته بودم، سودی نداشت.

فشرده سخن،  روزی تصمیم گرفتم خود به آرشیف ملی بروم. وقتی با مسوولان  آرشیف  تماس گرفتم، گفتند متاسفانه خود ماشین فوتو کاپی ندارند، و نمی توانند کتاب را بیرون از ساختمان آرشیف اجازه بدهند. تازه اگر ماشین هم می داشتند، تنها با مجوز شخص وزیر اطلاعات و فرهنگ اجازه فوتوکاپی می داشتند.

سر انجام تصمیم گرفتم، آن چه را که ترجمه کرده بودم، به همان شکلی که هست، در سیمای پیوستی در کتاب دست داشته به چاپ برسانم که اینک پیشکش حضور تان می گردد.       

                                                                

                                                                             عزیز آریانفر

                                                                         کابل، پاییز 2005

         ناگفته هایی

                              در باره

                                            کتاب تذکر الانقلاب

                                                                            ملا فیض محمد کاتب هزاره

                                        دانشسرای خاور شناسی فرهنگستان علوم روسیه

     داکتر الکساندر شکیراندو    

کتاب تذکر الانقلاب

نوشته: فیض محمد کاتب هزاره

گزارنده عزیز آریانفر

                                                 به نام  بخشنده دیهیم و جاه

کتابنامه :

نام                                           :  کتاب  تذکرالانقلاب

نویسنده                                   :   فیض محمد کاتب هزاره

گزارنده به روسی                     : دکتر الکساندر اشکیراندو

نویسنده مقدمه                         : دکتر الکساندر اشکیراندو

مصحح متن روسی                   : دکتر الکساندر اشکیراندو

 تحاشی و تعالیق متن روسی     : دکتر الکساندر اشکیراندو

زیر نظر                          : پروفسور دکتر یوری گانکوفسکی ( رییس پیشین بخش افغانستان در دانشسرای خاورشناسی فرهنگستان علوم روسیه)، دکتر گ.ف. گیرس و دکتر و. ای. عیسایف    

ناشر روسی                                : دفتر آثار کشور های خاور

چاپ روسی                                : بنگاه انتشارات «علم»

گزارنده به دری                           :  عزیز آریانفر

رون چاپ                                   : یکم

                                                                          دیباچه                   

«تذکر الانقلاب» به دست مولف اثر پرآوازه چند جلدی «سراج التواریخ» نوشته شده است و منبع بیمانندی در زمینهء  تاریخ نوین افغانستان است. در این اثر به تفصیل بر حقایق نا شناخته در گذشته پیرامون رخداد های اجتماعی– سیاسی در کشور در سال های پسین فرمانروایی امیر امان اله (که به سال 1929 در پی یک کودتای واپسگرا سرنگون گردید) برای پژوهشگران پرتو افگنی می شود. در شالوده کتاب یادداشت های روزانهء مؤلف و گواهیی های شهود عینی گذاشته شده است.

                                                                     مقدمه

 پژوهشگران تاریخ سال های 20- 30 سدهء بیستم (به ویژه پژوهشگران رخدادهای جوشان و خروشان خانه جنگی سال های (1928-1929) افغانستان، منابع افغانی (که بر تاریخ این کشور از درون روشنایی بیفگند و از رخدادها به زبان خود افغان ها سخن گوید) بسیار کمی در دسترس دارند. یکی از این گونه منابع که تا چندی پیش برای کارشناسان تاریخ افغانستان نا آشنا مانده بود، دست نویس"تذکر الانقلاب" است. این کتاب به زبان پارسی دری  نگاشته شده است. نویسندهء آن- تاریخ نویس پر آوازهء افغانستان فیض محمد [ کاتب*] است که در عهد امیر حبیب الله  خان ( 1901- 1919)  و امان الله خان  ( 1919-1929) کرسی تاریخ نگار رسمی را داشت

کلمهء انقلاب  از قلب عربی گرفته شده است و به معنای باژگون شدن، وارونه شدن و دگرگون شدن است که در زبان پارسی دری معاصر به معنای کودتا، تحول، و "دگرگون ساختن" است. اجتماعیون مترقی افغانستانی و پشتون و تاریخ نویسان، رخدادهای سال های 1928-1929 را بیشتر چون شورش یا اغتشاش می نامند‍. [نگاه شود به منبع 17 ، ص 4 و منبع 14، ص 339].                    

 " تذکرالانقلاب" متفاوت از دیگر آثار بس نامبردار کاتب چون "تحفه الحبیب" و "سراج التواریخ" نه به فرمان امیر، بل به ابتکار شخص خود او نگاشته شده است.

 این کتاب بر یکی از دشوار ترین و دراماتیک ترین دوره های تاریخ نوین افغانستان– سرنگونی امیر اصلاح طلب- امان اله خان و رخداد های دورهء فرمانروایی بچهء سقاء روشنی می افگند. این منبع  که به دست وقایع نگار، گاهنامه نگار، ناظر، شاهد و اشتراک کنندهء این رخدادها نوشته شده است، به کارشناسان امکان می دهد  ژرفتر و رساتر اوضاع پایان سال های 20 را بررسی نموده، عوامل بحران حاد اجتماعی سیاسی به راه افتاده در افغانستان را برجسته تر سازند.

پژوهش تاریخ اجتماعی و سیاسی افغانستان در عصر نو و عصر نوین، بیشتر با دشواری های بزرگی روبرو است؛ چون نه بر همه دوره ها  و گوشه های این تاریخ با منابع مؤثق دست اول روشنی افگنده شده است و منبع شناسی هنوز چونان بخش  نسبتا ضعیف  افگانستیکا (افغانستان شناسی) مانده است. از این رو، کشانیدن منابع کمتر آشنا یا بیخی ناشناس- بنا به علل گوناگون - برای محافل گستردهء تاریخدانان، به مدار علمی؛ دارای اهمیت علمی و عملی بزرگی است. از همین رو است که اثر دست داشته،  ارزش بسیار دارد.

کتاب "تذکر الانقلاب" بر بسیاری از مسایل تا کنون ناشناخته توسعهء سیاسی درونی افغانستان در سال های 1928-1929 مربوط به واژگونی رژیم جوانان افغان به رهبری آن امان الله خان، و به فرمانروایی رسیدن بچه سقاء؛ روشنایی می افگند. مطالعهء علمی این مسایل در افغانستان در گذشته در عمل ناممکن بود- چیزی که در بارهء آن سرنوشت کتاب " افغانستان در مسیر تاریخ" [منبع 64]   اثر تاریخ نویس نامدار مترقی غلام محمد غبارگواهی می دهد که بی درنگ پس از چاپ به سال 1967 از سوی دولت شاهی ممنوع گردید. [منبع 64] .          

 نگارنده هنگام کار در کابل در سال های 1978-1980، تلاش ورزیدم به سفارش و. آ. رومودین [تاریخدان برجسته افغانستان شناس روس*] در بارهء سرنوشت جلد های  چهارم و پنجم سراج التواریخ کاتب به کند و کاو بپردازم. روند جستجو ها ما را با شاگرد کاتب– امیر محمد اسیر که در سال های 20 سدهء بیستم در لیسه حبیبیه درس  می خواند،آشنا گردانید. در آن برهه، فیض محمد کاتب ( به سال های 1927-1928) به عنوان آموز گار ادبیات در این لیسه کار می کرد. در سالیان پسین، امیر محمد اسیر که در میان روشنفکران افغانستان به نام دکتر اسیر معروف است، مشاور علمی موزه ملی در کابل بود. به گونه یی که روشن گردید، او زندگینامهء آموزگار خود- فیض محمد و وابستگان او را خوب می دانست

امیر محمد اسیر، تابستان  سال 1979 در کابل  بر پایهء یادداشت های خود به ما در بارهء راه زندگی کاتب روشنی افگند. متن این بازگویی به زبان دری  از سوی نگارنده روی نوار ضبط گردید. دیدار ما امیر محمد اسیر را برانگیخت تا با پسر فیض محمد- علی محمد که در کابل می زیست، دیدار نماید. روشن گردید که نزد او شماری از یادداشت های پدرش از جمله دست نویس" کتاب تذکر الانقلاب" محفوظ مانده است.

 

 زمستان سال 1980 علی محمد یادداشت ها، دست نویس ها، نامه ها  و دیگر بازمانده های پدر خود را  به بایگانی (آرشیو) ملی افغانستان واگذار کرد.  این گونه،  یک اثر دیگر آخرین واقعه نگار افغانستان که در زمینه رخداد های پرجوش و خروش سال های 1928-1929 نگاشته شده بود، در دسترس کارشناسان تاریخ  قرار گرفت. کشانیده شدن دست نویس[ " تازه" *] فیض محمد کاتب (که تا آن برهه بر کسی روشن نبود ) به مدار علمی، می تواند هنگام پژوهش  پیرامون مسایل پیچیدهء تاریخ افغانستان در دهه های نخست سده ء بیستم بس سودمند برآید. بهره گیری از آن امکان می دهد تا تاریخ های دقیق را تثبیت، بسیاری از جوانب علمی مسایل را تدقیق و نام اشتراک کنندگان رویداد ها را روشن ساخت.

 نویسندهء "دست نویس"  آگاهیی ها و مدارک بیوگرافیک [سودمندی *] را  در بارهء  بسیاری از اشتراک کنندگان رخدادهایی مورد بررسی، می دهد.  در" دست نویس " متن نامه های مبادله شده  میان بچهء سقاء و حریفان اصلی او- امان الله خان ، محمد نادر خان و برادران او و رهبران هزاره بازتاب یافته است. همچنان بسیاری از  فرمان هایی  که  بچهء سقاء  (صادر کرده بود) به چاپ رسانیده بود، بازنگاری شده است.  تحلیل آنالیز قیاسی  با دیگر منابع در رابطه با تاریخ  این دوره نشان می دهد که رخداد های آورده شده  در برگ های دست نویس  اساسا به گونهء عینی داده شده است. منبع،  آگنده و سرشار از تشریحات، تاریخ های دقیق رویدادها، نام های حقیقی و ترمینولوژی ویژه دارای بار اجتماعی– سیاسی و دولتی– اداری است.  در برگ های " دست نویس" اطلاعاتی دارای بار اتوبیوگرافیک بازتاب یافته است.

 مطالعهء دست نویس کتاب تذکر الانقلاب کمک می نماید شناخت روشنی در بارهء  اوضاع سیاسی داخلی پدید آمده  در افغانستان در دورهء جنگ داخلی سال های 1928- 1929   به دست آورد.

 در برگردان  کتاب، ما از منابع دست اول افغانی  و شمار آثار دیگر بهره برده ایم. در این جا  شاینده است  یادآور گردیم که اسناد رسمی دارای بار سیاسی و اقتصادی ( قرار دادها، فرمان ها، دستور ها، احکام مقامات بلند پایهء دولتی و نهاد های مرکزی) به پیمانهء بایسته  در دسترس پژوهشگران تاریخ آغاز سده بیستم افغانستان نیست. تا کنون اسناد سیاسی ... رژیم بچهء سقاء ، فتوا های ملا ها و مانند این هنوز به چاپ نرسیده است (1) که امکان بدهد به گونهء همه جانبه خصوصیات اصلی ایدئولوژی فئودال- کلیریکال، جای و اهمیت آن را در تشکل جریان محافظه کار تفکر اجتماعی افغانستان ارزیابی کرد.   [همچنان *] ما  از برخی مدارک آرشیو [ سردار *] عنایت اله خان - "احکام حضور" ( برای به دست آوردن آگاهی های مفصل نگاه شود به [منبع 61] ) بهره گیری کردیم. با آن که هرچند این مدارک ربط مستقیمی با رخداد های مورد پژوهش ندارند، با آن هم بررسی آن ها کمک می نماید به تحول ساختار اجتماعی – اقتصادی و سیاسی جامعهء افغانی  در دهه های نخست  سدهء بیستم پی برد

 در گروه منابع رسمی می توان  همچنان  جریدهء "حبیب الاسلام" را که یگانه جریده رسمی در افغانستان در دورهء مورد پژوهش شمرده می شد، و در صفحات آن  دستور ها، اعلامیه های رژیم بچهء سقاء و سخنرانی های این امیر و هواخواهان نزدیک او به چاپ می رسید؛ شامل ساخت. سردبیر این جریده در آغاز سید محمد حسین و سپس برهان الدین کشککی  - رجل محافظه کار ( 1891-1954) بود. ( برای به دست آوردن آگاهی های بیشتر نگاه شود به [ منبع 46 ص 85-86] ).

به گونه یی که ش. امامف نشاندهی می کند "تجزیه و تحلیل محتویات  جریده نشان می دهد که ناشران  آن با پویایی تلاش می ورزیدند از دیدگاه اسلام  قانونی بودن رژیم را ثابت بسازند. همچنان آنان  از پرداختن به یاوه سرایی اجتماعی  خوداری نمی کردند." [ منبع 46، ص 85

جریدهء " افغانستان" (2) که نخستین شمارهء آن تابستان سال 1929 در هند بریتانیایی در شهر لاهور به چاپ رسید، جهت گیری یکسره دیگری را برگزیده بود. این جریده که با هزینهء افغان هایی که به هند از [ ترس *] پیگرد بچهء سقاءگریخته بودند،  چاپ و در قلمرو افغانستان پخش می گردید؛ به شدت  به نکوهش سیاست رژیم بچهء سقاء می پرداخت و [ مردم را ] به سرنگونی رژیم فرا می خواند. سر دبیر جریده - مرتضی احمد خان افغان بود  که در گذشته جریدهء " تنظیم " را به چاپ می رسانید.  تجزیه و تحلیل دو سرمقاله که به قلم خود او نگاشته شده بود، نشان می دهد که او آدمی بوده است- فرزانه با قریحه ادبی خوب. او با دیدگاه های جناح چپ جنبش جوانان افغان همنوا بود که آرمان نهایی خود را  برپایی ساختار جمهوری در افغانستان می شمردند. جریدهء  افغانستان که در آینده در سیمای ارگان مهاجران افغان در هند درآمد، نقش ارزنده یی را در امر  استحکام نیروهای فدا کار افغان بازی نمود.

جریدهء همانندی از دیدگاه درونمایه به نام "همدردی افغان" به سال 1928 رجل اجتماعی معروف پشتون – شاعر و نویسنده محمد خان میر هلالی بنیاد گذاشت. در برگ های این جریده، به تفصیل بر رخداد های افغانستان همان دوره روشنی افگنده می شود و همچنان آثار هنری  به ویژه سروده های  هلالی با فراخوان هایی دال بر سرنگونی بچه سقاء به چاپ می رسیدند ( برای به دست آوردن آگاهی های بیشتر نگاه شود به : [ منبع 70، ص 292- 298؛ منبع 43، ص 93-94 ] ).

 جای بزرگی برای پرتوفشانی بر رویدادها در افغانستان در سال های 1928-1929 در صفحات  مطبوعات شوروی سپرده شده بود. مسایل مربوط به اوضاع سیاست داخلی  در افغانستان در این دوره،  هم در نشرات موقوتهء مرکزی و هم در دیگر نشرات به چاپ رسیدند. ( نگاه شود به : [ منبع 34، شماره های تاریخی 06 ، 13، 15، 18 - 20 ، 27 و 30 جنوری و شماره 20 ماه  اپریل 1929؛ منبع 32 شماره های  06 ، 10 ،12 ،15 ،17  ،22  ، 23 و 31 جنوری؛ شماره های 02، 03 ،06 ، 07، 14، 17، 20 ،22  ،24   و 28 فبروری و شماره های 25 سپتامبر و 18 اکتبر سال 1992؛ منبع 35 شماره های 12، 15، 19، 24-26، و 29 جنوری؛ شماره های 03، 06 ،10 ، 16، 24، 27 و 28 فبروری؛ شماره های  05 و 18 اپریل و 08 می 1929؛ منبع 31 ، شماره های 27 فبروری، 10و 25 اپریل، 09 می و 24 اکتبر 1929 و نیز  منبع 23 شماره های 4259-4472، 4474-4481، 4485-4497، 4499-4536 و 4539-4556] )

 افزون بر آن، در تاشکنت مجموعه های ویژه و گزیده های گزارش های مطبوعات– بولتن های مطبوعات خاورمیانه به چاپ می رسید ( نگاه شود برای مثال به : [ منابع 29 و 30] ).

 به رخدادهای این دورهء دراماتیک تاریخ افغانستان خاطرات و یادداشت های بسیاری اختصاص داده شده است.  چهار چوب اثر دست داشته اجازه نمی دهد  به ارزیابی همه خاطرات دست داشته اختصاص یافته به این دوره پرداخت. تنها یاد دهانی می کنیم که این خاطرات  در سال های مختلف هم در افغانستان و هم در پاکستان  به چاپ رسیده اند.

 به سال 1960 خاطرات [مارشال*] شاه ولی خان- برادر محمد نادر خان که قبل بر آن در افغانستان به زبان های دری و پشتو چاپ شده بود، به زبان روسی ترجمه و چاپ گردید. با ستودن اهمیت این خاطرات به عنوان منبع در زمینه تاریخ افغانستان بایسته است یک  جانبه بودن آن ها را  نشاندهی کنیم. شاه ولی  خان اساسا مبارزه نادر خان را به خاطر تخت پادشاهی  شرح می دهد.  او مانند مولفان دیگر افغان همان زمان امان اله خان را متهم اصلی همه بدبختی ها می شمارد.[ منبع 11، ص 59-60 ].

 در میان خاطرات کتاب اتوبیوگرافیک رجل معروف پشتون- خان عبدالغفار خان " زما ژوند او جد و جهد" [ 16] به زبان پشتو  دلچسپ است. در این اثر فاکت های در گذشته ناشناخته یی در باره برنامه های راستین محمد نادر خان پس از  بازگشت او در بهار 1929 از فرانسه به هند آورده می شود.

همچنان " خاطرات" محمد رحیم شیون– کسی که ناظر رخدادها بوده است ؛ به دوره مورد بررسی اختصاص یافته است. [ 12] .

 در جریده " جمهوریت" که در پیشاور  نشر می شد، خاطرات مل اسعد آبادی زیر عنوان "بچه سقاء" به چاپ رسید [ منبع 38، شماره های 9/8  ، 31، 01، 1958]. در  این شماره ها در باره پس منظر تاریخی به قدرت رسیدن بچه سقاء حکایت می شود و مدارک بیوگرافیک آورده می شود.

 به سال 1969 در چند شماره جریده " زیری" ( نگاه شود به : [ منبع 39، شماره های 20، و 27 اگوست، 03، 10، 17، 24 سپتامبر، 01، 08، 22، 29  اکتبر و 05 نوامبر 1969] ) در کابل خاطرات محمد دین ژواک به چاپ رسید- " زور باب او نوی وقت " ("عصرکهنه و وقت نو" ). خود مولف  در سالیان جوانی شاهد بدبختی و ناداریی بوده که نصیب و قسمت خلق افغانستان در دوره حکومت بچه سقا شده بود.

به سال های 1972 -1973  خاطرات  محمد صدیق طرزی (3) در مجله "اتحاد ملی " چاپ کابل [  زیر نام *] – "دورهء بچهء سقأ"  به نشر رسید. در این خاطرات، افزون بر مشاهدات  شخصی نویسنده از کتاب " بحران و نجات"  محی الدین انیس  و همچنان  آثار مولفان شوروی  ( به گونه مثال  ای. م ریسنر و اسناد سیاست خارجی شوروی ) بهره گرفته  شده است.

ما از کتاب محی الدین انیس- " بحران و نجات"  که یکراست به شرح رخداد های  سال های 1928-1929 پرداخته است، بهره  گیری بیشتری کرده ایم.  مولف آن -  ناظر و شاهد  رویداد ها،  در دوره فرمانروایی  امیر امان اله خان سردبیر  هفته نامه رسمی "انیس" بود. کتاب "بحران و نجات"  با چاپ سنگی ( مشتمل بر مقدمه و نه فصل ) طبع شده است.[ شوربختانه*] در آن نه سال چاپ، و نه شمارگان ( تیراژ ) نوشته شده است. حجم آن288 صفحه است

 د. بالتابایف نخستین پژوهشگر این اثر مونوگرافیک  نشاندهی می کند که اثر  یاد شده یکی از ارزشمند ترین منابع افغانی برای مطالعه تاریخ سیاسی  افغانستن در آستانه  و  در دورهء  اغتشاش بچه سقاء  1928-1929 است که از سوی ارتجاع داخلی سازماندهی  و از سوی  نیرو های خارجی پشتیبانی می شد[منبع 42، ص64]

آنالیز قیاسی "بحران و نجات" و کتاب تذکر الانقلاب  نشان می دهد که  هر دو این منابع یک دیگر را تکمیل و تصویر کاملی را از وضعی که در آن برهه در سراسر افغانستان پدید آمده بود، باز سازی می کنند. فیض محمد  که در کابل بود، بیشتر  به شرح  رخداد هایی پرداخته است که در بخش مرکزی  و در شمال  کشور روی داده بودند. سرنوشت  انیس در این  دوره  پرآشوب  به گونهء دیگری  رقم خورده بود. او در این باره در "بحران و نجات" چنین می نگارد: "... چون1مولف این کتاب در اوائل اغتشاش  تا دو ماه  از تسلط سقاء به کابل بود، و بعد از آن فرار نمود و تا اوائل مرحله سوم [ یعنی حمله نادر خان]  در سمت جنوبی و [ مشرقی ] بود، لذا  حوادث این دو سمت  تا جایی که ذکر گردید، و فتح کابل از روی مشاهدات است، اما بقیه از روی اطلاعات و معلوماتی است حوادث هر سمت را  از قرار بیانات چندین نفری که در آن سمت ها بودند، گرفت 1. "[ منبع 17، ص 287].

 با ستودن"بحران و نجات"  همچون ارزشمند ترین  منبع  در زمینه تاریخ سال های 1928-1929 بایسته است همچنان کاستی های آن را نشاندهی کرد.  در این اثر، عملا نشانی از آنالیز  اصلاحات و تحولات[ دوره*] امان اله خان نیست  و تنها نقد اداره دولتی [مطرح *] است [ نگاه شود به منبع 17، ص 4-5].

 به همین دوره،  کتاب برهان الدین کشککی - " نادر افغان "  تخصیص یافته است [ 18].  متفاوت با آثار   برشمرده در بالا، این کتاب  بیشتر پیرامون زندگی و کارنامه محمد نادر خان است. در باره نقش و شخصیت امان اله خان در تاریخ  افغانستان  عملا هیچ چیزی گفته نمی شود.آثار مولفان شوروی که در آن دوره در افغانستان بسر می بردند، گروه جالب و مهمی از منابع را می سازند ( در میان آن ها تنها تاریخ نویسان و ژورنالیست ها نه، بلکه کارشناسان بسیاری بودند ). ما از کتاب هایی ای. شوان، ک. ای. سوکولف– استراخف، آ. اشتوسر، ک. ترپیلف، م. رافایل، ای. اشتاین برگ و ل. نریمانف بهره گیری کردیم ( نگاه شود به : منابع [ 15؛ 09؛ 14؛ 10؛ 06؛ 13؛ 03] ).  در این آثار که مبتنی بر حوادث روز، به شکل ساده  و عامه فهم نگاشته شده اند، نخستین تلاش ها برای پرداز تصویری از خانه جنگی  در افغانستان در سال های 1928-1929 و روشن ساختن علل  اجتماعی- اقتصادی و سیاسی سقوط  رژیم امان اله خان انجام پذیرفته است.

 اثر  و.م. پریماکف نیز به همین  موضوع پرداخته است  ( نگاه شود به : [ 4؛5] ).      

 در تاریخنگاری ( هیستوری گرافی)  افغانستان این دوره کم مطالعه گردیده است، چون بخش بیشتر آثار تاریخ نویسان افغانی که تا سال 1978  به چاپ رسیده اند؛ به مطالعه تاریخ سده های میانه و نو کشور تخصیص یافته اند. آنچه مربوط می گردد به تاریخ نوین؛ پژوهش های علمی نسبتا کمتری در دسترس است. به ویژه در آثاری  که چگونگی سقوط حکومت جوانان افغان و به قدرت رسیدن نیروهای محافظه کار  به  رهبری بچه سقاء شرح داده می شود، هماره تنها شرح کرونولوژیک رخداد ها  را می یابیم.

  دلیل  نبودِ آنالیز همه جانبه و عمیق این دوره دراماتیک تاریخ افغانستان در این آثار، در گام نخست  وضعیت و موقف اجتماعی  مولفان آثار  و هم نیز این است که تقریبا همه آن ها در دوره حکومت نادر شاه (1929-1933) هنگامی که پخش اندیشه های آزاد پیگرد می شد و نمایندگان روشنفکران پیشرو وقت افغانستان مورد اختناق قرار می گرفتند، نگاشته شده اند. اعضای برجسته جوانان افغان چون عبدالرحمان لودی، تاج محمد پغمانی و فیض محمد باروت ساز  با توپ پرانده شدند. غلام محمد ارتی در پیشاور  ترور شد. غبار - رجل برجسته  اجتماعی و تاریخ نویس  سالیان دراز در زندان بسر برد [ منبع 50، ص 120؛ منبع 44 ، ص 23 و 49]. سیاست همانندی در قبال عناصر مترقی  و اندیشمندان به پیمانه  های متفاوت برای  محافل حاکمه افغانستان تا پیروزی انقلاب اپریل 1978 مختص است.

چنین بر می آید که به همین علت،  بیشترینه  آثار مولفان افغانی (انیس، کشککی و دیگران) آگنده اند از ذهنی گرایی و یکسویه نگری، به رغم آن که  آنان شاهدان عینی یا اشتراک کنند گان رخداد های مورد بررسی بودند.

تاریخ نویسان افغانی  باشنده در بیرون از مرز های کشور، بی هراس  از اختناق  رژیم شاهی، تلاش ورزیده اند رخداد ها را [ به گونه بایسته *] تجزیه و تحلیل نمایند و علل اصلیی را که کشور را به بحران روبرو ساخت؛ روشن بسازند. به گونه مثال،  محمد علی مولف کتاب " افغانستان مترقی". او درست  وضع  تحمل ناپذیر دهقانان را که ناشی از افزایش مالیات و تشدید بهره کشی بود؛ چونان علت مهم رخدادهای 1928-1929  نشاندهی می کند [ منبع 72، ص11] .  یا علی شاه که آثار خود را به سه دهه نخست سده بیست تاریخ افغانستان تخصیص داداه است [منبع 75 و منبع 76].

جای ویژه یی را در تاریخ نویسی افغانستان پژوهش بنیادی میر غلام محمد غبار (1895-1978)– " افغانستان در مسیر تاریخ"  می گیرد. این مونوگراف تنها به این علت ارزشمند نیست که در آن  در بسا از موارد مطالب واقعی، منحصر به فرد و غنی که بر مهمترین  مراحل تاریخ توده های افغانستان  روشنی می افگند، گرد آوری شده است. و. آ. رومودین  نشاندهی کرد که  غبار "رسالت خود را به  بازگویی  در  باره  رخداد های گذشته محدود نساخت، بل تلاش ورزید  مدارکی را که مسایل تکامل کشور را مشخص می ساختند، با بازنگاری آن ها بر متن تاریخ اجتماعی– اقتصادی، سیاسی و در برخی از جا ها تاریخ فرهنگی و ایدئولوژیک  کشور های عمده اروپایی  و آسیای نزدیک، درک کند".[ منبع 59، ص 6]

تاریخ غبار  که از آوان باستان آغاز  و تا 1929 را در برمی گیرد، شامل12  فصل است. بخش پایانی فصل 12 آن-  مهمترین منبع برای مطالعه  تاریخ سقوط  رژیم جوانان افغان است. ارزش  علمی  این بخش  نه تنها در آگنده بودن از  مدارک و اسناد گوناگون، بل نیز در موجودیت شاهدی چون خود مولف معاصر و ناظر بسیاری از رخدادهای سال های 1928-1929 افغانستان است. در این بخش، همچنان از اطلاعات مستند و خاطرات دیگر اشتراک کنندگان  رخدادها بهره گرفته شده است. با آن که غبار نه همواره اهمیت برخی از فاکت های  عینی تکامل اجتماعی تعیین کننده اوضاع  سیاسی داخلی آن دوره را در نظر داشت، با این هم، او  به گونه بس کاملی برای ما تصویر تاریخ فرمانروایی جوانان افغان را در دوره فرمانروایی بچه سقاء ، پرداز نمود.

خدمت بزرگ غبار آن است که او در اثر خود سیمای  روشنی از حلقه گسترده یی از رجال دولتی و اجتماعی  سه دهه نخست سده بیستم پرداخته است. او با تلاش  عینی گرا بودن، از رخداد نگاری سنتی ویژه تاریخ نویسی  درباری - روشنی افگنی بر شخصیت امیران  و  حواریون آنان دوری گزید و کوشید تا نقش  و جایگاه آنان را با دیدن مهمترین وظیفه خود در آن تعیین نماید "[ منبع 45، ص13]. غبار  نخستین تاریخ نویس افغان بود که اهمیت انقلاب کبیر اکتبر را در تاریخ نوین افغانستان بها داد " [ منبع 45، ص 15] .

 در بررسی تاریخ نگاری بایسته است  همچنان از اثر ماندگار "پشتانه د تاریخ په رنا کی" (پشتون ها در  روشنی تاریخ ) [69] نوشته سید بهادر شاه ظفر کاکا خیل ( به زبان پشتو)، یاد آوری کرد.  در این کتاب  بر دورهء سر از سال 550 پیش از میلاد تا سال 1964 روشنی افگنده شده است. این اثر مواد حقیقی بزرگی را که در گذشته  برای پژوهشگران  شوروی دسترسی ناپذیر بود،  و بر بسیاری از مسایل تاریخ افغانستان پرتو می افگند؛ در بر دارد. در این اثر  همچنان اصل  و نسب و شجره نامه قبایل پشتون  به تفصیل آورده می شود[ منبع 69، ص 1265-1399] .

از پژوهش های دانشمندان شوروی در زمینه دوره  مورد بررسی،  توجه  ویژه یی را  آثار ای. م. ریسنر. ( 1899-1958)- یکی از نخستین خاورشناسان شوروی ( نگاه شود به : [ 51 ؛53 ؛ 54؛ 56] ) بر می انگیزد. او به سال های  1919- 1921 در افغانستان در ترکیب هیات دیپلماتیک شوروی  به رهبری یاکف ( یعقوب) ز. سوریتس حضور داشت و در گفتگوهایی که منجر به امضای قرار داد دوستانهء  افغانستان-  شوروی  به تاریخ  28 فبروری 1921 در مسکو گردید؛ اشتراک ورزید.  ای. م. ریسنر - مولف پژوهشنامه در زمینه مسایل ریشه یی سیاست، اقتصاد و تاریخ  افغانستان [  58، ص 199]  است.  او  علل اصلی جنگ داخلی سال های 1928-1929 را در افغانستان  روشن ساخت  و  مراحل  اصلی آن را برجسته کرد در میان آثار نگاشته شده در سال های پسین، کتاب  و. گ. کارگون  را یاد آور  می شویم [50] . در این اثر، بر پایه دایره گسترده یی از منابع آنالیز خصوصیات اوضاع  اجتماعی– سیاسی در افغانستان در سال های  1919-1928،  علل، خصلت و نیروهای محرکه خیزش های ضد دولتی داده شده است. همچنان بر  نابسامانی ها و آشوب ها در کشور  در پی به قدرت  رسیدن بچه سقاء  و رخداد های سال های 1929-1933 روشنی افگنده شده است.

 دستاورد کارهای  کارشناسان شوروی  در زمینه مطالعه مشخصات توسعه اجتماعی– اقتصادی، سیاسی و فرهنگی افغانستان در دهه های نخست سده بیستم، به شمول رخدادهای جنگ داخلی سال های 1928-1929 در اثر گروهی " تاریخ افغانستان" . [ 48، ص 224-241] تعمیم یافته است. ( 4)

 آنچه مربوط است به تاریخنویسی باختریان در زمینه دوره مورد بررسی، در  این جا در گام نخست  از آثار مولفانی چون  و. فریزر– تایتلر، وارتان گریگوریان، آر. نیوئل، ل. پاولادا و  آر. ت. استیوارت[ 73؛ 74؛ 78؛ 79؛ 80] یاد آوری می کنیم.  دردمندانه  برای این آثار  یک نارسایی چشمگیر مختص است: نبود آنالیز  اجتماعی- طبقاتی  رخدادهای 1919-1929. مولفان در گام نخست توجه خود را پیش از همه به تشریح و مشخص ساختن درگیری میان قبایل پشتون استان های خاوری و  حکومت متمرکز می سازند.  اشتراک گسترده  توده های دهقانی  و اقلیت های تباری  افغانستان  در رخداد های 1928  به گونه بسنده  باز نشده است.

 

                                                زندگی و کارنامه کاتب                                  

 نام فیض محمد [ کاتب*] برای کارشناسان تاریخ افغانستان ،پیش از همه چونان مولف اثر بزرگ "سراج التواریخ" به خوبی آشنا است. او تاریخ نویس درباری پایان سده نزدهم– آغاز سده بیستم  بود.

 

ای. م. ریسنر و ای. م. ریسک- کارمندان  هیات دیپلماتیک شوروی  به رهبری یاکف (یعقوب) ز. سوریتس (که چهاردهم دسامبر 1919  به کابل رسیدند) در خاطرات خود گزارش می دهند که در آن زمان افغانستان و پایتخت آن هنوز سیمای قرون وسطایی داشت. در دربار امیر سررشته همه کار ها در دست رییس در بارة [وزیر دربار] شاهی ( ایشیک آقاسی ) بود. همچنان در کاخ- مهتران، آشپز باشیان، فراشباشیان، منجم باشیان، قصه گویان و افسانه سرایان کار می کردند.  امیر یک وقایع نگار نیز داشت که تاریخ دولت افغانستان را تدوین می کرد و به شرح مهمترین رخدادهای روان در کشور در آن برهه می پرداخت.  این وقایع نگار همو فیض محمد بود.

در باریابی ها و مراسم تشریفاتی که در رابطه با آمدن میسیون (مأموریت) شوروی برپا می شد، نه تنها  کارمندان بلند پایه افغانستان، بل نیز فیض محمد حضور داشت که همواره در مراسم اشتراک می ورزید. در ظاهر او، در کت و شلوار و رفتار و کردارش چیزی دیده نمی شد که او را از دیگران متمایز بسازد و جلب توجه نماید. همراه با آن  او مترصد تیزبینی بود، می توانست هر آنچه را  که در پیرامونش رخ می دهد، به خاطر بسپارد و چنین بر می آمد  که او پیوسته  در سایه رخداد ها قرار دارد. در روند سال های بسیار این رویداد نگار مجرب، در تراز بالای حرفه یی یادداشت های منظمی از رخداد های روان برمی داشت. [ 59،ص128]

یکی از انگشت شمار معاصران ما که از نزدیک با  کاتب آشنا بود، امیر محمد اسیر است. او  در نخستین دیدار با نویسنده [(اشکیراندو)*]د ر ماه مه 1979 حاضر شد بی درنگ بدون آمادگی به تفصیل در باره آموزگار خود سخن بگوید. با رویکرد  به آن که او در درازای سال ها اطلاعاتی را در باره زندگینامه کاتب گرد آوری و بسیاری از تاریخ های زندگی او را تثبیت نموده است، خواست به گونه مقدماتی یادداشت های خود را باز آزماید و پیشنهاد کرد یک روز بعد دیدار نماییم. اسیر با توصیف کاتب گفت که او در خاطره  شاگردان به سان آموزگاری  بس مهربان و دلسوز  باز مانده است که با شاگردانش  برخورد خوب داشت - چونان آدمی شاد و سرشار و سرخوش و با ظرافت بود، که شوخی و طنز را دوست داشت و خود استاد بذله گویی بود............ و هجو که شوخی  را دوست داشت و خود در این کار استاد بود

در دومین دیدار، اسیر  در باره زندگی کاتب و آثارش حکایت کرد. ( 5). بازگویی های او را ما  به اطلاعات بر گرفته از اثر دانشمند افغانی- غرجستانی زیر نام " فشرده یی  از زندگی فیض محمد" افزودیم.

 فیض محمد پسر سعید محمد  به سال 1279 ( 1862/1863)  در روستای زرد سنگ  قره باغ غزنی در خانواده دهقانی وابسته به خاندان محمد خواجه هزاره زاده شد( 6). کودکی را در سرزمین خاستگاهش بسر رسانید، در همان جا آموزش های نخستین را نزد ملاهای محل در مساجد به دست آورد و زبان عربی آموخت.  خویشاوندان و همبستگانش  بیشتر  فیض محمد را چونان  نوجوانی مستعد و آموزش دیده به عنوان نماینده خود هنگامی که لزوم  سرو کار داشتن با اداره حکومتی پدید می آمد، بر می گزیدند. فیض محمد 18 سال در سرزمین زادگاهش بسر برد.

 او در پی برخورد مذهبی که به سال 1297 ( 1880) رخ نمود، همراه با پدر و شماری از خویشاوندانش ناگزیر به ناهور کوچیدند. [ 65، ص2]‌. به زودی  در همان سال برای ادامه آموزش به قندهار رفت و در آن شهر  تا سال 1303 ( 1886) زیست. به سال  1304( 1887) به لاهور رفت و یک سال به تحصیل ادامه داد. او پس از تحصیل در لاهور به پیشاور  رفت- جایی که زبان های اردو و انگلیسی را فرا گرفت. او همچنان زبان پشتو را می دانست و به گونه بنیادی با ادبیات زبان های دری و عربی آشنا بود.

 به سال 1305 (1887/1888) کاتب از پیشاور به جلال آباد برگشت.  در جلال آباد کسی  از کارمندان امیر عبدالرحمان خان (1880-1901) او را به کابل دعوت کرد. در باره آن که او  از سال 1305 تا 1319 ( 1887/1888- 1901)  در کجا زیست و به چه کاری سرگرم بود؛ هیچ چیزی روشن نیست.

غرجستانی  سال های آموزش او را به دو دوره تقسیم می کند.  در دوره نخست سال های 1285- 1297(1869-1880)  را در  قره باغ غزنی، سال های 1298-1303( 1880-1886) را در قندهار و سال های 1304-1305 ( 1887-1888) را در لاهور و در دوره دوم سال های 1305-1310 (1888-1893)  را در کابل  به آموزش گذرانید.  طی سالیان آموزش  در روند نزدیک به بیست سال او حکمت(7)، کلام (8)، تاریخ،  ادبیات عربی، حساب(9)، نجوم، جفر (10) و شمار دیگری از علوم اسلامی را فرا گرفت. از این رو تصادفی نیست که در میان شهریان  کابل، کاتب چونان آدم  دانشمند -دارای شناخت عمیق در شریعت و تاریخ و ادب شهرت یافت. همچنان او را به عنوان کسی می شناختند که با اختر شناسی و پیشگویی آشنا بود- کسی که در تدوین  و ترتیب طالع شناسی از روی ستارگان و رمل مجرب بود. [( شاید منظور از دانستن حساب ابجد و رمل باشد.)* ]. کاتب به یاری دانشوری، شیوه زندگی منزوی  و جهانگردی که چیزهای شگفتی برانگیزی بسیاری را در سرزمین های دوردست دیده است، چونانِ آدم فوق العاده شهرت داشت. میان مردم این شایعه وجود داشت که کاتب به سحر نیز اشتغال دارد و با نیروهای ماورای طبیعی هم آشنایی دارد. ( به تفصیل نگاه شود به [ 59، ص 130]). به گونه یی که در سراج التواریخ نشاندهی می گردد،  فیض محمد را آموزگار او ملا محمد سروری اسحاق زایی به امیر حبیب اله خان ( 1901-1919) معرفی کرد. چون بسیار خوش خط بود، حبیب اله خان به او دستور داد چند دست نویس ( نسخه خطی ) را بازنویسی کند.( 11). سپس به او دستور داده شد، تاریخ افغانستان را  بنگارد.

در جلد دوم این اثر، اطلاعاتی آورده می شود گواه بر بالاروی کاتب از نردبان خدمتی از بازنویس کتاب ها و  نامه نگار (کاتب) تا تاریخ نگار- رویداد نگار رسمی دربار و افزایش مستمری او آورده می شود. [ 21]. همراه با آن وضعیت اجتماعی کاتب نسبتا پایین باقی می ماند.  اشراف افغان و درباریان نسبت به او رفتار تحقیرآمیز داشتند. او زیر نظارت بس خشن امیر حبیب اله خان کار می کرد. بنا به خاطرات باشندگان قدیمی کابل، امیر به رویداد نگار خود  وظایف بس دشوار  می سپرد و بخش های نوشته شده را  به موعد معینه باز خواست می کرد. در صورت انجام ندادن وظیفه در موعد، کاتب نه تنها  به جریمه نقدی محکوم می شد، بل نیز  با تنبیه جسمی (لت و کوب) روبرو می گردید.

 پس از کشته شدن حبیب الله (در فبروری 1919) کاتب در وزارت تحصیلات (معارف) کار می کرد- جایی که  سرگرم نونگاری کتابهای درسی و درسنامه های کهنه و آماده سازی و ویرایش کتاب های نو  بود. سپس  به عنوان  آموزگار در لیسه "حبیبیه"  گماشته شد.  و. آ . رومودین  تاریخدان افغانستان شناس شوروی که سالیان دراز به آموزش  سراج التواریخ و مطالعه مسیر زندگانی کاتب روزگار بسر می برد، به نتیجه رسید که در سال های فرمانروایی امیر امان الله، کاتب نماینده روشنفکران اندک شمار افغانستان فئودالی کهن، نه تنها در زندگی نوین میهن خود جا یافت و  نه تنها برای کاربری دانش  و توانمندی های خود در عهدِ اصلاحات جوانان افغان میدان یافت، بل نیز از اعتماد عمیق و احترام جوانان افغان برخوردار بود

روشن نیست وقایع نگار افغان به کدام پیمانه به اندیشه های جوانان افغان نزدیک بود. مگر آنچه روشن است آن ها بر وی تاثیر معینی داشتند. در محافل آنان کاتب از وقار و نفوذ بزرگی برخوردار بود. او را به کار های دولتی می کشانیدند.  به گونه مثال، در شماره 16 جریده " انیس" (1926) گزارش داده می شود: " طبق اطلاع در ناحیه تحت اداره فرماندهی هرات در میان اهالی ناخشنودی نمایان گردیده است. اعضای دارالانشای امیر- حسین خان و فیض محمدکاتب به مقصد مطالعه اوضاع به ترمز و از آنجا به هرات  پرواز کردند.[ 63؛ص203].

 با آن که در نامه  تاریخی ماه دلو (جنوری– فبروری 1920) محمود طرزی که در آرشیو ملی  افغانستان زیر شماره 479 نگهداری می شود، آمده است: " شما کارمند وزارت خارجه هستید" [ 65؛ ص4] کاتب  البته کارمند  رسمی وزارت نبود و تنها از حق استفاده از منابع بایگانی این  وزارت بهره مند بود.

 چون  سر از 1839 تا پایان زندگانی فیض محمد از قلم جدایی نداشت؛ بایسته است به گونه فشرده  درنگی بر آثار نوشته شده به دست خود او یا بازنگاری شده با خط وی و حفظ  شده تا زمان ما کرد. به گونه یی که غرجستانی گزارش می دهد؛ بنا به سنجش او،  فیض محمد طی زندگانی خویش بیش از 6000 صفحه نگاشت و بیش از 8000 صفحه دیگر را بازنگاری نمود. [ 65، ص4]

چنانی که در بالا نشاندهی شد، امیر حبیب اله خان به کاتب دستور داد تاریخ افغانستان را از آغاز فرمانروایی احمد شاه درانی [ 1747-1773]  تا پایان فرمانروایی امیر عبدالرحمان خان یعنی از 1160 تا 1319 ( 1747-1901) بنگارد. واریانت(نسخهء) نخست تاریخ افغانستان در دو جلد نگاشته شد و به افتخار حبیب اله خان "تحفه الحبیب" نامیده شد. همین تحفه الحبیب  یکی از نخستین آثار کاتب شمرده می شود.

از جلد یکم آن چنین بر می آید که تا 1320( 1902) تدوین گردیده بود که در آن به شرح رخدادهای  فرمانروایی شاهان خاندان سدوزایی 1160-1258 ( 1747-1842) پرداخته می شود. این جلد را که دارای 567 برگ است، غلام قادر کاکری بازنویسی کرد.

 جلد دوم "تحفه الحبیب" در 858 صفحه را خود در ماه شوال 1322 (1904) بازنویسی نمود. اندازه های صفحات جلد دوم مانند جلد یکم است.  در آن تاریخ افغانستان از زمان فرمانروایی دوست محمد خان تا محمد اعظم خان 1257-1297 (1841-1880) آورده می شود. رخدادهایی پس از 1297 ( 1880)  در نظر بود در جلد سوم "تحفه الحبیب"  شرح داده شود؛ مگر امیر پس از  آشنایی  یافتن با محتوای دو جلد نخست، چاپ آن ها را قدغن کرد

 نویسنده (شکیراندو) موفق گردید دو جلد "تحفه الحبیب" را در آرشیو ملی در کابل، ببیند. در نگاه نخست آشکارا به چشم می خورد  که این اثر مورد سانسور قرار گرفته است. در حواشی  تقریبا هر صفحه  یادداشت ها و نشانی هایی شده است و بسیاری از جمله ها با مداد (پنسل) سرخ نشانی شده است. به ویژه در جلد دوم که در آن  به دوره فرمانروایی اسلاف حبیب اله خان پرداخته شده بود، ویرایش های  بیشتری به چشم می خورد

تحفه الحبیب  پسندای حبیب اله خان نیامد. برای مثال؛  به گفته اسیر، به دلیل تاویل نادرست رویداد ها  در برخی از بخش ها ی تحفه الحبیب ؛ به دستور  امیر، کاتب را به چوب بستند. چاپ تحفه الحبیب ممنوع شد و به کاتب دستور داده شد  آغاز  به نوشتن  اثر تازه یی زیر نام دیگری و هماهنگ با  طرح دیگری نماید. در آتیه این اثر  نو زیر نام "سراج التواریخ" به چاپ رسید. کار روی  جلد یکم سراج التواریخ به سال 1325 ( 1907/1908)  پایان یافت . بنا  به مدارک نایل– دانشمند افغانی- بسیاری از بند ها  و گاهی هم  بخش های کاملی از جلد یکم تحفته الحبیب  به جلد  یکم شامل  سراج التواریخ  ساخته شدند. [ 71،ص 10].

پس از آن که به سال 1909 از سوی دولت امیر سازمان زیر زمینی مشروطه خواهان– هواداران اجرای  اصلاحات کشف گردید (به گونه مفصل نگاه شود به [ 48، ص 209-210؛ 64، ص 716- 720])، کاتب ناگزیر گردید کار روی سراج التواریخ را متوقف سازد. نام او در شمار کسانی که مظنون به همنوایی با اندیشه های مشروطه خواهان بودند، افتاد. بسیاری از مشروطه خواهان را به زندان افگندند و بر خی را هم تیرباران کردند. کاتب را نیز به زندان شیرپور افگندند [ 41، 18.08.1983]؛ مگر امیر  به زودی او را رها کرد

کاتب پس از آزاد شدن، سر از نو کار را روی  سراج التواریخ  ادامه داد.  به سال  1331 ( 1912/ 1913)  جلد های یکم و دوم در کابل در یک کتاب در 377 صفحه به چاپ رسید. در همان سال،  امیر حبیب اله خان به کاتب دستور داد آغاز به نوشتن جلد سوم سراج التواریخ  نماید  و برای او " تنخواهی"  به مبلغ 100 روپیه معین نمود [ 21، ص 868].

 متفاوت با تحفه الحبیب،  سراج التواریخ  بیشتر کنترل و به دقت بخش به بخش ویرایش گردید. در میان کسانی که به کنترل  متن اشتغال داشتند، می توان از– دبیر امیر عبداللطیف خان ( که انشای کتاب را تدقیق می کرد) و عبدالرووف مدرس ( که صحت  عبارات استفاده شده در زبان عربی را می آزمود) ؛ نام برد. نفر سومی در نزد امیر از دقت رخداد های مطرح شده پاسخگو بود. همو بود که اجازه چاپ کتاب را صادر کرد. [ 67، ص 27] . از همین رو است که در سرا ج التواریخ دیدگاه های امیر و حواریون  نزدیک او بیشتر از حتا دیدگاه های خود مولف از کار برآمد

 همو به همین دلیل،  نمی توان با آ.آ. سیمینف  همنوا نبود که سراج التواریخ را  " ورسیون (نسخهء) رسمی تاریخ افغانستان" می خواند [ 60، ص 198].  رمودین  نیز نشاندهی کرد  که سراج التواریخ  ورسیون  رسمی تاریخ افغانستان است که در آن نوآوری در عرصه  فرهنگ در دهه های نخست  سده بیست هنوز تازه آغاز گردیده بود. این اثر، به رغم  سرشاری از مواد حقیقی گرد آوری شده  به ویژه  ارائهء مفصل  در رویداد نگاری رخداد های  زمانه های بعدی در جلد سوم کتاب در مجموع هنوز بیرون از چهارچوب موضوع نگاری معمول برای تاریخ نگاری فئودالی و حلقه مسایل مطرح شده و برخورد با  توضیح و تفسیر آن نمی برآید.  همراه با آن در سراج التواریخ  نه تنها رد پای سنت های رویداد نگاری درباری گذشته ظاهر می گردد، بل نیز گرایش های "مطلق گرایی عرفانی" دیده می شود که  در کشوری توسعه یافته بود که به شدت نیازمند اصلاحات بود [ 59، ص137]. به گونه یی که و. آ. رومودین عادلانه نشاندهی کرد، چاپ سراج التواریخ مرحله مهمی در تاریخ کتاب نگاری در افغانستان بود [ 57، ص 28]

 مدارکی که در سراج التواریخ آمده است، از ارزش  بزرگی برای پژوهش بسیاری از مسایل تاریخ داخلی افغانستان  در سیاست خارجی  فرمانروایان آن برخوردار اند. 12

 جلد یکم سراج التواریخ در باره تاریخ افغانستان از احمد شاه درانی تا پایان نخستین جنگ افغان و انگلیس – از 1160تا 1259 ( 1747-1843) است ( برای به دست آوردن تفصیلات نگاه شود به [ 60، ص 200-205] ).

در جلد دوم  تاریخ کشور پس از 1259 (1843) تا به پادشاهی رسیدن امیر عبدالرحمان خان به سال  1297( 1880) ارائه گردیده است. بر رخداد های سده هژدهم بیشتر از روی منابع به چاپ رسیده و آثار تاریخی روشنی افگنده می شود. هنگام تشریح رخدادهای آغاز سده نزدهم، از اطلاعات شفاهی بهره جویی می شود.

جلد دوم، بیشتر بر پایه اطلاعات شفاهی ترتیب یافته است. فاکت های داخلی تاریخ افغانستان به تفصیل در بخش های نهایی جلد دوم در باره جنگ دوم افغان و انگلیس(1880-1878) و تشریح اوضاع مربوط به به قدرت رسیدن امیر عبدالرحمان خان ارائه گردیه است. به گونه یی که آ. م. رومودین تثبیت کرد، اطلاعات در باره زندگینامه و مراحل آغازین پویایی امیر آینده– عبدالرحمان خان عمدتا مبتنی اند بر اثر اتوبیوگرافیک امیر[1] که به دلیل ترجمه انگلیسی آن معروف است و به سال 1900 در لندن به چاپ رسیده است [ 59، ص 135]

جلد سوم در باره فرمانروایی امیر عبدالرحمان خان است، مگر بازگویی تنها تا سال 1314 (1896/1897) رسانیده می شود. برای کارشناسان تاریخ افغانستان تا کنون هم روشن نیست که چرا جلد سوم سراج التواریخ ناتمام مانده است. در نسخه های موجود در کتابخانه ها  شرح رویدادها تا میانه های سپتامبر 1896 رسانیده می شود. در صفحه 1240 متن ناگهان به روی یک جمله ناتمام بریده می شود، با آن که کرونولوژی این جلد ارائه رویدادها را تا یکم اکتبر 1901 یعنی تا پایان فرمانروایی امیر عبدالرحمان خان در نظر داشته است.

جلد سوم سراج التواریخ عادلانه چونان یکی از مهمترین منابع در زمینه تاریخ سال های 1881-1896 افعانستان شمرده می شود. ارائه رخداد ها بیشتر مبتنی است بر اسناد رسمی، بخشی از اطلاعات از حکایات شواهد عینی و اشتراک کنندگان  رخداد هایی گرفته شده که در میان آنها خود مولف حضور داشته بود.

به گفته غبار ، جلد سوم سراج التواریخ به سال 1333 ( 1914)  در کابل  در مطبعه (" ماشین خانه ")  به چاپ رسیده است  [ 64،ص 685].  به باور و.آ. رومودین  این تاریخ تنها سال آغاز چاپ کتاب را نشان می دهد . مگر به گونه یی که از تاریخ های حفظ شده  در متن بخش های چاپ شده این جلد بر می آید، چاپ آن تا چندین سال به درازا کشید و در زمان زندگی امیر حبیب الله خان پایان نیافته بود [ 59، ص114]. از کارهای طباعتی در زمینه چاپ کتاب  چنین بر می آید  در میانه های  سال های بیست سده بیست  از سر گرفته شد

آن گونه که غبار اطلاع می دهد، امیر امان الله خان به محتوای جلد سوم کتاب سراج التواریخ  دلچسبی نشان داد. او با خواندن برگ هایی مربوط به شرح مناسبات  انگلیس و افغان در سال های دهه هشتاد سده نزدهم میلادی و تفصیلات در باره اعطای نشان "ستاره هند" از سوی ملکه ویکتوریا به امیر عبدالرحمان خان برآشفت و فرمان داد  نسخه های بخش های چاپ شده  جلد ناتمام  سوم سراج التواریخ را بسوزانند و رخداد های ارائه شده در آن  را سر از نو تشریح نمایند. [ 64، ص685]

 روشن نیست که آیا فرمان امیر در مورد سوختاندن بخش های چاپ شده جلد سوم سراج التواریخ  تعدیل گردید یا نه؟ بخش چشمگیر تیراژ چاپ شده به هر رو، حفظ گردید و در کتابخانه های کشورهای مختلف دست کم چندین ده نسخه  کتاب های حجیم در پوش های کارتنی مشتمل بر بخش های چاپ شده جلد سوم این اثر موجود است (به تفصیل نگاه شود به [ 59،ص11]).

در میان مواد  به دست آورده شده توسط آرشیو ملی از نزد پسر کاتب– علی محمد چهار دست نویس  به حجم 3267 برگ ، 76 رونوشت فرمان ها، اسناد مختلف و مکاتبات در 447 صفحه [ 71، ص9] موجود است. هنگام  بررسی این مطالب، دست نویسی به حجم 416 صفحه در باره رخدادهای سال های 1314-1319 ( 1901-1897) یعنی پنج سال اخیر فرمانروایی امیر عبدالرحمان خان [ 71، ص11] ظاهر شد. چنین بر می آید  که این بخش پایانی  جلد سوم  سراج التواریخ باشد.

دانشمند افغانی- حسین نایل بر آنست که جلد چهارم سراج التوایخ نیز نوشته شده است.  این جلد احتمالا  در باره  فرمانروایی امیر حبیب اله خان است. رویکرد او به اعلامیه یی که در شماره  24  سال ششم 1334-1335( 1916-1917) جریده سراج الاخبار چاپ شده بود، است که در آن گفته می شد: " چون سراج التواریخ عبارت است از یک دوره 4 جلدی، هرگاه در یک مجلد چاپ شود، حجم آن بسیار بزرگ خواهد شد. از این رو... هدایت داده شده است تا جلد یکم و دوم را یکجا چاپ کنند.  آنچه مربوط می گردد به مجلد های سوم و چهارم آن که هنوز زیر چاپ اند، پس از چاپ آن ها، هرگاه خدا بخواهد، اعلان در باره فروش آن ها خواهیم داد." [ 71، ص 12].

 هرگاه  به این اعلامیه باور داشته باشیم، برخی از بخش های جلد چهارم زیر چاپ رفته  بودند. به سود این مطلب فرمان امیر امان اله به تاریخ 16  ثور 1299 (1921) گواهی می دهد. در این فرمان آمده است که بر دوش کاتب سر از نو مسوولیت بسیار مهم پایان دادن به نوشتن سراج التواریخ و نیز نوشتن  کتاب "تاریخ عصر امانیه" گذاشته شد [ 65، ص 5]  که در آن در نظر بود رخداد هایی  رو داده در زمان  فرمانروایی امان اله ارائه گردد. چنین بر می آید که شاید این کتاب جلد پنجم "سراج التواریخ " که در برخی از پژوهش ها یاد شده است، باشد. [ 24، ص1241].

متاسفانه، اکنون  نه جلد چهارم و نه جلد پنجم  در کتابخانه ها موجود نیست. امکان دارد آن ها نزد وابستگان یا خویشاوندان  نزدیک کاتب باشند. همراه با آن شاهدانی اند  که متن دست نویس " تاریخ عصر امانیه" را دیده اند؛ چون: دانشمندان افغانی– محمد حسین بهروز13 و شاه علی اکبر شهرستانی. به گفته دانشمند افغانی حسین نایل، شاه علی اکبر شهرستانی این دست نویس را به سال  1334( 1956) در خانه عبدالوفا غرقه بابری دیده است. عبدالوفا غرقه به شهرستانی گفت که این متن را در کتابخانه وزارت معارف گرفته است تا از روی آن رونوشت بردارد. مگر متن دست نویس برگشتانده نشد و ممکن است از افغانستان خارج شده باشد. [ 71، ص15]

همزمان با کار روی سراج التواریخ، کاتب، اشتراک فعالی در چاپ جریده "سراج الاخبار افغانیه" می ورزید.  این روزنامه در کابل سر از ماه اکتبر 1911 تا 18 دسامبر 1918  از چاپ برآمد و عمدتا دیدگاه های جوانان افغان را بازتاب می داد. اطلاعاتی در دست است که کاتب همچنان با  جریده انیس" [ 63،ص 203]، مجله "حی علی الفلاح" و " آیینه عرفان " همکاری داشت[ 71، ص 14].

در میان دیگر آثار نوشته شده به دست کاتب،  بایسته است از  "تاریخ حکمای متقدم" نام برد.[2] این کتاب در دوره کار او در شعبه  تحریریه وزارت معارف، نوشته شده بود. این اثر در باره حکمای یونانی و دیگر حکمای  عهد قدیم  که نزد مسلمانان  ارجمند اند، است. تاریخ حکمای متقدم 189 برگ دارد. این کتاب به سال 1302 ( 1924)  در مطبعه وزارت امور خارجه به چاپ رسیده بود.[ 71،ص13].

 چنین بر می آید که  در همان سال ها کاتب اثر " فیضی از فیوضات" را نوشت.  در تفاوت از آثار رسمی یی چون " تحفه الحبیب"  و "سراج التواریخ"  در این کتاب رویداد نویس افغان  دیدگاه شخصی خود را در باره رویداد های مورد توضیح ارائه نمود.  بنا به مدارک دانشمند افغانی جلال الدین صدیقی  از این کتاب که حجم آن بیش  از 209 صفحه بود، تنها یک بخش حفظ گردیده است. – " عهد و میثاق افغان". این بخش کاملا در کتاب "تاریخ سیاسی افغانستان" نوشته سید مهدی فرخ [ سفیر ایران در کابل در دوره امان اله خان-م.]چاپ تهران ، 1314 ( 1936) آمده است[ 66، ص43]

کاتب در این بخش  به تفصیل سیاست انگلیس را در قبال افغانستان که به گفته او دارای "خصلت شیطانی" است، تجزیه و تحلیل می نماید. او به شدت امیر عبدالرحمان خان را که در قبال انگلیس  مشی  سازشکاری  را پیش گرفته بود، زیر تازیانه نقد می کشد. کاتب  می نویسد که در نتیجه مشی عقب نشینی هایی بی چون و چرای او، انگلیسی ها  نواحی  بود و باش قبایل کاکر، بنوچی، وزیر، مسعود، ختک، اوروکزایی، افریدی، مومند، و باجوری را کولونی {مستعمره} خود شمردند" [66 ،ص 43]  کاتب به تفصیل  عوامل و روند قیام هزاره ها را در سال های فرمانروایی امیر عبدالرحمان خان که به خاطر اعمالش  "امیر سیاه" خوانده می شد، شرح می دهد.

چنانی که  جلال الدین صدیقی  گزارش می دهد، کاتب که آدم محتاط و  دور اندیشی بود، به خاطر اجتناب از دردسر و در عین حال به امید این که کتاب محفوظ خواهد ماند، آن را به خارج انتقال داد.[ 66،ص45]. به گونه یی همانندی کاتب با اثر اتنوگرافیک "نسبت نامه طوائف افاغنه و تعداد نفوس ایشان" که در آن او به توصیف 178 قبیله و طائفه افغانی پرداخت؛ برخورد نمود. این اثر از سوی رویداد نویس افغان (کاتب) چونان ضمیمه یی به سراج التواریخ  آماده ساخته شده بود؛ مگر بنا به عللی  به آنجا شامل ساخته نشد. کاتب آن را به میرزا عبدالمحمد  مودب السلطنه  اصفهانی سپرد14، که به او امیر امان اله خان وظیفه داده بود تاریخ هفت جلدی را زیر نام "امان التواریخ" بنویسد. در آتیه این اثر [کاتب-م]  چونان ضمیمه در جلد پنجم "امان التواریخ" شامل گردانیده شد.  به گفته مایل هروی  جلد های یکم، چهارم، و هفتم این کتاب را خود کاتب رونویسی کرده بود[ 67، ص46].  همچنان کتاب "فکرت الشریعه"  نیز به قلم کاتب  نگاشته شده است.  مطابق نامه نوشته شده به تاریخ 15 جوزا  1300 ( 1922) کاتب از امیر  امان اله خان دستور یافت این کتاب را زیر نظر ملا عبدالواسع آخند زاده  بنویسد [ 71، ص15]. از عنوان کتاب بر می آید  که  در این کتاب مسایل مذهبی به بررسی گرفته شده است.

 حسین نایل دادگرانه  نشاندهی می کند که خدمت عظیم کاتب آن است که او نه تنها کتاب هایی را نوشت، بل در اوقات فراغت به خط نستعلیق به باز نویسی کتاب ها و دست نویسی های نادر می پرداخت. به برکت این کار  که به خودی خود نمونه هنر خوش نویسی شمرده می شود،  کتاب هایی بسیاری از خطر نابودی نجات یافتند[ 71،ص 17].  در میان آن ها : " دستورالعمل آگاهی"- مجموعه دستور های پادشاه اورنگزیب( 1658-1707) است. کاتب بازنویسی این مجموعه را به تاریخ 29 ماه رجب 1311 (1894) در جلال آباد به پایان رسانید.  حجم مجموعه 230 صفحه، اندازه صفحه 11x 18  سانتی متر، [ 71، ص17]  بود.

 در ماه شعبان 1313 (1896) کاتب بازنویسی دیوان شهاب ترشیزی را که در ربع چهارم سده هژدهم  در عصر فرمانروایی شاهان سدوزایی- تیمورشاه و محمد شاه- در هرات می زیست، به پایان برد.( اندازه صفحات این دیوان 16*24 سانتی متر است ) [ 71،ص17] .

  کتاب "رساله فیوز"  (در باره مواد منفجره)  را که کاتب به سال 1317 ( 1900)  باز نویسی نمود، در باره کاربرد این مواد بحث می نماید.  در ضمیمه واژه نامه  لغات به کار برده شده در کتاب  و توضیح آن ها آورده شده است. [ 67،ص29]

در آرشیو ملی دیگر یادداشت ها و مقاله های کاتب در باره  مسایل مختلف موجود است. بخشی از آن ها از سوی او در آثار گوناگون بهره گیری شده اند و برخی نااستفاده مانده اند. این  مواد را به پندار حسین نایل می شود "یادداشت ها و مقاله های کاتب" نامید.[ 71،ص14]. حتا مشخصه کوتاه آثار کتاب که در بالا آورده شده، گواه بر دلچسپی بزرگ او به تاریخ و ادبیات اند که او تا روز های اخیر زندگی خود حفظ نموده بود.

 در زمان فرمانروایی کوتاهمدت بچه سقاء ( جنوری- اکتبر 1929)  که امیر امان اله را سرنگون ساخت، کاتب از امور دولتی برکنار نماند. مگر اشتراک  او در آن امور  دارای خصلت اجباری و ناگزیری بود که  اکثر زندگی رویداد نگار را تهدید می کرد.

 کاتب درکتاب "تذکرالانقلاب" اطلاع می دهد که در عهد فرمانروایی بچه سقاء  او با جمع آوری 1000 روپیه تصمیم گرفت از کشور که به "مهد گرگان-آدمخوار" مبدل گردیده بود، بگریزد.[ 19،ص105] مگر موفق نشد. در روند خانه جنگی درگرفته در سال 1929  هزاره ها و وردکی ها از امان اله خان که در قندهار بسر می برد؛ حمایت کردند. به رغم آن که سپاهیان امان اله خان که در ترکیب آن ها دسته های هزاره شامل بودند، در نبرد ها بر سر شهر غزنی شکست خوردند (در این حال  بسیاری از سران هزاره کشته شدند و سرهای آنان را به کابل آورده و بر سر بازار چنداول آویختند).[ 64، ص830] ،  در خود هزارستان هزاره ها گذرگاه های اصلی را تصرف کردند و در برابر  پیشروی سپاهیان بچه سقاء رویارویی کردند.  بچه سقا برای این که هزاره ها را ناگزیر سازد تا به مقاومت پایان دهند و دولت او را به رسمیت بشناسند، هیاتی را به هزارستان فرستاد که در ترکیب آن هزاره ها و قزلباشان از کابل  شامل بودند

 در کتاب تذکرالانقلاب، کاتب به تفصیل به شرح مسافرت هیات به هزارستان ( که او خود در آن نه به اختیار، اشتراک ورزیده بود و ناگزیر بود از دستور بچه سقاء اطاعت نماید) می پردازد. کاتب که بیمار بود،  با تب بلند معمولا  در .... قرار داشت  مشتمل بر 11  اسپ ...[ 19،ص120].  هنگامی که مسایل جدی مورد بحث قرار می گرفتند، او همه کار ها را پنهان از رییس هیات– نورالدین که به گواهی کاتب خود از بچه سقاء خواهش کرد او را به هزارستان گسیل دارد تا از هزاره ها سوگند به وفاداری و اطاعت از حکومت نو بگیرد و با این کار به مناصب بلند تر برسد؛ خود حل و فصل می کرد. به رغم تلاش های نورالدین، کاتب که از نفوذ بزرگ و وقار بالایی در میان هزاره ها برخوردار بود، توانست به گونه یی که او تایید می کند، نه تنها اقدامات رییس هیات را ( که هزاره ها او را بازداشت کرده و می خواستند بکشند یکجا با محمد زمان خان کوهستانی که وظیفه .... را انجام می داد)، خنثی بسازد؛ بل نیز هزاره ها را در مبارزه در برابر بچه سقاء برانگیزد. بر ای این که بچه سقاء بر او سوء ظن خیانت نکند، او به هزاره ها پیشنهاد کرد او را نیز همراه با نورالدین، میرآقا، و خلیفه غلام حسن "بازداشت"  نمایند و نیز به  سران هزارستان مشوره داد به صورت کتبی شرایط قرارداد خود را با بچه سقاء ارائه نمایند. با این امید که وی با به دست آوردن این پیام، اعضای هیات را مجازات نکند. [ 19، ص136] ؛ شرایط قرار داد  مورد نظر را خود کاتب تدوین نمود و پنهانی به سران هزاره داد تا آن ها از نام خود آن را به پیشگاه  بچه سقاء عرض نمایند. کاتب امیدوار بود این گونه زمان را به درازا بکشاند(وقت گذاری نماید) (تقریبا دو ماه) که در طی آن وضع در استان های جنوبی روشن شود. مگر پس از بازگشت از هزارستان به کابل، کاتب نتوانست  به هر حال  از مجازات بگریزد. حمیداله که با دسته خود از هزاره ها در کتل اونی شکست خورده بود، دستور داد نورالدین، میر آقا و کاتب را به حد مرگ به چوب ببندند و اجساد آنان را به دروازه های خانه ها آویزان کنند.

 کاتب به تفصیل قضیهء مجازات اعدام را شرح می دهد، مگر او توانست زنده بماند [ 19،برگ150]. محمد علی که نیز چونان عضو هیات به هزارستان رفته بود، به خاطر آن که  به حمیداله در کتل اونی کمک نموده بود؛ از مجازات دور ماند. او جسم خونین کاتب را که هنوز زنده مانده بود، از صحن قلعه باقر خان – جایی که مجازات صورت گرفته بود، بیرون کشید و او را در کرانه..... پنهان کرد- جایی که از آن  او را یک تاجر چای به نام سید عبدالقاسم و عموی او  سلطانعلی بردند [ 19،برگ151].

 در دست نویس در باره آن یاد آوری شده است که رایزن نظامی  سفارت ایران سرهنگ علی خان از رضا شاه توسط تلگراف دستور یافت که با استفاده از مجاری دیپلماتیک- شیعیانی را که به بدبختی روبرو گردیده اند، کمک کند.  در همین رهرو  برای فیض محمد از سفارت تینچر (محلول ضد عفونی) آوردند [19، ص 151].

 به گونه یی که ما می بینیم،  فیض محمد در دفتر یادداشت های روزانه اش  در باره آخرین رخدادهای تراژیک زندگی و دیدگاه های سیاسی خود و در باره حاد ترین مسایل دوره مورد بررسی حکایت می کند. همانا در همین بزرگترین خدمت او به عنوان یک رویداد نگار خلاصه می گردد. همراه با آن بایسته است نشاندهی کرد که هنگام تجزیه و تحلیل برخی از مسایل گرهی توسعه سیاسی داخل افغانستان در پایان سال های دهه بیست سده بیستم، برای فیض محمد درست همانند دیگر تاریخ نویسان معاصر وی یک جانبه مختص است. به باور وی، علل اصلی ایجاد اوضاع بحرانی در کشور در پایان سال های دهه بیست عبارت از خود فروشی محافل حاکم، فروپاشی  دستگاه دولت و سوء استفاده های کارمندان دولتی بود. کاتب درست مانند غبار و انیس در نظر نگرفت که فعالیت اصلاح طلبانه امان اله خان ناشی از مقتضیات عینی  جامعه رو به توسعه است. بورژوازی در حال پیدایش و زایش که این اصلاحات به سود منافع آن اجرا می گردید، مقارن آن زمان هنوز نفوذ سیاسی بسنده و مواضع محکم اقتصادی نداشت، از این رو نتوانست  حمایت موثری از مشی اصلاح طلبانه امان الله خان به عمل بیاورد.

 آنچه مربوط می گردد به توده های زحمتکشان- آنان  نه تنها سود مستقیم از اصلاحات به دست نیاوردند، بل اوضاع اقتصادی آنان به پیمانه چشمگیری خراب تر شد. چون بر شانه های آن ها بار سنگین هزینه مربوط به انجام اصلاحات افتاد. در این رابطه و. م. پریماکف  نوشت: " وضع سنگین مالی کشور، نبود  برنامه ریزی  معقول و استوار کاری در اقتصاد ملی کشور، افزایش روز افزون مالیات همراه با خودسری کارمندان دولت که به غارت دهقانان می پرداختند، نمی توانست واکنش را در برابر دولت برنینگیزد." [ 5، ص59]. بر وضعیت توده ها، وضع مالیات نقدی، افزایش عمومی بار مالیاتی به صورت مستقیم تأثیر منفی بر جا گذاشت. در همین جا باریکه راه اصلاحات قرار داشت و  ضعف عظیم اصلاحات  ریشه در همین جا داشت. [ 53، ص 191]

کاتب هنگام شرح رویدادهای رخ داده در کشور در دوره فرمانروایی بچه سقاء،  بارها بر سرشت ارتجاعی رژیم او  اشاره  می کند. به پنداشت او، رژیم بچه سقاء افغانستان را در توسعه خود صد سال به عقب راند. او می نویسد:  " با پنهان شدن پشت سر شعار های اسلامی، آن ها ( بچه سقاء و هوادارانش ) چنان کار های وحشتناکی می کردند که حتا به عقل انسان هم نمی رسد." [ 19، برگ 24] ".

چنین بر می آید، به همین خاطر، - مؤلف دست نویس - بیشتر بچه سقاء را " دزد " و " باندیست" می نامد تا " امیر حبیب اله ". گاهی  هم که کاتب او را  [ به استهزا –م.] " امیر حبیب اله خان" می خواند برای این است که هر چه بیشتر  به انزجار خود نسبت به او تأکید ورزد. برای مثال،  با روشنایی افکنی پیرامون تشکیل حکومت می نویسد

   "هر یک از دزدان خونخور به خود القاب بلند بالای ژنرال، برگد[3]، نائب سالار و کرنیل[4] داده است"[ 19، ص 28 ]

   کاتب، همین گونه از روحانی نماها توصیف منفی یی می دهد: "متاسفانه افغانستان به دست ملاهای سفیه افتاده است که در اصل شیاطین اند و به خاطر آن ها نصیب مردمی که به جنگ کشانیده شده اند، این همه بدبختی و سیه روزی گردیده است."   [ 19،  برگ 63] .

 میرغلام محمد غبار- شاهد دیگر رویدادها- نیز دیدگاه همانندی را ابراز می دارد. این دوره تاریخ افغانستان را او " فاجعه تاریخی" می نامد. [ 64، ص 834].

 این گونه، دست نویس" کتاب تذکر الانقلاب" نه یک دفتر یادداشت روزانه عادی است که در آن رخداد های جنگ داخلی در افغانستان در سال های 1928- 1929 شرح داده شده است. در این کتاب رویداد نویس افغان  در پایان زندگانی از ته دل مواضع سیاسی خود را بیان داشته است- چیزی را که نمی توانست  در آثار رسمی برشمرده در بالا انجام دهد. همانا در همین یکی از عمده ترین برازندگی های دست نویس " کتاب تذکرالانقلاب"است که چنین بر می آید آخرین اثر کاتب باشد.

به گفته امیر محمد اسیر، کاتب سه بار ازدواج کرده بود. از همسر نخست از قره باغ یک پسر به نام عبدالصمد  و یک دختر داشت. اسیر نام دختر کاتب را به خاطر نداشت، مگر می دانست که او [دختر کاتب]  صاحب پسری به نام محمد حسن شده بود که  در قره باغ غزنی بود و باش داشت. عبدالصمد در آغاز در وزارت بازرگانی کار می کرد و در سالیان پسین در وزارت دفاع. همسر دوم کاتب دختر خان بابا خان از کابل بود. از او سه پسر مانده بود: ولی محمد، علی محمد و محمد مهدی. ولی محمد بازرگان بود. او در دهلی در هنگام برخورد ها میان مسلمانان و هندوان کشته شد. علی محمد در میانه های سال های 20 در گمرک مزارشریف به عنوان کاتب کار می کرد و در دهه هفتاد  در کابل می زیست. او دو همسر داشت:  همسر اول– دختر احمد شاه خان بابا بود. از او دو پسر به دنیا آمد– فدا محمد و اعجاز احمد. فدا محمد در کارخانه نان پزی کابل (سیلو) به حیث کارمند کار می کرد.  اعجاز احمد در وزارت آب و برق مامور بود.  از همسر دوم علی محمد دو دختر زاده شد: رابعه و پروین. محمد مهدی در کارخانه نساجی پلخمری مامور بود. او دو پسر داشت به نام های– عباس و یحیی و دو دختر که نام دختر بزرگش مستوره بود.

 به سال 1930 کاتب برای مداوا به ایران رفت و نزدیک به دو سال در آنجا پایید. [ 65، ص 5] ، با بازگشت به میهن، چندی در کابل زیست و سرانجام  به روز دوشنبه 16 شوال سال 1349 ( 3 مارچ 1931) درگذشت و در دامنه کوه خواجه صفا روی تپه میرزا نصیر به خاک سپرده شد. 15.

بایسته است خاطر نشان کرد که فعالیت کاتب  تاریخ نویس و وقایع نگار در دوره مهم تاریخ افغانستان صورت پذیرفت، هنگامی که روند تجدد کشور همپا با توسعه فرهنگ آن با فعالیت های محمود طرزی و همراهانش در در اریکهء حکومت روان بود.

 به سال 1903  در کابل نخستین لیسه عصری "حبیبیه"  و به سال 1909 لیسه نظامی– "حربیه"  گشایش یافت.  در مکاتب سنتی اسلامی نیز تلاش شد نوسازی قسمی تحصیلات انجام شود. دو چاپخانه ایجاد شده در کابل به سال 1911  با تجهیزات مدرن نیز  به فعالیت هادر عرصه  معارف مساعدت کرد.

لایه های پیشرو در جامعه  افغانی دلچسپی داغی به تاریخ میهن خود تبارز دادند. به همین خاطر، فعالیت کاتب نزد تاریخ نگاران مترقی و رجال اجتماعی افغانستان که او را "بیهقی زمان" نامیدند؛ به گونه یی درخور و شایسته، عالی ارزیابی شد.[ 71، ص7؛ 64 ، ص  685]

 در ماه اپریل1983 در کابل کنفرانس علمی یی به مناسبت  سالگرد زاد روز کاتب برگزار گردید. ( برای به دست آوردن آگاهی های بیشتر نگاه شود به : [منبع 36، شماره 24/ 04 / 1983؛ منبع 41 ، شماره 18/ 08/ 1983 ]. این کنفرانس گواه  روشنی بود که نام کاتب در حلقه های مترقی افغانستان فراموش نشده است و فعالیت او به عنوان تاریخ نویس را انسان های پیشرو افغانستان معاصر عالی ارزیابی می کنند.

 

                           مشخصه نسخه خطی ( دست نویس) کتاب تذکر الانقلاب

در میان  مواد خریداری شده  در زمستان 1980  از سوی آرشیو ملی  از نزد علی محمد– پسر فیض محمد یکی هم نسخه خطی کتاب "تذکر الانقلاب"  که تا آن زمان ناشناس بود، دیده می شد.  این کتاب، چنین بر می آید  که از سوی  کاتب چونان تاریخ  سال های 1928 – 1929 افغانستان در نظر گرفته شده بود و به مناسبت رخداد های پیجیده و دراماتیک بود: سرنگونی امیر امان اله خان و به قدرت رسدن بچه سقاء.

نسخه خطی کتاب تذکر الانقلاب به گونه یی که در بالا نشاندهی شد،  متفاوت از آثار معروف کاتب چون "تحفه الحبیب"  و "سراج التواریخ" نه به دستور امیر، بل به ابتکار شخصی خودش نگاشته شده بود.  در آن تذکر یافته است که چه وقتی نوشته شده است. مگر می توان گمان برد که کاتب  دفتر روزانه  از رخدادها داشت که او خود اشتراک کننده و شاهد آن بود و کتاب از روی رد پا های تازهء آن  نگاشته شده بود.

 این نبشته تاریخی، برای تاریخنگاری افغانی غیر عادی است چون در مرز دو نوع منابع روایتی قرار دارد: از یک سو، این نبشته تقویم یا کرونولوژی خونسردانه و غیرجانبدارانه رخداد ها است و از سوی دیگر در آن از گواهی های شاهدان دیگر رخدادها نیز بهره گیری شده است.

 در سال های پسین زندگانی(پس از بازگشت از هزارستان) کاتب از کار دست شست و گوشه نشینی گزید.  چنین بر می آید که در این وقت او تصمیم گرفت یادداشت های روزانهء خود را تدوین و کتابی را در بارهء  فرمانروایی حبیب اله کلکانی (بچه سقاء)  بنگارد.  بخش های ویرایش شده متن که معمولا بالای سطرهای خط زده شده نوشته شده است، این اندیشه را تایید می کند.  در حواشی دست نویس، تعلیقات یا توضیحات گوناگون وارد شده اند. به رغم آن که  همه  برگه های دست نویس شماره گذاری شده اند، در زاویهء پایینی چپ هر برگ دو، سه کلمهء آغاز برگ بعدی داده می شود. برای آن که پیهمآیی برگ های دست نویس برهم نخورد.

 در پژوهشنامهءدست داشته، نمی توانیم بیش از این به شرح متن نسخه خطی بپردازیم، چون تنها مایکروفیلم را در دست داریم.

 چون خط کاتب برای ما آشنا است، می توانیم تایید نماییم که دست نویس اثر، خود یک اتوگراف است. در برگ 118 دست نویس آمده است: "سپیده دم 29 ذوالحجه ( 8 ژوئن 1929) نورالدین با اعضای هیات که نگارنده ( کاتب) نیز شامل آن بود، از افشار بیرون و به  سوی هزاره جات رهسپار گردید. [ 19، برگ 118].

 با کار روی ترجمهء دست نویس و با مطالعه خصوصیات آن به این نتیجه رسیدیم که " کتاب تذکر الانقلاب"  در یک نسخه نگاشته شده است.

  با آن که از زمان آفرینش متن دست نویس، بیش از نیم قرن سپری شده است، زبانی که  متن با آن نگاشته شده است، از زبان دری رایج در افغانستان فرق می گردد. به باور ما، بیشتر به زبان پارسی ایرانی همانند است.  مؤلف به پیمانه گسترده عربیسم ر ا به کار می بندد– چیزی که شگفتی برانگیز نیست چون کاتب آدم بس فرهیخته یی بود. در برخی  از جا های متن حتا فرازهای کوتاه به زبان عربی و نیز آیاتی از قرآن به مشاهده می رسد. گاهی در متن" لیگاتورا" یعنی پیوسته نگاشتن حروف پیوند ناپذیر، به چشم می خورد. دلیل این کار را می توان از خصوصیات خط مؤلف متن انگاشت و یا این که شاید او  از تند نویسی کار گرفته باشد. برای این که در دفتر یادداشت های روزانهء خود تا جای امکان آخرین رویداد ها را ثبت نماید

 تاریخ ها  به هجری قمری، هجری خورشیدی و میلادی داده می شوند. شرح مفصل رخداد های روان نه تنها مطابق روز های هفته ضبط می گردد، بل حتا ساعات و دقایق ( به گونه مثال نگاه شود به : [ 19، برگ 15] ) (نیز فراموش نمی شوند).

  دست نویس در 209 برگ با نستعلیق ریز نوشته شده است. اندازه های برگ ها  17/ 21 سانتی متر است.  هر برگ 23 سطر دارد. متن دست نویس با کلمات عربی زیر آغاز می گردد: الحمد لله.............. [ 19، برگ، 1].

 از دیدگاه ساختاری، متن دست نویس را می توان  به دو بخش  تقسیم نمود. نخستین بخش آن که در 42 برگ نگاشته شده است، دارای 25 فصل است و سپس سر از برگ 43 تا 209  رخداد ها مطلقا به شکل دفتر یادداشت های روزانه ( روزنامه)  ارائه می گردد.

 از دیدگاه کرونولوژیک، متن دست نویس رخداد های روان را در افغانستان از آغاز دسامبر 1928 تا میانه های 22 ربیع الاول  ( 25 اگوست 1929) در بر می گیرد  و سپس  متن  ناگهان در نیمه برگ 209 قطع می گردد.

 

 در بخش نخست  متن دست نویس در 28 برگ، مولف عوامل عمومی رخداد هایی را که منجر به قیام  ضد دولتی و غصب قدرت از سوی بچه سقا می گردد، ارائه می نماید. در فصل "عوامل اغتشاش در افغانستان"، کاتب آن جوانب اصلاحات امان الله  خان را بررسی می نماید که " به جای اطاعت و پذیرش منجر به شورش گردیدند". [ 19 ، برگ 1].

 در آغاز  دست نویس، مؤلف همچنان مشخصهء  بس منفی یی  از شخصیت بچهء سقاء  می دهد که همراه با آن  ..... و حیله گری او را نشاندهی می کند. برای مثال، او اطلاع می دهد که با تلاش به خاطر آشتی کردن با کوهدامنی ها و کوهستانی ها، امان اله خان تصمیم گرفت بچهء سقاء و سید حسین را به سمت نائب سالار بگمارد و برای هر یک از آنان 3000 روپیه بدهد و برای  همدستهء آنان تفنگ های هفت تیر با مرمی. بچهء سقاء  تصمیم گرفت صداقت امیر را بیآزماید. برای این کار او و سید حسن به چاریکار که در 18 کروری شمال کابل  قرار دارد ( نزدیک به 54 کیلو متر)، رفتند و از طریق تیلفونچی به امان الله خان زنگ زدند.  بچه سقاء خود را علی احمد خان (والی کابل) جا زده، گفت:  " حالا  هنگامی که ما با بچهء سقاء معاهده کردیم و او را دستگیر نمودیم، چه امر می کنید ؟ با او چه کنیم؟ "  امان الله  خان در پاسخ بی درنگ  دستور داد  یاغی را بکشید. بچهء سقأ  با پی بردن به آن که بر ضد او دسیسه یی طرح گردیده است، گوشی تیلفون را فرونگذاشت و با  به زبان آوردن نام اصلی خود به امان الله خان دشنام داد و از یورش خود به کابل به او هشدار داد. ُ[ 19، برگ 6].

 بچهء سقا توانست حتا با شاه ولی خان و شاه محمود خان که در ماه سپتامبر 1929 کابل را تسخیر کردند، نیرنگ بزند.  او هیاتی را از ارگ برای  گفتگو در باره تعیین سرنوشت خود گسیل داشت. هنگامی که آنان در جریان  دو ساعت  سرگرم مذاکره بودند، تا چه تصمیمی بگیرند، بچهء سقأ از راه دروازهء شمالی ارگ با نفر های خود به کوهدامن رفت.[ 11، ص 94].

مؤلف نشاندهی می کند که بسیاری باشندگان سرشناس کابل که از مشی اصلاح طلبانهء امیر امان الله خان ناخشنود بودند، به بچهء سقأ هنگام حمله صفوف او به کابل یاری رسانیدند. "به روز جمعه 22 قوس 1307( 14 دسامبر 1928 ، 2000 نفر که 200  نفر آنها  با تفنگ مسلح بودند،  و متباقی  با چماق و تبر راه را بستند، و قلعهء مراد بیگ را واقع در حومهء  بخش شمالی کوه کوتل جایی که خرس خانه واقع است، و امیر مرحوم حبیب اله خان نام آن را به خیرخانه تبدیل نمود، گرفتند.  در این حال، وزیران مخاصم با امیر، حضرت شوربازار، سردار محمد عثمان خان، وکیل امیر– محمد ولی خان و دیگر آدم های  با نفوذ کابل، به بچهء سقاء زمان مناسب حمله به سوی پایتخت را اطلاع دادند  و او را پس از اشغال کابل به کاخ صدراعظم متوفی عبدالقدوس خان دعوت کردند. [ 19 ، برگ8].

 بخش دوم متن دست نویس، یکسره در بارهء شرح رخداد های تراژیک رخ داده در استان های مختلف کشور است. کاتب در روایت خود نشاندهی می کند که هنوز پس از چند ماه ترور و خشونت که فورا پس از تصاحب قدرت از سوی بچهء سقاء‍‍ آغاز گردیده بود، باشندگان  استان های شمالی  که قبلا از حبیب اله حمایت کرده بودند، در برابر او آغاز به خیزش نمودند. برای مثال، عبدالرحمان خان  که از امان اله خان پشتیبانی می کرد، و با وی در زمینهء بازداشت  حبیب الله و سید حسین معاهده امضاء نموده بود، به کمک پسر ملک محمد– عطاء محمد و باشندگان تگاب  در کوهدامن و کوهستان که تکیه گاه بچهء سقا شمرده می شد، قیام بر پا نمود.  او شورش را تا زمانی ادامه داد که در ده سبز دستگیرش کردند. به دستور حبیب اله  او را درکابل واسکت بریدند.[ 19، برگ 73].  و هوادار امیر امان اله خان -  غلام نبی خان [ چرخی]  که با دسته های قبیلهء اسحاق زایی که رهبر آن پسر سیف آخند زاده- غلام رسول خان بود و با هزاره ها متحد شده بود، در اوایل ماه مه 1929 حملهء موفقانه یی بر مزارشریف  انجام داد  و آن را تصرف کرد [ 19، برگ 78].  سپس او حاکمیت خود را  عملا بر تمام  ترکستان افغانی قائم نمود.

کاتب  با تشریح مفصل مبارزه  خانه جنگی بر سر قدرت،  نشان می دهد که در آغاز  1929  در کشور اوضاع بس پیچیده یی  پدید آمده بود، هنگامی که افغانستان عملا هرگاه نه به قلمرو های مستقل که از سوی چندین فرمانروا اداره می گردید، حد اقل به زون های مخاصم نیمه مستقل تجزیه گردیده بود

پس از بازگشت محمد نادرخان و برادران او- شاه ولی خان و محمد هاشم خان به افغانستان در ماه مارس 1929 از پاریس، اوضاع درکشور بیش از این پر تنش گردید. به گفتهء کاتب، اوضاع به نارنجک [ پرتاب شده یی ] انفجار نکرده همانند بود. [19، برگ 54].

کاتب، در اثر خود همچنان از تلاش های ناکام سرنگونی دولت بچهء سقاء و سوء قصد در برابر او  بازگو می نماید. ( نگاه شود به [ 19، برگ 46، 54]). 16.

  به سانی که در بالا نشاندهی شد،  یکی از  برازندگی های متن دست نویس آن است که مؤلف  نامه های  رد و بدل شده میان بچهء سقاء و حریفان اصلی او ( عنایت اله خان، محمد نادرخان و برادران او، رهبران هزاره و دیگران) را می آورد.

ویژگی متن دست نویس کتاب تذکر انقلاب آن است  که کاتب با یادآوری از نام این یا آن آدم، معمولا به تفصیل  سوانح و مقام او را شرح می دهد ‌( نگاه شود برای مثال به [19، برگ 17- 18]).

 به این سان، با آن که کاتب صرف  رخداد های دورهء 1928 – 1929 را شرح می دهد ، با آن هم  با پرداختن از متن به مسائل حاشیه یی ما را  با عوامل کمتر معروف مربوط به دوره های  مختلف تاریخ افغانستان آشنا می سازد

 از این دیدگاه،  دست نویس مورد نظر، از کار های معاصران کاتب، در گام نخست  محی الدین انیس و میر غلام محمد غبار- جایی که عمدتا تنها شرح رخدادهای رو داده در کشور تذکر یافته است؛ فرق می کند

کاتب با شرح  اوضاع پیچیدهء درونی سیاسی در کشور درآن دوره، بار ها پویایی های سرویس های ویژهء انگلیس در میان باشندگان افغانستان را نشاندهی می کند ( به تفصیل نگاه شود به [ 19، برگ های 80 و 93].

 بایسته است  نشاندهی کرد که فعالیت اجنت های انگلیس در برابر  روسیهء شوروی نیز متوجه بود. برای مثال در ماه می 1929 آوازه هایی پراگنده شدند در بارهء " بمباران  برنامه ریزی شدهء کابل از سوی هفت هواپیمای شوروی". در نتیجه   بچهء سقاء  ترس خورده  17 ماه می  1929  به نمایندهء دایمی شوروی در کابل احتجاج کرد. [ 19، برگ 93]

 جای بایسته یی در متن به مبارزهء  هزاره ها  در برابر بچهء سقاء داده شده است. در نگاه نخست،  می تواند  چنین نماید که نقش آنان و اهمیت آنان در این مبارزه  گزافه گویی شده باشد.  مگر بایسته است در نظر داشت که کاتب آن رخدادهایی را  ارایه نموده است که او با بودن در کابل، خود  می دانست یا از دیگران شنیده بود. بی تردید سرنوشت هزاره ها-که خود کاتب نمایندهء آنان بود-، نمی توانست  گاهنامه (سالنامه) نگار (واقعه نگار) افغان را  در آن زمان بس نگران نسازد. افزون بر آن، بایسته است نشاندهی کرد که هزاره ها تا آخرین نیرو در برابر  بچةء سقاء رزمیدند.  آن ها نه تنها  از زیستگاه خود مردانه پاسداری کردند، بل از امان الله  هنگام نبرد با سپاهیان  بچهء سقاء در نزدیکی غزنی پشتیبانی نمودند

 مقاومت هزاره ها و اقدامات رزمی، به ویژه  در بهسود و کتل اونی، بچهء سقاء  و هواداران او را  آرام نمی گذاشتند.  تنها هنگامی که مهمات به پایان رسید، هزاره ها ناگزیر گردیدند سوگند وفاداری یاد کنند. با این همه، شرط گذاشتند که در سرزمین آن ها سربازان و حکام بچةء سقاء نباشند[ 17، ص 258]

 در پایان متن دست نویس، یک رشته داده های آماری آورده شده است که نشان می دهد جنگ داخلی سال های 1928 – 1929 به چه بهایی گرانی برای مردم افغانستان تمام گردیده بود. برای نمونه،- کاتب می نویسد- با جمعبندی هفت ماه فرمانروایی بچهء سقاء‌ که طی این دوره برای هر سرباز 140 روپیه داده شده بود و زیان وارده بر باشندگان کابل و روستاهای پیرامون آن و دژ ها سر به 12 میلیون روپیه می زد- در کشور 150 هزار نفر کشته شدند [ 19 ، برگ 171]. (17)

   آخرین برگ های دست نویس بیشتر در بارهء کارزار  نظامی- سیاسی نادر خان  است، مگر شرح رویداد ها به گونه یی که در بالا نشاندهی شد، تنها تا میانه های 22 ربیع الاول / 25  اگوست ادامه پیدا می کند، سپس ناگهان قطع می شود.  این که چرا کاتب شرح رویداد ها را هنوز یک ماه و چند روز فرمانروایی بچهء سقاء را تمام نکرده است، تا کنون روشن نیست.  به گمان ما کاتب  دیگر یارای آن را نداشت که این کار را به پایان ببرد. یکی ازآوند ها آن است که در آخرین برگ نسخه ( 209)  او طبق معمول روز 22 ربیع الاول / 25 اگوست را برجسته نساخته است.

به رغم آن که  متن دست نویس "کتاب تذکرالانقلاب" به ما به گونهء ناتمام  رسیده است، اهمیت آن به عنوان منبع تاریخی بس عظیم است. به سانی که نیلاب رحیمی  دانشمند افغانی  نشاندهی می کند "در بارهء  این دورهء دراماتیک کتاب های بسیاری نگاشته شده است، مگر هیچکدام از آن ها نمی تواند  با "کتاب تذکرالانقلاب" مقایسه گردد. چون درآن، زندگی واقعی آن زمان به گونه (روشنی) پاکی بازتاب یافته است " [ 68، ص 38].

مدارک و مطالب بازتاب یافته درکتاب تذکرالانقلاب،  به یاری داشتن بازگزینشی، بر بسیاری از مسایل نا آشنای توسعهء سیاسی داخلی افغانستان در پایان سال های20 سدهء بیستم روشنی می افگند. آنالیز پیگیرانهء آن و مقایسهء آن با دیگر منابع امکان می دهد تصور برجسته یی در بارهء اوضاع سیاسی داخلی پدید آمده در افغانستان در دورهء جنگ داخلی سال های 1928 – 1929 پیدا کرد.

 نویسنده[شکیراندو] از پروفیسور داکتر یوری گانکفسکی[ فقید] - راهنمای علمی این اثر، پروفیسور و. آ.  رومودین  فقید که پیوسته یاری های  ارزشمندی به نویسنده کرده و نیز  گ. ف. گیرس،   داکتر و.گ  کارگون، د. آ. موروزف و همه کارمندان دفتر خاور نزدیک و میانه دانشسرای خاور شناسی فرهنگستان  علوم روسیه که در آماده سازی این اثر یاری رسانیده اند، از تهء دل سپاسگزار است.

        رویکرد ها و یادداشت ها

       1. بسیاری از مواد از این دست، در ضمیمه های کتاب ای. م. ریسنر : " افغانستان" آمده است.  در میان آن ها،  برای مثال، ترجمهء متن کامل فتوای ملاها و علمای استان های شمالی بر ضد پادشاه امان اله خان تاریخی 28 دسامبر  1928 (نگاه شود به : [ 53، ص 259- 260]

        2.  در کتابخانهء عامهء دولتی " لنین " مسکو تنها دو شماره جریدهء " افغانستان"– شماره 4 تاریخی 12 ربیع الثانی 1348 ( 17 سپتامبر 1929 ) و شمارهء تاریخی 5 تاریخی 27  ربیع الثانی 1348 ( 2  اکتبر 1929)  موجود است.

        3. محمد صدیق طرزی- پسر  محمود طرزی- اندیشه پرداز اصلی جنبش جوانان افغان. خود صدیق طرزی رجل  بزرگ اجتماعی افغانستان بود. او به سال 1984 درگذشت.

      4. ترجمه کامل به زبان  انگلیسی این پژوهشنامه  گروهی از سوی بنگاه  "پروگرس" مسکو، 1985 به چاپ رسید. ( به تفصیل نگاه شود  به [ 47، ص 64].

        5.  گزارش امیر محمد اسیر روی نوار ضبط صوت در بایگانی خانگی نویسنده محفوظ است

       6.  نام کامل فیض محمد  در آغاز  جلد یکم " سراج التواریخ"  آورده می شود به شکل زیر : " فیض محمد کاتب پسر سعید محمد مغول، مشهور به هزارهء محمد خواجه".

       7. حکمت ( عربی) – به معنای خردورزی ، دانشوری و نیز به معنای فلسفه.

       8.  کلام ( عربی) – سخن ، بیان ، به معنای تئولوژی، ‌الهیات اسلامی.

        9. حساب ( عربی) - شمار-

        10 . جفر-  فال از روی حرو

     11.  سر از همین زمان او را کاتب  یعنی کسی که با کتابت و نویسندگی سر و کار دارد به معنای منشی ( دبیر)  نامیدند. در آتیه این کلمه بخش جدایی ناپزیر  نام کامل او یا نام مستعارش ( تخلصش)  گردید.

    12.  دیدگاه همانندی را - به گونه مثال- تاریخدان افغان، حسن کاوون کاکر در بررسی تاریخنگاری کتاب خود بیان می کند و نشاندهی می کند که " در میان آثار چاپ شده به زبان پارسی در بارهء دورهء مورد پژوهش (یعنی دورهء فرمانروایی امیر  عبدالرحمان  خان ) سراج التواریخ دلچسپ است ". ( نگاه شود  به [ 77، ص 249]. ).

       13.  دکتر حسین بهروز در بررسی (جمعبندی) ادبیات افغانستان که در راهنمای انسکلوپیدی(دایرة المعارفی) "افغانستان" به چاپ رسیده است و نیز "دایرة المعارف" آریانا" می نویسد: بزرگترین منبع و اثر تاریخی مهم دورهء فرمانروایی امیر حبیب اله خان و دورهء پس از آن سراج التواریخ نوشتهء فیض محمد در پنج جلد است. در جلد پنجم  رخداد های زمان فرمانروایی  امیر امان اله  خان شرح داده شده است. نسخهء خطی جلد های چهارم و پنجم هنوز موجود اند."(نگاه شود به [ 26، ص 369؛ 27 ، ص 635])

14.  عبدالحمید اصفهانی در نوجوانی به قاهره رهسپار شد و در آنجا  به چاپ مجلهء مصور " چهره نامه" پرداخت به زبان پارسی. به سال 1922 به  دعوت  امیر امان اله خان  از افغانستان باز دید کرد ( نگاه شود به [ 77، ص 254].

   15.  تاریخ های دیگری هم از مرگ او در دست است. بنا به مدارک عزیزالدین پوپلزایی  او به روز چهارشنبه 16 رمضان 1349/ 4 فبروری 1931  مرد[ 62ٌ ص 9]، و غرجستانی تاریخ 16 شعبان 1349 / 6 جنوری 1931 را می دهد [ 65 ، ص2]. هنوز جای دقیق محل دفن کاتب روشن نیست. به گفتهء غرجستانی او  در بالاجوی  دفن است- در چنداول. بنا به مدارک دیگر - در دامنه های کوه علی آباد [ 36، شماره 24.04.1983].

       16. در آتیه  یک گروه دیگر کشف و نابود گردید  که در پی  آماده ساختن توطئه  بر ضد بچهء سقاء بودند. در این گروه عبدالحمید خان توخی، پسران امیر حبیب اله خان – سردار عبدالمجید خان و سردار حیات اله خان و نیز سردار محمد عثمان خان، قاضی محمد اکبر خان و وزیر حربیهء سابق حبیب اله خان شامل بودند (نگاه شود به : [ 64ٌ ص 828]).

      17. با تجزیه و تحلیل این دوره  در تاریخ افغانستان، بسیاری از پژوهشگران به این نتیجه می رسند که شکست امان الله خان  و [ پیروزی] بچهء سقاء که به تخت نشسته بود، مانع جدیی  در راه ترقی بود. " جنگ داخلی درگر فته و فرمانروایی  بچهء سقاء- به گونهء مثال به گفته گریگوریان– افغانستان را به انارشی کشانید و بسیاری  از دستاوردهای امان الله را برباد داد" ( نگاه شود به : [ 74 ، ص 274]. 

ملا فیض محمد کاتب هزاره

                                                         تذکر الانقلاب

                                                      ترجمه: الکساندر شکیراندو

                                                           تبصره های علمی[5]                                              

        1 . محمود طرزی( 1865- 1933)– رهبر فکری" جوانان افغان"- پدر زن امیر امان اله خان (1919-1929). محمود بیک طرزی به عنوان سردبیر جریدهء " سراج الاخبار افغانیه" که سر از ماه اکتبر 1911  تا دسامبر 1918 به چاپ می رسید، ادبیات شناس– پوبلیسیست، با قریحه و روشنگر برجسته معروف است.  با داشتن تصدی کرسی وزیر امور خارجه در سال های  فرمانروایی امان الله خان، او نقش شایانی را در برپایی مشی مستقل سیاست خارجی افغانستان بازی کرد ( به تفصیل نگاه شود به [ 59، ص 55، 88-92-95-107]).

        2. محمود سامی– افسر ترکی، آموزگار آموزشگاه جنگی(" حربیه" ) ( که به سال 1909 بنیاد گذاشته شده بود). امیل رئبیچکا افسر اتریشی که دست سرنوشت " پای " او را در آن برهه به افغانستان کشانیده بود، چنین چهره یی از سامی پرداز می کند: " ... در امر تحصیل افسران آینده یک افسر ترک به نام محمود سامی  دستیابی های فراوانی دارد. او هنگام خدمت در گارنیزون بغداد  یک آدم را کشت و ناگزیر پا به گریز نهاد.  این افسر همیشه به گونه غیر عادی  خوش قلب و  موقر پس از مسافرت های فراوان، سرانجام به افغانستان رسید و پرورشگر وارث تاج و تخت افغانستان – عنایت الله خان گردید. .... از سوی دیگر او دوستی گرمی با شهزاده ء دوم امان الله خان داشت... محمود سامی در گذشته معلم جمناستیک در یکی از آموزشگاه های نظامی ترکیه بود و برای نخستین بار تمرینات جمناستیکی را در ارتش افغانستان شامل ساخت.  پسان ها با مشاهده تمرینات شاگردان او متقاعد گردیدم که جوانان  در جمناستک به  دستاوردهای درخشانی رسیده اند." [ 7، ص 49-50].  سامی پسان ها  از خدمت رانده شد. ( به تفصیل نگاه شود به [ 49، ص 77]. مقارن با شورش 1928 سامی بر پادگان نظامی مرکزی کابل فرمان می راند؛ نیروهای انتظامی کابل نیز  زیر فرمان او بودند. [ 9، ص 27]. به سال 1930 به اتهام خیانت دولتی اعدام گردید.

        3. قرآن سوره 4، آیت 62 ( 59)

        4. چنانی که ای. م. ریسنر نگاشت، در آغاز سدهء بیستم نائب الحکومه "سرکرده و مرکز اداری استان شمرده می شد"، مگر ماهیت مکلفیت های او متحمل دگرگونی های چشمگیری گردید. از ساتراپ تام اختیار. به مامور حکومت با صلاحیت های معین مبدل گردید که مطابق نظم " دستور خاص " گورنر جنرال" فعالیت می کرد. [ 54، ص 173]

         5. واحد پول  در افغانستان  در آغاز سده بیستم روپیه  نقره یی کابلی بود که برابر با 60 پیسه بود. به سال 1924 روپیه افغانی برابر با 33 کپیک [6] طلایی بود. به سال 1928 حکومت با تلاش در راه بهبودی اوضاع مالی به دامان تورم ویژه یی چنگ انداخت- ارز نو نقره یی را ضرب زد که در آن نقرهء ناب 47 درصد بود ( در روپیهء قدیم کابلی نقره ناب 90 درصد بود) ، و ارزش برابری روپیهء نو را ده درصد بیشتر از ارزش برابری روپیهء کابلی اعلام نمود [ 4 ، ص 109].

      6. بالای سطر چنین نگاشته شده است: " و هیچ کسی محق بودن خود را ثابت نساخت"

      7. جمال پاشا – رجل نامبردار  " جوانان ترک"  که در آغاز  سال های دههء 20 [ سدهء بیستم-م.] در افغانستان بسر می برد. او در کار تدوین قوانین نو  اشتراک ورزید. به سال 1920 زیر رهبری او همچنان باز آرایی ارتش افغانستان آغاز گردید [ 54، ص 170، 176]. [7]   

       8 . به گونه یی که اقبال علی شاه می نویسد، در سال های اخیر فرمانروایی امان الله خان فساد اداری در کشور  به ابعاد بی سابقه یی رسیده بود. " این سیستم  رشوه ستانی بود که از بالاتا پایین همهء  اداره دولتی را فرا گرفته بود" [75، ص 139].

       9. منظور از قیام ضد دولتی غلزاییان، منگل و جدران استان های جنوبی است. کاتب نتایج تراژیک این قیام را نشاندهی می کند، مگرعلت اصلی آن را باز نمی گوید. علت اصلی قیام ناخشنودی گستردهء قبایل از مشی مالیاتی  وگمرکی حکومت بود

     10. در  " بحران و نجات " انیس و "  افغانستان در مسیر تاریخ " غبار گزارش داده می شود  که ملک محسن  نه از سرای خواجه ، بل  از کلکان بود که به همین علت به ملک محسن کلکانی معروف بود

     11. به گفته محمد صدیق طرزی، نخستین دیدار پچهء سقاء با اجنتوری انگلیس  در توتاگی برگزار گردید. ( نگاه شود به [ 40 ، شماره 10.07.1972])

     12. در آغاز " ایتالیا" نوشته شده بود، مگر سپس خط زده شده.

     13. به گفته غبار، بچهء سقاء  و سید حسین  موافقت کردند گفتگو نمایند- هرگاه این گفتگو در محل باغ عارِق برگزار گردد. [ 43، ص 175].

 

     14. در نسخهء دست نویس این اصطلاح به معنای " معاون فرمانده کل " است. او مکلفیت های  ریاست ستاد ارتش را اجرا می کرد

     15. این گزارش کاتب تردید برانگیز است.  چنانی که جریده " امان افغان " نوشت، نهم دسامبر 1928 به وزیر امور خارجه سفارش زیر داده شد: به دامنه یابی شورش در میان قبایل اجازه ندهید؛ قبایل متردد را  به سوی شاه جذب نمایید؛ گفتگو های دیپلماتیک را با رهبران قبایل شورشی پیش ببرید. [ 30، ص 58-59].  در آغاز  در باره ء مصالحه برای ده روز  موافقت شد، مگر پس از چند روز، اقدامات رزمی پیرامون جلال آباد از سر گرفته شدند.  پس از این علی احمد خان آنجا فرستاده شد

    16.  با آن که علی احمد خان  خویشاوند امان الله خان بود، با آن هم امیر به او اعتماد نداشت و در اندیشه بود که او تلاش می ورزد تخت را بگیرد. [ 69، ص 1078]

     17. متن کامل  فتوای ملاها و علمای استان های شمالی بر ضد امان الله خان تاریخی 28 دسامبر را ببینید در [ 53، ص 259-260] .  تفصیلات  دلچسبی را ما در کتاب سید بهادر ظفر کاکا خیل " افغانستان د تاریخ په رنا کی"  یافتیم. او می نویسد که در آستانهء صدور فتوا، بچهء سقاء به سید حسین- که او را حریف اصلی خود می پنداشت پیامی فرستاد: " برای سرنگونی  امان  الله خان  لازم  است تا یکی از ما خود را مدعی تخت اعلام نماید و از مردم بیعت بگیرد. چون تو سید هستی و اولاد پیغمبر هستی، تو امیر شو. من به تو بیعت می کنم". سپس سید بهادر  ظفر می نویسد که سید حسین که مانند  دیگر مردم فکر نمی کرد که همه چیز این قدر سریع رخ می دهد، از امیر شدن سر باز زد و اعلام نمود او هیچ ملاحظه یی  در باره  بچهء سقاء  ندارد. [ 69، ص 1086]

     18. در حواشی این یادداشت آمده است: " و به جای آن که این آدم که مقصر کشتن 400 نفر بیگناه بود، را ..... نمایند، آن ها خلاف شریعت  او را امیر خواندند و به راه خطا رفتند."

    19.  در برههء مورد نظر هواپیماهای  انگلیس بر فراز کابل اوراق پخش نمودند که در پهلوی اعلامیهء تبلیغاتی؛ حاوی  تهدید مستقیم تجاوز بود.

 

 " به مردم دوست ، دلیر و دیندار افغانستان!

  شما خوب می دانید که بر یتانیا از زمان های سابق دوست مردم افغانستان بوده و به مردم افغانستان حسن نیت داشته است و همیشه با نگاه دوستانه می دیده است به ترقی و شگوفایی آنها. بریتانیا، مادامی که هیات دیپلماتیک آن در کابل و کنسولگری آن  در جلال آباد و قندهار در امنیت باشند،- چون نگهبانی و احترام به همه هیات ها بر مبنای تمام سنت های مقدس، قوانین مقدس اسلام و عادات بین المللی تایید می گردد- در نظر ندارد در امور داخلی شما مداخله نماید. هرگاه از جانب شما یعنی از سوی مردم افغانستان، در برابر کارمندان بریتانیایی و یا ساختمان کنسولگری کدامین اقدامات خشونت آمیز اتخاذ گردد، آنگاه ما هشدار می دهیم  به شما که حکومت بریتانیا  برای جبران هرگونه خساره رسانیده شده به ماموران و  دارایی های آن، همه گونه تدبیر ها را اتخاذ خواهد نمود". [ قلاب 53، ص 236].

      20. حضرت شوربازار (گل آقا) و برادر او شیر آقا از خاندان مجددی بودند. گل آقا به سال 1919 تاج بر سر امان الله خان گذاشت. مگر در آتیه همراه  با برادر خود شیر آقا  نقش پیشتازی را در تخریب رژیم جوانان افغان بازی کرد. در آتیه آن ها در به قدرت رسیدن نادر خان مساعدت کرد. [ 50، ص 154- 155].

     21. عبدالقدوس  پسر سردار سلطان محمد خان-  برادر  امیر دوست محمد خان در حوالی 1845 پا به گیتی نهاد. همراه با عبدالرحمان خان در تبعید بسر می برد و پس از بازگشت به میهن، به سمت معاون والی ترکستان محمد اسحاق خان گماشته شد. سپس والی میمنه شد. به سال 1885 هرات را از ایوب خان گرفت. در آتیه  مکلفیت های ایشیک آقاسی  را انجام می داد و یکی از پرنفوذ ترین سردار های افغانستان شمرده می شد. در زمان فرمانروایی امیر حبیب اله خان- دست راست او بود. به سال 1905 به سمت صدراعظم گماشته شد، مگر به تدریج تاثیر او و اتوریته اش آغاز به افت کرد و مقارن با سال 1906  عملا از امور دولتی کناره گرفت. مکلفیت های او را- علی احمد خان و سردار سلیمان خان  اجرا می کردند. به سال 1916  در نشست های مجلس شورا اشتراک ورزید. در جنگ اول جهانی هوادار بیطرفی بود. به سال 1919 به سمت صدراعظم گماشته شد. در اپریل 1919 در نبرد ها ی جبهه قندهار  اشتراک ورزید، سپس باز نشسته شد و  لقب او  "سردار اعظم" (صدر اعظم) سمبولیک ماند.  به تاریخ 16  مارچ  1928  [ 28، ص 101] درگذشت. عبدالقدوس خان (اعتماد الدوله) چونان هوادار حفظ سنت های فئودالی– مونارشی معروف بود و با نوآوری ها برخورد خصمانه داشت. [ 59، ص 55].

    22. به گفتهء محمد صدیق طرزی،  بچه سقاء پس از زخمی شدن به  بیمارستان هیات بریتانیا آورده شد – جایی که به او بنداژ بستند [ 40، شماره 31.07.1972]

     23.  نهم جدی / 30 دسامبر اطلاعیهء دولتی به چاپ رسید  که در آن گفته می شد   که به آن کسی که بچهء سقاء یا سید حسین را بکشد،  جایزه یی به مبلغ 40 هزار افغانی داده می شود و به هر کسی که  کسی از هواداران او را بکشد، 4 هزار افغانی . [ 17، ص 89].

    24.  عبدالاحد- پسر قاضی غلام  در حوالی سال 1880 پا به گیتی گذاشت. دارای لقب "سردار اعلی" بود. هنگام فرمانروایی  امیر حبیب اله خان مکلفیت های ارض بیگی  و حاکم قطغن را انجام می داد.  به سال 1919 همراه با برادرش  به اتهام سو ظن در قتل امیر حبیب الله خان دستگیر گردید،  مگر پسانتر آزاد گردید. در هنگام شورش  قبیلهء منگل به سال های 1924-1925  نزد وردکی ها فرستاده شد تا آنجا نظم را برقرار سازد.  در هنگام سفر اروپایی امان الله خان در جریان 4 ما  استاندار استان مشرقی بود. و سپس فرا خوانده شد و  برای دیدار با  امان اله خان به مسکو گسیل گردید. هنگام فرمانروایی بچهء سقاء به امان الله خان  در برگردانیدن تخت یاری رسانید. به سال 1930 به عنوان رییس شورای ملی برگزیده شد. به سالهای 1934 و 1935 دوباره به این کرسی بازگردانیده شد. [ 28، ص 93].

      25. در حواشی: " هر دو این نفر ها از مشی حکومت (امان اله خان) ناخشنود بودند، چون پس از یورش بر ولایت جنوبی به خاطر تلاش به تحریک شورش در میان قبایل محلی در ماه سنبله حضرت [ شوربازار] و قاضی عبدالرحمان دستگیر گردیدند و به زندان افگنده شدند و ملا عبدالرحمان همراه با پسرش ، دامادش و نوه اش اعدام شدند".

      26. شاید عنایت اله خان.

      27.  عبدالعزیز به سال 1876  پا به گیتی گذاشت. به سال 1921  به سمت وزیر دربار  گماشته شد و همچنان مکلفیت ایشیک آقاسی ملکی ( کشوری) را انجام می داد. در دسامبر 1921 به سمت نائب الحکومه  قندهار گماشته شد. به سال های 1924-1925 سرپرست وزارت دفاع بود. در ماه ژوئن 1925 به سمت وزیر کشور  (داخله) گماشته شد و در ماه نوامبر 1928  سر از نو وزیر دفاع شد. امان الله خان را در قندهار همراهی می کرد در 1925 و سپس همراه با وی به هند رفت. به سال  1925 عضو لویه جرگه بود. در دهه شصت سده بیستم درگذشت [ 28، ص 963].

      28. در حواشی : " به همه کسانی که در ارگ  حضور داشتند".

      29. عنایت الله خان در آستانه ترک کابل،  به سربازان پاسدار ارگ تنخواه شش ماهه را داد. با آن که او همراه با خود مقادیر بسیار جواهرات  گرانبها  و پول  را برد، با آن هم، به  بچهء سقاء 60 میلیون روپیه رسید. [ 69، ص 1092].

      30. چوک – میدان مرکزی ، چوک کابل – میدان مرکزی شهر کابل

     31. آنچه مربوط می گردد به لقب "غازی" که بچهء سقاء به خود داده بود، در اینجا به جا است اظهارات معاصر وی محمد صدیق طرزی را بیاوریم. او در یکی از مقالات خود نوشت: " متناقض ترین چیز آنست که به بچهء سقاء  لقب " غازی " داده بودند. آخر بنا به سنت، این لقب به آدم هایی داده می شود که  در برابر کافران- دشمنان اسلام می رزمند. بچهء سقاء مقابل کدام کفار  جنگ کرده بود؟ در دورهء فرمانروایی او- همان مسلمانانی که احکام قرآنی را رعایت می کردند، به زور دختران را به زنی می گرفتند. به عنوان  شاهد می توانم بگویم که علاوه بر بی نظمی ها و انارشی، این حرکت نمی توانست اهداف دیگری را دنبال کند". [ 40، شماره 24.07.1972]

    32. در حواشی : " بر خانواده هایِ آنان ، کودکان و دارایی های شان."

    33. قرآن، 5 ، 56(51)

    34.  در مجموع کاتب رخداد ها را درست تفسیر و تعبیر می کند.  علت مهم تنش در استان های " مشرقی" و " جنوبی" فعالیت های حکومت انگلیس بود.

   35.  به گفته محمد صدیق طرزی،  در سال های  فرمانروایی امیر حبیب اله خان  (1901-1919) علی احمد خان کرسی وزیر کشور ( وزیر داخله) را به دوش داشت. به رغم مناسبات خصمانه  با حرکت مترقی جوانان افغان او ناگزیر بود دیدگاه های خود را پنهان نماید. و حتا با جریده سراج الاخبار افغانیه همکاری می کرد. [ 40، شماره 03.10.1972]

    36. عبدالکریم پسر یعقوب خان  در  دیره دون هندوستان   در مهاجرت بسر می برد.  چهارم مارس 1917 از دیره دون به نواحی بود و باش قبایل پشتون گریخت . مگر حکومت انگلیس او را دوباره برگردانید. به سال 1924  دو باره از خوست سر برآورد.– جایی که قبیله منگل را بر ضد حکومت امان الله خان به قیام کشانید. در ماه جنوری 1925 به هند بازگشت و  در رانگون [ پایتخت نیپال – م ] .  به دست ملی گرایان افغان کشته شد ( نگاه شود به : [ 28 ، ص 97 ؛ 3 ، ص 59]).

     37. منظور از لیسهء " حبیبیه " است که در کابل به سال  1903 بنیاد گذاشته شد و برای تربیه مامورین در نظر گرفته شده بود.

      38.  دکتر عبدالغنی  مسلمان هندوستانی تبار سر از 1895  در خدمت امیر بود ( برای به دست آوردن  تفصیلات نگاه شود به : [ 48، ص 206، 209-210] ) .

      39.  این مقایسه  به زبان عربی آورده شده است: ترجمه تحت الالفظی : مانند کسی که  در حال غرق شدن باشد، و به هر خس و خاشاکی چنگ بیندازد" .

       40.  علی احمد خان در محل چهار باغ  به تاریخ  20 جنوری 1929  اعلام عمارت کرد. او هوا دار  بریتانیای کبیر بود و از طریق  فرستادهء انگلیس در کابل همفریس درخواست کرد تا از او حمایت مالی و نظامی کند. [ 80، ص 497 – 498].

        41.  [ در اینجا ]   نامی  آورده نمی شود.  جای کلمه خالی گذاشته شده است. ما " خیانت کرد." را می نویسیم که بهتر مفهوم را می رساند.

         42 . اول  امین الله نوشته شده و سپس به امیر الله اصلاح شده است. بنا به مدارک دیگر، پدر بچهء سقاء را کریم الله می نامیدند. [ 38 ، شماره 31. 01 . 1958]. چنین بر می آید که سردرگمی  در حصه نام پدر بچة سقاء به این علت رخ داده است که در میان مردم  او به نام بچه ء سقاء ( پسر سقاء معروف بود. نام اصلی او هدایت الله بود.

         43.   چمن حضوری- محل برگزاری رسم گذشت ( مراسم رژه نظامی ) و [ جشن های ملی] در کابل .

          44.  افزون بر وزارت بازرگانی، همچنان وزارت های معارف ، صحیه و عدلیه تنقیض گردیدند.

          45.  در اینجا و در دیگر جا ها ی متن دست نویس  با نشاندهی فسق و فساد به راه انداخته شده از سوی بچهء سقاء و هواداران او  که زیر شعار های اسلامی پنهان می شدند، کاتب می خواهد باورمندانه نشان بدهد که رفتار های ددمنشانه آنان نه تنها با شریعت بل حتا خلاف موازین زیست باهمی انسان ها مطابقت نداشتند. به گونه مثال، محمد صدیق طرزی می نویسد: که سید حسین– نزدیکترین هوادار بچهء سقا تنها در مزار شریف  18 بار ازدواج  نموده بود [ 40، شماره 22. 01 . 1973].

         46. نخست نوشته شده بود : " برای یک هزاره ..." و سپس خط زده شده  است.

         47. قرآن ، 5 ، 42( 38).

 

         48. اندرابی– یکی از محله های کابل.

         49. قرآن 2 ، 282.

        50 بالای سطر نوشته شده است: " از قبیلهء صافی".

     51. دیدگاه همانندی را تاریخدان افغان- محمد علی ابراز می نماید. او می نویسد:"  از دیدگاه تیوریک  بچه سقاء رهبر دولت بود، مگر در عمل هر کدام از نفر های او قدرت نامحدودی داشتند و خود را در برابر کسی یا در برابر قانون مسؤول نمی شمرد." [ 72، ص 45].

    52 .  بالای سطر " : " مگر  پسان ها همه مهاجرانی که  از امیر امان الله پشتیبانی می کردند، به اتهام  دست داشتن در اغتشاش اهالی  پنجاب  در هند دستگیر گردیدند."

    53. واریانت نخستین :" چون اطلاعات مؤثق نداشت " خط زده شده است.

    54.  از متن دانسته نمی شود  که سخن بر سر کدام حضرت است ؟

    55. نخست نوشته شده بود : " به جمال آغا" ، مگر بعد خط زده شده

     56. نخست نوشته شده بود : " امروز شام".

     57. در حاشیه افزوده شده است:  " او گفت که  او را به مصرف خود  می گیرد. شامگاه ناوقت حبیب الله با آگاهی یابی  [  از این امر-م.]  دستور داد  محافظ را بکشند و جسد او را در گودال گور کنند.

    58.  در حواشی  افزود شده است: " سید عبدالرزاق به گونه یی که قبلا  گفتیم، دستگیر شده بود، به خاطر آن که به نام امان الله بیرق برافراشته بود، به دستور نائب السلطنه سید حسین آزاد گردید چون سید بود.  مگر [ سپس]  همراه با 400 باشنده کابل  او سوگند وفاداری به امان الله  خان یاد کرد و هر یک از آنان روی متن سوگند به جای  امضاء شصت خود را گذاشتند که رنگ خود نویس آن هنوز دیده می شود. به خاطر چنین رفتاری،  بچه سقاء  دستور داد او را بر سر  چوک همراه با پسر محمد اسماعیل خان پوپلزایی– محمد عیسی خان به دار زدند.  ناظر والی علی احمد خان که اهالی لوگر را برضد حبیب اله خان خیزانید و [ آنان را]  به  علی احمد خان متمایل گردانید، امروز دستور داده شده تا اجساد آنان را سه روز آویزان بمانند".

      59.در حاشیه افزوده شده است: " دارایی چار خویشاوند  پسر سربلندخان - محمد اکبر خان که از امان الله خان حمایت می کنند، ضبط  گردید و برادر وی توقیف گردید. به گزارش رادیو به سراسر جهان اطلاع داده شده که امروز امان الله خان در راس دسته های قبایل درانی، ختک ، غلزایی و [ نیز] . هزاره  ها از قندهار برآمده و به سوی کابل روان گردید".

   60.  مدارک در باره نصرالله خان  غیر دقیق ارائه گردیده است. چنانی که روشن است پس از کشته شدن  امیر حبیب اله خان در شب هنگام 20 بر 21 فبروری 1919 در کشور در جریان چند روز دو دولت فرمان می راند.  برادر امیر متوفی- نصرالله خان  که در آن هنگام در  جلال آباد بسر می برد، خود را امیر خواند. در عین زمان، پسر حبیب اله خان - امان اله خان  که در غیاب پدر جانشین امیر در کابل بود ، نیز خود را امیر خواند. به "دو  دولتی" تنها هنگامی پایان داده شد که امان الله خان در سرتا سر افغانستان اعلامیه هایی مبنی بر این که در صورت به رسمیت شناختن او، تلاش خواهد کرد زندگی مردم را بهتر بسازد، تنخواه سربازان و صاحبمنصبان را  افزایش دهد و استقلال افغانستان را احیا می کند.  با رسیدن نمایندگان امان الله خان به جلال آباد، نصرالله خان و هوادارنش از جمله عنایت الله خان  دستگیر گردیدند و تحت الحفظ به کابل فرستاده شدند. [ 61، ص 39] .  به گونه یی ک  ای. رئبچکا گزارش می دهد " امان اله خان، نصراله خان را مادام العمر  زندانی کرد. حکایت می کنند که او از صدور  حکم به جنون نزدیک شده بود" .

    61. در  متن : " خط فارسی و عربی".

     62. در بارهء زندگی و فعالیت های عنایت الله خان نگاه شود به [ 61 ، ص 36 – 40].

     63. در حاشیه: " شام این روز  به اتهام  چیدن توطئه  پنهان  بر ضد  امیر حبیب اله خان 32 نفر دستگیر گردیدند که در میان آنان وزیران، اشخاص عالی رتبه و ماموران دورهء فرمانروایی امان الله خان بودند. می گویند که دستگیری آنان باشندگان استان های  شمالی که آن ها را محمد هاشم خان  رهبری می نماید و نیز بر اهالی قندهار که از امان اله خان پشتیبانی می نمایند، اثر ناگواری برجا گذاشت..."

     64.  در حاشیه آمده است: " امروز نیز به دستور  نائب السلطنه  سید حسین گوش های ملا فلانی را که بر مردم اهانت  می کرد  و از آن ها پول می گرفت، (به دیوار)  میخ زدند تا برای دیگران عبرت گردد"

     65 . نخست " 23 شعبان " نوشته شده  بود، سپس خط زده شده.

     66. افزوده ها در حواشی: " امروز شام وردکی هایی که  با خانواده های خود  از حبیب الله  خان در کوه ها  پنهان شده بودند، بر آن سپاهیان او که چند قلعه تهی از سکنه را در راه  غزنی آتش زده و به محل شش گاو رسیده بودند، حمله آوردند. آن ها 700 نفر را کشته و زخمی ساختند و اسلحه  و توپ های  آنان را گرفتند.  500  نفر از نجراب که در سپاهیان او شامل بودند، لادرک هستند. می گویند که این حملات  را برادر بزرگ امان اله خان– معین السلطنه  عنایت اله خان رهبری  کرده است.

     67. در ادامه ، نخست نوشته  شده بود : " روشن نیست  که این کار چه نتیجه یی می دهد؟ " اما بعدا خط زده شده است.

      68.  در آغاز نوشته شده بود: " سپاهیان ترکستان ، غلام رسول خان اسحاق زایی و ناقلان هزاره".

     69.  ترجمه  جمله نوشته شده  بالای سطر خط زده شده داده شده است. در آغاز نوشته شده بود : " رییس تنظیمیه امیر حبیب الله خان میرزا محمد قاسم که به خاطر حمایت از امان الله خان ... "

      70 .  در ادامه نوشته شده بود : " روشن نیست کار آن ها به کجا خواهد کشید؟ " مگر بعداً خط زده شد.

       71.  در آغاز نوشته شده بود: " می گویند که امکان دارد که او به نزدیکی غزنی رسیده بود، هرگاه جلو او گرفته نمی شد، به شهر داخل می شد.

      72.  در آغاز نوشته شده بود : " از طریق سه آب وردک گریخت..."  ، مگر بعداً خط زده شد.

       73. بالای سطر نوشته شده است : " مگر این گفتگو  ها صرف  حیله های تبلیغاتی از کار برآمدند".

       74. در آغاز نوشته بود : " معلوم نیست چه چیزی  از این کار به دست آوردند"، مگر  بعدا خط زده شده  .

       75.  نخست نوشته شده بود: " کریم خان وردک  و برادر  بزرگ امان الله  خان شهزاده  حیات الله خان عضد الدوله را "

        76. در آغاز نوشته شده بود " بنا به اطلاعات  شنیده شده " مگر بعدا خط زده شده است.

        77.  نخست نوشته شده بود : " پنج هواپیما سپاهیان  حبیب اله خان را  که به غزنی فر ستاده شده بودند،  بمباران نمودند و حاکم غزنی محمد کریم خان  به کابل گریخت"، مگر بعدا خط زده شده.

          78.در حاشیه افزوده شده است: " اهالی کابل که به ناسزاگویی پشت سر [ به بچهء سقاء]  عادت کرده بودند، اعلام داشتند:  " ما شما را به عنوان پادشاه می شناسیم "  و او باور کرد. در این لحظه یک ریش سفید برخاست و گفت:  " ما آرزو مندیم که تو وزیران امان الله خان را زنده نگذاری که ملت را خراب کردند و [ خود] او را و مخصوصا وزیر مالیه را. هرگاه او را پارچه پارچه کنند،و  تو گوشت2 او را به من بدهی با اشتهای زیاد آن را خواهم خورد".‌ سپس  حبیب اله خان  گفت: "   من همه آن ها را می کشم و محمود خان یاور را که علیه من سؤ قصد  آماده می کرد،  به زندان می افگنم. او را نمی کشم.  آنچه مربوط می گردد به مظالمی که بر سر شما آمده  و می آید،  شما در باره همه آنها  گزارش بدهید در فرصت مناسب برای شما آرامش کامل تامین می کنیم."

         79.  در حاشیه ستون آورده شده است: " یکی از سرکرده های دزدان کشته و بند بند جدا شد. "

         80.  در حاشیه ستون آورده شده است:  " بر سر راه چند روستا را تاراج کردند".

         81 .  نخست نوشته شده بود: " حبیب الله خان که به گونه یی که قبلا  اطلاع داده شد، یکجا با سید حسین برادرش و وزیر دفاع به وردک رفته بودند، به ساعت 30/5  شام به ارگ برگشتند. می گویند که او چنان عاجل به وردک رفت، چون  شنید که پدرش امیر اله خان به اسارت افتاده است ، اما او هیچ کاری از دستش برنیامد و یکی از جنرال های او کشته شد و بند بند جدا شد. "، مگر بعدا خط زده شد.

        82.  در کتاب "بحران و نجات" این مسجد به نام " مسجد سرپل " یاد می گردد. [ 17، ص 105].

        83.  اول نوشته شده بود : " آن ها را با نارنجک کشتند" ،  مگر بعدا خط زده شده.

        84.  کلمهء " هندی" نشان می دهد که او از هند می باشد.

        85.  در ادامه ابتدا  نوشته شده بود : " پدر حبیب اله خان– امیر الله سقاء، برادر والی ملک محسن قلعه بیگی سید احمد خان رتبه غند مشر (سرتیپ)، وزیر دفاع و سپهسالار  پردل  خان ..." مگر بعدا خط زده شده.

          86.  نخست نوشته شده بود : "  هنوز زنده است. " ، مگر بعدا خط زده شده .

          87.  در ادامه نوشته  شده بود : "  ... و حالا  دیگر نمی تواند  برود. روشن نیست این کار به چه خواهد انجامید و این اغتشاش  چه به همراه می آورد؟" ،   مگر بعدا خط زده شده .

          88.  سپس این جمله آورده شده بود که بعدا خط زده شده: "  می گویند که پدر حبیب الله خان– امیر الله خان  از سوی غلام رضا خان ولد عباس خان– پسند خان که از طائفهء علاء الدین هزارهء غزنی بود، دستگیر شده بود. او  مشک پر از آبی را بر پشت [ امیر الله ] گذاشت  و دستور داد تا وی مانند گذشته با کار کردن به حیث سقاء به سپاهیان  آب برساند. غلام رضا خان  سربازی را گماشت تا  هرگاه  او  یک گام تعلل ورزد، او را قنداق تفنگ پیش نماید"

         89.  این جمله  بالای جمله یی که  خط زده شده است نوشته شده : " معلوم نیست  که این حرف راست است یا دروغ". در پهلوی آن در حاشیه  این ضمیمه آمده است که نتوانستیم  کاملا آن را بخوانیم: " در این روزحبیب الله خان رسما  ریش سفیدان قبایل کوچی پشتون را دعوت کرد که با رمه های خود به دور و بر کابل آمدند. حبیب اله  با خواندن آنها به عنوان مهمانان عزیز اعلام داشت که امان الله خان و هزاره ها کافرند....".

          90.  بالای سطر نوشته شده است: "  قزلباش و سنی".

          91. در حاشیه پایین نام های  آنان آورده شده است: " محمد نعیم خان هزاره از سپاه دایزنگی، فیض محمد از خاندان محمد خواجه غزنی ، کرنیل غلام نبی خان از بهسود".

         92.    سپس جمله خط زده شده است : " هرگاه خدا بخواهد، در باره ء فرستادن آنها به موقع اطلاع داده خواهد شد".

         93.  بعدا کلمهء  " مردان"  خط زده شده است.   .

        94.  سپس جمله یی می آید که خط زده شده است.: " دیده خواهد شد که این خونریزی آدم هایی که مدعی لقب روحانی اند،  به چه خواهد انجامید؟".

         95.  در آغاز  " فتح محمد خان " نوشته شده بود، مگر سپس خط زده شده

         96.  بعد از آن  نخست نوشته شده بود :" زن احمد شاه خان" ، مگر بعدا خط زده شده.

          97.  این نام بالای نام خط زده شده زیر نوشته شده است :  " خواهر علی احمد خان، پسر خوشدلخان، پسر ایشیک آقاسی متوفی شیردلخان".

          98. ملاحظه یی در حاشیه: " 1000 پوند استرلینگ طلایی"

         99 .  قرآن، 4، 62  ( 59)

         100. منظور از  امیر پیشین بخارا - میر سید عالم خان است که در ماه مارچ 1921 به افغانستان گریخت. او در قلعهء فتو  در نزدیکی کابل جا گرفت. حکومت افغانستان  به او سوبسایدی ماهانه می داد. بنا به مدارک دست داشته، بچهء سقاء با او هنوز پیش از حمله به کابل در تماس گردید. پس از تصاحب قدرت در افغانستان  او سوبسایدی او را چند بار بلند برد.

         101. در پهلوی این نام ، نام دیگری آورده می شود: " سردار امیر محمد خان".

          102. این کلمه بالای آنچه خط زده شده، نوشته شده است : " نام اصلی اش فاطمه سلطان" .

         103 . هرگاه از روی واریانت مقدماتی داوری نماییم،  در این صورت منظور از " دختر محمد علی خان " می باشد.

          104.  سپس جمله یی می آید که خط زده شده است: " می گویند که هزاره ها تا بند سلطان عقب نشینی کردند. بخش بزرگ  آنان کشته شدند. مگر روشن نیست  که این امر راست است یا دروغ"

          105. سپس جمله خط زده شده است : " [ هزاره ها ] سوگندنامهء وفاداری را فرستادند  تا کشته نشوند و زنده بمانند".

        106 . سپس جمله خط زده شده است: " معلوم نیست که حق تعالی بر سر این ملت بدبخت و نادان چه می آورد؟".

         107.  سپس جمله خط زده شده است: " ظاهرا  در دوشنبه آینده در کوتل اونی جنگ آغاز خواهد گردید، چون [ هزاره ها] با دانستن سوء استفاده های کوهستانی ها و کوهدامنی ها در برابر اهالی کابل به آن ها مجال نمی دهند به سرزمین های شان رخنه کنند. از این رو جنگ ناگزیر است.

         108.  بنا به مدارک محی الدین انیس،  هیات ولایت مشرقی متشکل از 130 نفر به ولایت جنوبی رفتند  تا برنامهء مشترک اقدامات را تدوین نمایند. در نشست مشترک تصمیم گرفته شد به بچهء سقاء پیامی فرستاده شود که در آن اقدامات او نکوهش  شود و نیز تصمیم قبایل پشتون ولایات مشرقی و جنوبی ابراز گردیده بود که به مبارزه  در برابر او داخل شوند. [17، ص 171، 174].

         109. سپس جمله خط زده شده است: " همراه با آنان سید حسین به غزنی رفت.رفتن او کاملا محتمل است چون در نواحی شمال..." .

        110.  نخست نوشته شده بود: " چهار" ، سپس خط زده شده.

        111. کوچکترین واحد پیمایش وزن نخود بود. [( 24 نخود = یک مثقال، 24 مثقال = 1 خورد، 4 خورد = 1 پاو ، 4 پاو = 1 چارک ، 4 چارک = 1 سیر ، 8 سیر = 1 من  و 10 من = یک خروار)].

         112.  بالای جمله نوشته شده است: " مگر هزاره ها  به قیام بر علیه حبیب الله خان[ بچه سقاء ] و حمایت از امان الله خان ادامه دادند".

         113.  نخست نوشته شده بود :  "  از آن نواحی دستهء  به فرماندهی ژنرال محمد غوث خان و دسته های قبایل هزاره به وردک رسیدند و راه را در پشت جبهه سپاهیان حبیب الله خان بستند."، مگر سپس خط زده شده.

          114.  قرآن، 6 ، 164 .

          115.  بعد از آن نوشته شده بود: " که تخت امیر را تصاحب کرده بود" ، مگر پسان خط زده شده.

          116.  بعد از آن جمله خط زده شده: " معلوم نیست که همه این کار ها به کجا می انجامد".

          117. در آغاز نوشته شده بود: " از قبیله اندر باشنده شالگر"، مگر بعد خط زده شد.

           118. در آغاز نوشته شده بود : " از 20 تا 25 نفر" ، مگر بعدا خط زده شد.

           119. بالای  سطر نوشته شده است:" سرانجام روشن گردید که همه این ها دروغ است".

           120. در ادامه  جمله خط زده شده است: " معلوم نیست که این راست است یا دروغ".

           121. در حاشیه افزود شده است :  " در این روز  به کابل والی ملک محسن (که با تحایف نزد قبیله سلیمانخیل فرستاده شده بود)،سپهسالار پردل خان، یاور حبیب الله خان – سید محمد خان و غند مشر آمدند. ( کلمه غند مشر بالای سطر نوشته شده است و کلمهء پدر حبیب اله خان– امیر الله سقاء خط زده شده است. ). تا این وقت، آن ها  در [ ناحیه ] غزنی به محاصره افتاده بودند، مگر از آنجا بر آمدند. در برخی از محلات کابل  شبنامه هایی پخش گردیده بود که  در آن ها گفته می شد به زودی محمد نادر خان می آید.".

          122. بالای سطر  نوشته شده است: " با به دست نیاوردن  رشوه به شکل اسلحه و پول آن ها با ناراحتی دوباره جانب جلال آباد راهی شدند. برای خرچ راه برای هر یک از آن ها 20 روپیه پول داده شده بود".

           123.  پس از آن، جمله یی می آید که خط زده شده است:  " سید حسین  که به چاریکار  برای دفع حمله دسته های هزاره شیخ علی، سرخ پارسا، ترکمن ، بامیان، یکاولنگ و بلخاب  رفته بود، و برای پیشبرد اقدامات جنگی در غوربند، او را به کابل فرستاد".

            124. این کلمات  بالای کلمه های خط زده شده نوشته شده است: " و همچنان آوازه هایی پخش گردیدند..."

             125. پس از این جمله  خط زده شده است: " علاوه بر این  پرواز، دیگر در لوگر هیچ اقدامات جنگی انجام نشد".

             126. پس از این، جمله خط زده شده است: " معلوم نیست  همه این کار ها به چه می انجامد". بالای آنها نوشته شده است: " مگر چون حبیب الله خان به میدان جنگ به وردک رفت، سید حسین به او یادداشتی فرستاد".

             127. بالای سطر نوشته شده است:  "شکست خورده بودند"

           128. در آغاز نوشته شده بود: " قبیله منگل بر چرخ حمله کرد"، سپس خط زده شده.

           129. مشخصهء همانندی از وضع پدید آمده  در آن برهه در کابل  را می توان  در نزد پژوهشگران باختر زمین یافت.  به گونهء مثال وارتان گریگوریان گزارش زیر را از خبرنگار ویژه روزنامهء " دیلی تلگراف" در پیشاور می آورد: " کابل شهری است که مشخصهء آن خرابکاری های همه روزه شهر است. جایی که باشندگان در هراس پیوسته بسر می برند، با ترس از این که از این هم ترسناک تر نگردد. شهری که هیچکس نمی داند چه کسی آن را رهبری می کند و در هر لحظه چه می تواند رخ دهد."[ 74، ص 275].گو این که این مفکوره را ادامه داده باشد، جریده "حبل المتین" که در هند بریتانیایی به چاپ می رسید به تاریخ 29 اکتبر 1929 نوشت که  در افغانستان  در ماه های اخیر  فرمانروایی بچهء سقاء به آن پیمانه اوضاع وخیم گردیده بود که مردم آماده بود هر اشغالگر خارجی را با چندین هزار سپاهی،  ناجی خود بشمارد." [ 30 ، ص 19].

            130. بالای سطر نوشته شده است: " پسر جانداد ، باشنده چرخ و کلنگار".

            131 . سپس جمله خط زده می شود: " معلوم نیست که او چه اقدامی خواهد کرد؟"

            132. ماوراالنهر- نام گسترهء میان رود آمو ( جیحون) و رود  " سیردریا" ( سیحون) در سده های میانه.

            133.  در زمان مورد مطالعه، مستوفیان وضع مستقلی را در ولایات داشتند. در غیاب والی مستوفی  معاون وی شمرده می شد[ 54، ص 172].

           134. در ادامه جمله خط زده شده است: " در باره آن که شرایط حبیب الله خان پذیرفته شده اند یا نه، پس از به دست آوردن آن ها، نوشته خواهد شد. مگر ظاهرا شرایط او پذیرفته شدند، به خاطر آن که [ امان اله خان] به پیلوت شال و ....... داد" . در دیگر منابع در باره مبادلهء نامه میان بچهء سقاء و امان الله خان یاد آوری نمی گردد.

          135.  منظور از حبیب الله خان و  امان الله خان است.

         136. بعد از این جمله خط زده شده است: " مگر حالا ، هنگامی که مصالحه به دست آمده است، ممکن است جنگ و خونریزی قطع گردد، مگر...".

      137 . این جمله بالای جملهء خط زده شده، نوشته شده است: «پس از آزاد شدن از توقیف، به ظاهر گویا جانب غزنی راهی است، به قلعهء درانی رفت».

138. برخورد فیصله کن در ایبک روی داد، جایی که غلام نبی خان لشکر 4 هزار نفری سید حسین خان را شکست داد و او را ناگزیر به فرار به قطغن ساخت». [64،831]

139. نخست نوشته شده بود: «نظامی ها و ملکی ها».

140. در بالای سطر نوشته سده است: «بالاخره به کمک پسران مرحوم شیخ پادشاه و رهبر شینواری ها بخشوده شدند و آنها آشتی کردند.

141. در ادامه در ستون خط زده شده است: «امروز از دشت توپ دو موتر باربری با زخمی ها به کابل رسیدند».

142. قرآن 5، 42 (38)

143. قرآن 4، 95 (93)

144. قرآن 4، 62 (59)

145. قرآن 39، 54 (53)

146. فرنسس همفریس- فرستاده انگلیس در افغانستان. در آغاز شورش حدود هفت سال در کابل بسر می برد [15، ص. 55]

147. به باور محی الدین انیس، آوازهء «حملهء روس ها» به وسیلهء خود بچه سقأ و نزدیکانش ساخته شده بود. «آنها (بچهء سقأ و جانبدارانش- . ا. شکیراندو) – به گفته محی الدین انیس- می فهمیدند اگر واقعیت را بگویند که غلام نبی خان در راه است، در آن صورت مردم، که آرزوی برادرکشی را نداشتند، شامل دسته های نظامی نمی شوند» [17، ص. 209]. آنچه به نویسنده نسخه رابطه می گیرد، ذهنی گرایی اش در ازریابی برخی حوادث، قرار معلوم، نه تنها مدلول این است که «او فرزند زمان خود» بود. در این رابطه باید به خاطر داشت که در مقایسه با اثر رسمی فیض محمد «تحفه الحبیب» و «سراج التواریخ»، که به صورت دقیق و موبمو ویراستاری گردیده اند، این نسخه را نویسنده به منظور چاپ ننوشته است، بل به عنوان یادداشت های خصوصی اش از دید یک شاهد حوادث باقی مانده است.

قرار اسناد سیاست خارحی اتحاد شوروی، «با وجود فعالتر شدن اعمال ضد شوروی در دورهء حاکمیت حبیب الله (بچهء سقأ) از جانب باسماچی های بخارا، که مدت ها پیشتر به افغانستان پناه برده بود، حکومت شوروی با وفاداری به اصول اساسی سیاست خارجی اش، از مداخله در جنگ داخلی افغانستان با قاطعیت اجتناب می کرد و مناسبات واقعی را با حکومت حبیب الله ادامه می داد» [1،ص. 690].

148. این پاسخ به تاریخ 9 جوزا در روزنامه «حبیب الاسلام» منتشر شده بود [40، 21.08.1972].

149. قطعه ارگ- در اینجا منظور از گارد است.

150. قرآن 55، 60 (60

       151. محمد نادر خان پس از بازگشت از فرانسه، اعلام داشت که او آمده است برای آن که جنگ داخلی را پایان بخشد و صلح و ارامش را در افغانستان احیا نماید.  در دیدار با هیات قبایل پشتون نوار مرزی هند، محمد نادر خان نشاندهی کرد که همه  نیروی خود را به خرج خواهد داد تا بچهء سقاء را سرنگون نماید و تخت را به امان الله خان برگرداند [ 69، ص 1101] . همین چیز را رهبر معروف پشتون ها- خان عبدالغفار خان تایید می نماید.  " خان عبدالغفار خان می نویسد- هنگام دیدار وقتی ما تنها ماندیم،  حجت در بارهء آیندهء افغانستان شد. نادر خان گفت: " تمام آنچه را که من می کنم ، به خاطر امان الله خان است. " [ 16، ص 347].

محمد نادر خان با بهره گیری  از این حیلهء تبلیغاتی، می توانست حمایت پشتون های افغانستان و مسلمانان هند را به دست بیاورد.  افزون بر آن ، او پلان  تصاحب قدرت در افغانستان را آماده داشت . در آتیه با مطرح کردن  اندیشهء " دمکراتیسم مونارشی" که در اساس آن اصل " انتخاب پادشاه- حق  مردم است" قرار داشت، محمد نادر خان از امان الله خان و دیگر مدعیان تخت ....  نقش بزرگی را در مبارزهء نادر خان  بر سر قدرت، کمک انگلیس بازی نمود. تصادفی نیست که جریدهء " حبل المتین" تاریخی 29.01.1929  در این باره نوشت:  .... حکومت انگلیس، با اعتقاد بر این که حبیب الله قادر نیست کرسی اعلای حاکم افغانستان را نگهدارد و برای این منظور استعدادش را هم ندارد، با دست دیگر نادرخان را از پاریس به افغانستان می فرستد» [30، ص. 18]

152. سرهنگ لارنس- صاحبمنصب استخبارات انگلیس بود. او به عنوان میستر رُس، خلبان شاو و پیر کرم شاه  مشهور بود (تفصیل نگاه شود به: [4، ص.134-138].

153. در ستون: «بالاخره معلوم شد که او را نکشته است».

154. ظاهراً منظور شهر قندهار است.

155. در ستون: «پسرش نور محمد در غزنی توسط سپهسالار پردل خان کشته شد».

156. نخست نوشته شده بود: «با محمد عالم، فرزند عبدالکریم خان».

157. نخست نوشته شده بود: «دو ملا».

158. در اینجا نویسنده نسخه، ظاهراً به اشتباه «احمد علی خان» را «علی احمد خان» آورده است.

159. در بالای سطر نوشته شده است: «چنان که در میان مردم می گویند».

160. این تعبیر به زبان عربی ترجمه شده است.

161. قرآن 25، 72 (72).

162. در ستون: «و محمد هاشم خان را که در جلال آباد موافقتنامه یی با قبایل استان های مشرقی امضا کرده بود و آماده هجوم به کابل است».

163. منظور امام حسین است.

164. غلام بنی خان تصمیم گرفت مزار شریف را ترک کند پس از آن که تلگرامی از جانب غلام صدیق خان، وزیر امور خارجه امان الله خان از شهر قندهار به دست آورد. در تلگرام به او توصیه شده بود که افغانستان را ترک کند، زیرا امان الله خان از کشور خارج شده است.هرچند چنان که محی الدین انیس می نویسد، در شورای نظامی اکثر شرکت کنندگان به سود ادامهء مبارزه رأی دادند، با وجود آن «در شب دهم جوزا غلام نبی خان با گرفتن هشت لک روپیه و اجناس گوناگون و قالین ها به اندازه یی که می شد انتقال داد با نزدیکان خود از راه تپه کاشیر جانب دریای آمو حرکت کرد و روز جمعه از مرز با روسیه گذشت» [17، ص.211].

167. خلیفه قزل آیک ( ایاق) رهبر معنوی گروه مهاجرانی بود که در شمال افغانستان سکنی گزیده بودند. او جانبدار بچهء سقأ بود و به حکومتش کمک می کرد [64، ص.817].

168. منظور گارنیزون هرات است. در آغاز سده بیستم تا ده باتالئون (گردان یا کندک) پیاده، چند گروه سواره نظام و همچنان تعدادی کندک توپخانه شامل آن بود که با توپ هایی با آتش سریع مجهز بودند [61، ص. 86].

169. صاحب شرع مقدس- صفت حضرت محمد.

170. منظور شهزاده محمد امین است.

171 ابن سعد سردستهء گروهی بود که بر ضد امام حسین فرستاده شده بود.

172. کربلا- شهری در عراق که حدود 100 کیلومتری جنوبغرب بغداد موقعیت داد، زیارتگاه شیعیان. به تاریخ 10 اکتبر سال 680 میلادی در حومهء کربلا سومین امام شیعیان- امام حسین ابن علی با هوادارانش به شهادت رسیدند. پنجسال پس از این حادثه، کربلا به زیارتگاهی برای پیروان خاندان علی تبدیل می شود. کربلا مرکز مراسم سوگواری عاشورا است [22، ص.72].

173. شمر، کسی که با دست خود امام حسین را شهید کرد. این نام در سنت شیعی ایران نماد سنگدلی و قساوت است.

174. خطابی که تبارزه دهنده احترام و توجهء خاص است.

175.زمان ذکر نشده.

176. از متن روشن نیست سخن بر سر کیست، زیرا خود نورالدین نمی توانست جنگ را با هزاره ها آغاز کند.

177. بر بالای سطر: « که آن ها را وفادار به اتحاد و دین می شمرد و تصور می کرد که با وعده دادن پول می تواند اتحاد آن ها را با نادرخان دچار خدشه سازد».

178. تاریخ 10 جولای به اشتباه توسط نویسنده نسخه دوبار تکرار می شود. به همین دلیل پس از این یک روز در ذکر تاریخ میلادی تفاوت دیده می شود.

179. یعنی گروه های قبایل استان شرقی.

180. در اینجا این لقب مربوط به حبیب الله بچهء سقأ است.

181. این لقب، ظاهراً به حمید الله تعلق دارد.

182. بر بالای سطر: «و در کل آن ها حدود 50 هزار بودند».

183. شرح این سفر را نگاه کنید در [47، ص.127]. نیروگاه برق آبی در جبل السراج در سال 1913 ساخته شده بود [4، ص.76].

184. ابو حنیفه- فقیه مشهور اسلام، بنیانگذار مذهب حنفی. در سال 699 در حومهء کوفه به دنیا آمد و بیشترین بخش زندگی اش را همانجا سپری کرد و در سال 767 درگذشت. مشهورترین آثاری که به او منسوب اند: «الفقه الاکبر»، و «المسند» [22، ص. 28-29].

185. تمام این سه عبارت به زبان عربی نوشته شده است.

186. در نسخه، این جا و پس از این به جای ماه اگوست به اشتباه، نویسنده ماه نوامبر را می نویسد.  در تقویم ماهتابی و خورشیدی تفاوتی نیست.

187. نردله- کلمه بازاری به معنای «مأبون» یا «فریبگر».

188. به منظور به دست آوردن بیعت از مردم افغانستان، بچه سقأ تمام انواع حیله ها را به کار می برد. محی الدین انیس، از جمله، می نویسد: «بچه سقأ تعدادی افراد را به استان ها می فرستاد و وظیفه می داد تعدادی افرادی را پیدا کنند که خود را به عنوان نمایندهء تبار و تیرهء خود جا بزنند و به کابل بیایند و بیعت تیره و تبار خود را بیاورند. هرچند مردم به آنها چنین صلاحیتی نداده بودند، با وجود این هیأت های خودگماشته به پایتخت می آمدند و به عنوان نمایندگان واقعی پذیرفته می شدند. و هنگامی که نمایندگان دیگر مناطق می آمدند، نظر به دستور داده شده به این به اصطلاح نمایندگان، آن ها می گفتند که بیعت منطقه و مردم شان را به بچهء سقأ آورده اند. به این ترتیب، این هیأت های دروغین یکدیگر شان را فریب می دادند و در برگشت به خانه تعریف می کردند که قبایل دیگر بیعت کرده اند» [17، ص.216].

189. لقب سید حسین.

190. لقب بچهء سقأ.

191. قرآن 5، 42 (38).

192. قرآن 4، 95 (93).

193. سخنرانی بچهء سقأ نگاه شود به: [64، ص. 827).

194. نگاه شود به : تبصره. 100.

195. به گونه یی که ی. شوآن می نویسد، در آن هنگام « در کوچهء اصلی کابل، که نامی ندارد، این یگانه کافه و مهمانخانه بود» [15، ص. 100].

196. در بالا گفته شده بود که عرب ها 15 تن بودند و با نوکران شان 25 نفر می شدند.

197. تاریخ 21 ربیع الاول در متن مستقیم داده شده و به وسیله فیض محمد، چنان که در صفحات پیشین، جدا نوشته نشده است.

198. در اینجا نسخه به صورت غیر منتظره قطع می شود.          

                                واژه نامه

عباسی– سکهء  سیمین با ارزش  برابری معادل یک تنگه ( برا بر با بیست کپیک روسی در پایان  سدهء  نوزدهم– آغاز سدهء بیستم).

....عین المال-  مسؤول امور مالی دولتی

علاقه دار – بخشدار

امین  نظام – رییس  ادارهء نظامی

عرض بیگی – رییس  دفتر پذیرش عرایض وزارت دربار

بندر دار – فرماندهء نظام قراول

گادی   کالسکه ( کالیاسکا)

 قاپوچی ( قاپوچی باشی )– فرماندهء قراول

غند– هنگ

غندمشر – سرهنگ

گز- واحد پیمایش درازی که تقریبا 105 سانتی متر است.

دفعه دار( ضابط) – درجه دار سواره نظام

جرنال = جرنیل – جنرال

دیوان امارت– خزانهء امیر این

دولی– نوعی از کجاوه+

ظابط – درجه دار

ادارهء ضبط احوالات– سازمان اطلاعات و امنیت

ایشیک آقاسی– دبیر دولتی یکی از دفتر های دربار

ایشیک آقاسی ملکی– دبیر دولتی ........ کشوری دربار

یا چهار یار[8] – مدد خواستن از چهار خلیفه  محمد ( ص) پیامبر [ اسلام].  این نعره را تنها سنیان به کار می برند. شیعیان می گویند : " یا علی مدد".[9]

 

قلعه بیگی – فرماندهء قلعه

قلعهء ارگ– گارد

قطعهء‌نمونه- یگان نمونه

کدخدا- قریه دار

 کوتوالی = قوماندانی= فرماندهی، ادارهء پلیس

کوروه– اندازه پیمایش درازی ( برابر با سه کیلومتر)

لک– صد هزار

لوی ناب ( لوی نواب )- نواب بزرگ = گورنر جنرال ( استاندار نظامی )

منزل- مسافه یی که در یک روز پیموده می شود، ...... ( معمولا برابر  با دوازده کروه یا 12000 گام اشتر، برابر  با 18 کیلومتر).

مینگ باشی = فرماندهء هزار نفر، در وقت نگارش دست نویس، مینگ باشی بر یک گردان فرمان می داد که متشکل از چندین گروهان بود [ 49، ص 9].

میر آخور ( فرماندهء سواره نظام ) -  در دربار شاهان افغان  این سمت– سمت بالایی به شمار می رفت.

 مثقال– واحد اندازه گیری  وزن تقریبا  برابر  با     64.4  گرام.

پیسه– پول خرد

پاو- واحد اندازه  گیری وزن برابر با یک چهارم  چارک، یعنی 441 گرام.

یادداشت گزارنده:  کوچکترین واحد اندازه گیری سنتی وزن در افغانستان نخود است که 24 نخود برابر با یک مثقال می شود.  24 مثقال هم برابر می شود با  یک خورد. همین گونه، 4 خورد برابر می شود با یک پاو و چهار پاو هم برابر می شود با یک چارک. چهار چارک برابر است با یک سیر  و 8 سیر برابر است با یک من و ده من هم برابر است با یک خروار که بزرگترین واحد اندازه گیری وزن  به شمار می رود.

رکاب باشی – فرماندهء دسته.....

سیر-  واحد اندازه گیری وزن سنتی برابر با  66 0. 7 کیلوگرام

سیورسات ( سورسات) - .....

..... – همچنان – مالیه یا ......

تومان- واحد پول در افغانستان وقت

1 تومان افغانی– 20 روپیه

فراش باشی  فرش (عربی) = نبات، گیاه ، و باشی ( ترکی) = سر ؛ به معنای سرباغبان....

فیلس– سکهء کوچک ( برابر با یک هزارم دینار)

فرقه مشر ( پشتو) – فرماندهء پادگان یا فرماندهء حوزهء نظامی

حواله دار– فرماندهء یگان پیاده متشکل از هشت نفر

خروار- واحد وزن برابر با   565.28 کیلوگرام

چارک – واحد وزن مساوی با 1.766 کیلوگرام

 چارمیخ – نوعی شکنجه  یا اعدام  از طریق بستن دست و پا ها به چیزی

 تحصیلدار– جمع کنندهء مالیات و عوارض

                                   تقویم( کرونولوژی)[10]

 22 قوس 1307 هجری خورشیدی / 13 دسامبر 1928 – نخستین یورش بچهء سقاء به کابل

1 شعبان 1347 هجری قمری / 14 جنوری 1929 – تصرف کابل به دست بچهء سقاء

2 شعبان 1347 هجری قمری / 14 جنوری 1929  کناره گیری امان الله خان از تخت به سود عنایت الله خان. رفتن امان الله خان همراه با چند وزیر به قندهار.

5 شعبان 1347 هجری قمری / 17  جنوری 1329- کناره گیری عنایت الله خان از تخت.

28 جدی 1307 هجری خورشیدی   / 18 جنوری 1929 – رفتن عنایت الله خان  همراه با خانواده به پیشاور.

12 شعبان  - 11 رمضان / 24 جنوری- 20 فبروری 1929 – بیرونبری شهروندان خارجی از کابل.

12 رمضان  / 4 حوت 1307  هجری خورشیدی / 21 فبروری 1929 - ........ محمد اسلم بلوچ که باشندگان  کابل را به مبارزه به خاطر دفاع از امیر امان الله خان فرا می خواند

4 شوال / 16 مارچ– فرمان بچهء سقاء در بارهء خلع سلاح باشندگان کابل.

14 شوال / 26 مارچ 1929 – نبرد باشندگان محلی در میدان با سپاهیان بچهء سقاء

18 شوال/ 30 مارچ 1929 – یورش پیروزمندانهء  قبایل وزیر، جدران، وردک، باشندگان میدان و دیگر هواداران  امان الله خان بر سپاهیان  حبیب الله خان که در میدان و قلعهء درانی موضع گرفته بودند.

20 شوال / 1 اپریل– فرمان بچهء سقاء مبنی بر بازداشت همه دسیسه چینان بر ضد وی.

26 شوال / 7 اپریل– سرکوب سپاهیان  حبیب الله خان در ناحیةء شینز ( در نزدیکی غزنی)

27 شوال / 19 حمل / 8 اپریل– دیدار حبیب الله خان با بزرگان ، رهبران قبایل و سرشناسان کابل در کاخ دلکشاه .

28 شوال / 20 حمل 1308 هجری خورشیدی / 9 اپریل– نبرد در روستای شیخ آباد میان هواداران امان الله خان و بچهء سقاء.

29 شوال / 21 حمل 10 اپریل– بازداشت حبیب الله و عبدالرسول که به منظور کشتن بچهء سقاء توطئه چیده بودند.

3 ذوالقعده / 24 حمل / 13 اپریل– نامهء امان الله خان  به آدرس بچهء سقاء با تقاضای پایان دادن به خونریزی و خراب ساختن دولت.

4 ذوالقعده  / 25 حمل / 14 اپریل بازداشت همه خویشاوندان خانوادهء محمد نادر خان و ضبط خانه های شان.

5 ذوالقعده / 26 حمل / 15 اپریل 1929 – پخش ...... در میان قبایل پشتون استان های  خاوری و جنوبی که محمد نادر خان و برادران او را به بیخدایی متهم می ساخت.

6 ذوالقعده / 27 حمل/ 16 اپریل– جنگ دسته های هزارهء ابوالحسن بهسود ، علاء الدین و جاغوری با سپهسالار حبیب الله خان – پردل خان در ناحیهء شش گاو.

7 ذوالقعده / 28 حمل/ 17 اپریل به دست آوردن فرمان ها و 6000 تفنگ از امان اله خان توسط هزاره های بهسود.

11 ذوالقعده / 1 ثور/ 21 اپریل– فراخوان حبیب الله خان از مشران قبایل سلیمانخیل [ مبنی بر –م.] حمله بر هزاره ها.

12 ذوالقعده . 2 ثور / 22 اپریل– رسیدن پیشاهنگ سپاهیان محمد نادر خان  به خوش؟

14  ذوالقعده / 4 ثور/ 24 اپریل- چاپ ...... حبیب الله [ بچه سقاء ] در بارهء جایزه دادن به خاطر کشتن امان الله خان. چاپ .... حبیب الله که تاراج قزلباشان و کشتن هزاره ها  را مجاز می شمرد.

 17 ذوالقعده / 7 ثور/ 27 اپریل/ - حملهء دسته ها ی هزاره بر فرزه، شکر دره و استالف.

18 ذوالقعده / 8 ثور/ 28 اپریل– گماشتن محمد صدیق خان فرقه مشر به سمت رییس تنظیمیهء ولایات جنوبی از سوی بچهء سقاء

20 ذوالقعده / 10 ثور /30  اپریل– کشته شدن قاضی عبدالرحمان خان.

21 ذوالقعده / 11 ثور/ 1 می– شکست دستهء حبیب الله خان از سپاهیان امان الله خان  در شیخ آباد، تکیه و شش گاو.

25 ذوالقعده / 15 ثور/ 5 می– نشست حبیب الله خان با رهبران کوهدامنی ها و کوهستانی ها با رییسان بلند رتبهء نظامی و کشوری در بارهء مسالهء اوضاع پدید آمده پیرامون کابل.

29 ذوالقعده / 19 ثور/ 9 می- چاپ اعلامیه در بارهء قواعد رفت و آمد به شهر و گذر ..... از طریق نقاط کنترلی.

4 ذوالحجه / 24 ثور/ 14 می- به اسارت گرفتن جنرال عمر خان و دستهء او از سوی سپاهیان امان الله خان.

9 ذوالحجه / 29 ثور / 19 می– اعلام این روز از سوی بچهء سقاء به عنوان جشن بر اساس گاهنامهء چاپ شده از سوی او به نام " تقویم حبیب الله".

10 ذوالحجه / 30 ثور / 20 می– آزاد شدن همه اعضای  خانوادهء محمد نادر خان  از زندان و مسترد شدن همه دارایی های ظبط شدهء آنان  به فرمان بچهء سقاء

12 ذوالحجه / 1 جوزا / 22 می– رسیدن نامهء محمد نادر خان با شرایط آمدن او به کابل به دست بچهء سقاء.

 15 ذوالحجه/ 4 جوزا / 25 می- تلاش سوء قصد به جان حبیب الله خان در چمن حضوری . دستور حبیب الله به قزلباش ها مبنی بر به دست آوردن سوگند وفاداری از  نزد هزاره ها.

 16  ذوالحجه / 5 جوزا / 26 می – اطلاعیهء رادیویی در بارهء رفتن امان اله خان و خانواده اش از  قندهار به بمبی

19 ذوالحجه / 8 جوزا/ 29 می – دیدار پنجاه تن از بزرگان قزلباشان با حبیب الله خان؛ بررسی مسالهء سوگند وفاداری یاد کردن هزاره ها.

21  ذوالحجه / 10 جوزا / 31 می عروسی معین السلطنه حمید الله خان [ برادر کوچک حبیب الله  بچه سقاء ] در کاخ نائب السطنه متوفی  نصرالله خان

22 ذوالحجه / 11 جوزا/ 1  جون– تسلیمی قندهار از سوی احمد علی خان به حبیب الله خان

 25  ذوالحجه / 14 جوزا / 4  جون– نامهء محمد نادر خان عنوانی حبیب الله با تقاضای قطع خونریزی  و ترک کابل

30 محرم / 16 سرطان/ 8  جولای– شکست دستهء پنج هزار نفری بچهء سقاء از هزاره ها در کتل اونی.

1 صفر / 17 سرطان / 9  جولای ...... بچهء سقاء که قبایل پشتون را فرا می خواند به حمله بر هزاره ها.

4 صفر / 20 سرطان / 11 جولای– بازداشت وزیر مالیه امیر امان الله خان – میر هاشم و برادر او سید حبیب به اتهام داشتن رابطه با محمد نادر خان.

6 صفر / 22  سرطان / 13 جولای– شکست سپاهیان بچهء سقاء در ............... از دسته های محمد نادر خان و پیشروی آنان تا سرخاب.

9 صفر / 25 سرطان/ 16  جولای – سرکوب سپاهیان بچهء سقاء در کتل اونی و قلعهء سفید از سوی دسته های هزاره

10 صفر/ 26 سرطان / 17  جولای– یورش ..... خوگیانی به رهبری ملک محمد جان بر دستهء بچهء سقائ در بتخاک.

13 صفر/ 29 سرطان 20  جولای– تصرف گردیز و کتل تیره از سوی دسته های محمد نادر خان و نزدیک شدن آن ها به شکار قلعه و سرخ آباد.

17 صفر / 2 اسد/ 24  جولای– شکست سربازان بچهء سقاء در جلریز از دسته های هزاره

19 صفر / 4 اسد / 26  جولای - سفر  کارمندان سفارتخانه  های برخی از کشور ها به جبل السراج.

24 صفر / 9  اسد/ 31  جولای– حملهء دسته های هزاره بردستهء نائب سالار محمد صدیق " بی بینی" در قلعهء مجید.

 25 صفر/ 10 اسد / 1 اگوست– فرمان بچهء سقاء به رهبران هزارهء جاغوری، مالستان، میر آدینه، پشته، شیر داغ، محمد خواجه [ مبنی بر- م. ] گرفتن سوگند وفاداری از هزاره های جنگجوی بهسودی.

26 صفر/ 11 اسد/ 2 اگوست- ..... بچهء سقاء با تقاضای [ این که] کلانترهای شهرها و کدخداهای روستاها سربازان شکست خورده در میدان رزم .... پنهان نکنند، بل آنان را به حکومت بسپارند. حملهء .... قبایل کروخیل و هود خیل بر دسته بچهء سقاء در بتخاک

27 صفر/ 12 اسد/ 3 اگوست – دستور بچهء سقاء  که باشندگان کابل را قدغن می کرد از باز دیدن سفارت ایران

28 صفر/ 13 اسد / 4 اگوست – دستور بچهء سقاء  [ مبنی بر ]  اعمار " تاق نصرت" ( " تاق ظفر/ تاق پیروزی") به افتخار جشن استقلال .

29 صفر / 14 اسد / 5 اگوست - ...... محمد نادر خان  به باشندگان نواحی شمال، کابل، چهاردهی، لوگر، پغمان، ارغنده و میدان با فراخوان قطع حمایت از بچهء سقاء

3 ربیع الاول/ 17 اسد / 8 اگوست– حملهء قبیلهء ولایت جنوبی و باشندگان تگاب بر سپاهیان بچهء سقاء در منطقهء خوش، دوبندی و شاهمزار

9 ربیع الاول / 23

 اسد / 12 اگوست– حملهء هزاره های ناقل به رهبری غلام نبی و فرقه مشر محمد اکلیل بر ترکمن های همکار با بچهء سقاء در ترکستان

11 ربیع الاول / 25 اسد / 14 اگوست– تلاش نافرجام نائب سالار محمد صدیق " بی بینی" [ مبنی بر]  راه اندازی تحریکات در برابر ارباب های هزاره ء ـمده در مجلس به سرچشمه

 14 ربیع الاول / 28 اسد/ 17 اگوست– پخش ...... محمد نادر خان  در کابل، چهاردهی و لوگر در میان هزاره ها و باشندگان وردک با هشدار عنوانی حریفان او.

15 ربیع الاول / 29 اسد/ 18 اگوست – اعلام سید نادر شاه کیان از سوی هزاره ها و تاجیکان قطغن به عنوان رهبر خود، وارد آوردن شکست به سپاهیان بچهء سقاء، پیشروی تا خان آباد، اندراب و غوربند و قطع حرکت کاروان ها در راه کابل–مزارشریف.

16 ربیع الاول / 30 اسد / 19 اگوست–پیدا شدن ....... محمد نادر خان در مناطق نشیمنی کابل، با اعلام بچهء سقاء به عنوان گناهکار اصلی همهء بدبختی ها و مصائب رخ داده در افغانستان؛ تصرف غوربند از سوی سید نادر شاه کیان همراه با دسته های  هزارهء شیخعلی،

19 ربیع الاول / 2 سنبله/ 22 اگوست – سخنرانی بچهء سقاء در برابر هیات رهبران هزاره

 20 ربیع الاول / 3 سنبله / 23 اگوست– قطع اقدامات رزمی قبایل سلیمانخیل، اندر، تره کی و علیخیل با هواداران محمد نادر خان به استشارهء حضرت شیر آقا.

21 ربیع الاول / 4 سنبله / 24 اگوست– دستور بچهء سقاء [ مبنی بر –م.] گسیل 5200 مرد جنگی، هفت توپ 6 پوندی و 5 توپ کوهی به جلال آباد به مقصد بیرون راندن محمد هاشم خان از آنجا

                                                                             کتابنامه

 منابع:

1.  اسناد سیاست خارجی اتحاد شوروی، جلد 12، مسکو، 1967

2.  قرآن، ترجمه و تفسیر ایگناتی کراچکفسکی، مسکو، 1963

3.  نریمانف ل. " افغانستان در آتش جنگ داخلی" ، مسکو، 1929

4.  پریماکف و. م. " افغانستان در آتش جنگ" ، لیننگراد، [ 1929]

5.  پریماکف و.م. " جنگ داخلی در افغانستان "–  مجلهء  بلشویک. سال 1929 ، شمارهء 3

6.  رافایل م. " زیر درفش اسلام و پرچم ملی بریتانیا " – مجلهء " ستاره" ، شمارهء 3

7.  رئبیچکا ای. ، " سال های پرجوش و خروش افغانستان" ، مسکو- لیننگراد ، 1929

8.  رئبچکا ای. ،  " در مهمانی امیر افغانستان " ، مسکو، 1935

 9. سوکولف – استراخف، " جنگ داخلی در افغانستان در سال های  1928-1929" ، مسکو، 1931

10. ترپلیف ک. " در افغانستان چه می گذشت؟ " ترکمن شناسی،1930 شمارهء 1

11. [ شاه ولی خان ] ، " خاطرات من" ، مسکو، ترجمهء روسی، 1960

12. شیون محمد رحیم، " خاطرات" ، مسکو، 1967 ( نسخهء دست نویس دانشسرای خاور شناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی )

13.   اشتاین برگ ای. " نبرد در افغانستان " ، "آموزگار مردم"، 1929، شمارهء سوم

14.  اشتوسر ای. ، " رخداد های افغانستان " ، مجلهء "گارد جوان" ، 1929، شمارهء چهارم

15. شاون ای. " جنگ : قیام در افغانستان " ، مسکو، 1930

16. [ خان ] عبدالغفار [ خان ] ، " زما ژوند  او جد و جهد ( زندگی و جد و جهد من)، کابل ، 1983

17.  انیس، محی الدین،" بحران و نجات " ، کابل [ ب. ت.]

18.  کشککی، برهان الدین، " نادر افغان" ، کابل ، 1931

19.  فیض محمد کاتب، نسخهء خطی تذکر الانقلاب ( نسخهء آرشیو ملی افغانستان، استفاده از مکروفلم)

20. فیض محمد، " سراج التواریخ" ، جلد های 1-2 ، کابل، 1331 هجری خورشیدی

21.  فیض محمد، سراج التواریخ، جلد سوم، کابل، 1333 [ 1336] هجری خورشیدی

22.  اسلام رهنمای مختصر، مسکو، 1983

23.  کوهتینا ت. ای.، " کتابشناسی افغانستان " ، مسکو، 1965

24.   استوری چ. آ. " ادبیات پارسی".  زندگینامه نگاری و کتابشناسی، ترجمه از  انگلیسی، بخش های 1-3 ،مسکو 1972.

25.   خینس و. " واحد های پیمایش و اوزان کشور های مسلمان و برابر های آنها در سیستم متریک " ، مسکو، 1970

26.  "  افغانستان "، از انتشارات انجمن  " دائرة المعارف  آریانا" ، کابل، اکتبر، 1955.

27. انجمن " دائرة المعارف آریانا " ، کابل، فبروری 1965.

 28. Adamec L.W. Historical and Political Who’s Who of Afghanistan. Graz, 1975.

آثار موقوته:

29.  بولتن  مطبوعات " خاور میانه " ، تاشکنت، 1929 ، شماره ویژه، شماره های 2 ( 10)

30. بولتن مطبوعات  خاور میانه، تاشکنت 1929-1930 ، شمارهء ویژه، شماره های 4-5 ( 12-13)

31.روزنامهء " زنگ"

32. روزنامهء " ایزویستیا " .

33. روزنامهء " ستارهء سرخ "

34. روزنامهء " پراودا "

35. روزنامهء " ترود " ( " زحمت ")

36. انیس، کابل

37. روزنامه " افغانستان" ، لاهور

38.  روزنامهء " جمهوریت" ، پیشاو

39.  روزنامهء " زیری" ، کابل

40.  روزنامهء " اتحاد ملی" ، کابل

41.  روزنامهء " هیواد " ، کابل

پژوهش ها  و مواد درسی:

42.  بالتا بایف د. " منبع کمتر آشنا در بارهء تاریخ افغانستان " بحران و نجات " ، انیس  - آثار دانشمندان جوان و دانشجویان دورهء دکترای دانشسرای خاور شناسی ازبیکستان ، بخش 1 ، تاشکند ، 1969.

43. گیرس ک. ف. ادبیات مردم تسلیم ناپذیر، مسکو، 1960.

43 آ -  غبار، " افغانستان در مسیر تاریخ" ، غبار، مسکو، 1986.

44. دولتف م.– افغانستان در مسیر تاریخ- اثر غبار  چونان منبعی در زمینهء تاریخ نو و نوین افغانستان "، نسخهء تایپی تز نامزدی دکترا، مسکو، 1985

45.  دولتف  م. " افغانستان در مسیر تاریخ– اثر غبار چونان منبعی در زمینهء تاریخ نو و نوین  افغانستان " اتو ریفرات  رسالهء نامزدی دکترا، مسکو، 1985.

46.  امامف ش. " اندیشهء اجتماعی  افغانستان در ثلث نخستین سدهء بیستم، مسکو ، 1986.

47.ایرخین یو، تاریخ افغانستان– آسیا و افریقا امروز ، 1983 ، شمارهء سوم

48. تاریخ افغانستان، مسکو، 1982

49. تاریخ نیرو های مسلح افغانستان 1747-1977 ، مسکو، 1985

50. کارگون و. گ. " افغاستان در سال های بیست – سی سدهء بیستم ( برگ های تاریخ سیاسی )، مسکو، 1979.

51. لیورینوس  [ ریسنر] " پیکار در افغانستان " – اقتصاد جهانی  و سیاست جهانی ، 1992، شمارهء سوم.

52.  ماسی آ. " اسلام ، اوچرک تاریخ ، ترجمه از فرانسه ، مسکو، 1982.

53.  ریسنر ای. م. افغانستان ، مسکو، 1929

54. ریسنر ای. م. افغانستان مستقل ، مسکو ، 1929

55.  ریسنر ای. م.  رخداد ها در افغانستان، مجله "زندگی بین المللی"، 1929، شمارة سوم

56.  ریسنر ای. م. درس های خیزش دهقانی در افغانستان، مجله " مسایل کشاورزی" ، مجلهء 1929، شمارهء 5

57.  رومودین و. آ. " منابع سراج التواریخ "– آثار تحریری و مسایل تاریخ فرهنگ توده های خاور. محتوای فشردهء  سخنرانی های پنجسالهء مجمع علمی بخش ادبی دانشسرای خاور شناسی فرهنگستان علوم، می 1969.

58.  رومودین و. آ.، مطالعات افغانستان در اتحاد شوروی– خاور نزدیک و میانه : اقتصاد و تاریخ ، مسکو، 1983

59.  رومودین و. آ. اوچرک هایی در بارهء تاریخ و تاریخ فرهنگ افغانستان، میانه های سدهء نزدهم– ثلث نخست سدهء بیستم، مسکو، 198

60. سمیرنف آ.آ. " سراج التواریخ "– ایزویستیای شعبهء ترکستان جامعهء جغرافیایی روسیه، جلد هفتم ، 1925

61.  شاهمرادف س. " احکام حضور" – چونان منبع در بارهء تاریخ افغانستان آغاز سدهء بیستم، مسکو، 1980

62 عزیز الدین  وکیلی پوپلزایی، " تیمور شاه درانی" ، جلد یکم ، کابل ، 1332هجری خورشیدی.

63. کاظم آهنگ، "سیر ژورنالیسم در افغانستان " ، جلد یکم، کابل، 1970.

64.  غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، جلد یکم، کابل، 1346 هجری خورشیدی.

65. غرجستانی، فشرده یی از زندگی فیض محمد کاتب، مجلهء کابل ، 1362، هجری خورشیدی، شمارهء

66. جلال الدین صدیقی، " بازتاب تاریخنگاری تحلیلی در کتاب فیضی از فیوضات کاتب"– مجلهء کتاب، کابل، 1362، هجری خورشیدی، شمارهء 1

67.  مایل هروی، " درخشش هنر خطاطی فیض محمد کاتب – کتاب ، کابل، 1362، شماره 1

68. نیلاب رحیمی، نظری به نسخه خطی کتاب تذکر الانقلاب کاتب،کتاب، کابل، 1362، شمارهء 1

69.  سید بهادر شاه ظفر کاکا خیل، " پختانه د تاریخ په رنا کی " ، پیشاور، [ ب. ت.].

70. الحاج محمد خان میر هلالی، " ننگیالی پشتنی" ، پیشاور، 1958

71. حسین نایل، " پژوهشی در بازنمایی و بازشناسی آثار کاتب _ مجلهء کتاب، کابل، 1362،  شمارهء یکم.

72.  Ali M. Progressive Afghanistan. Lahore, 1933.

73.  Frazer Tytler W.K. Afghanistan. L., 1967.

74. Gregorian V. The Emergence of Modern Afghanistan. Politics  of Reform and Modernization, 1880-1946. Stanford, 1969.

75. Ikbal Ali Shah. Modern Afghanistan. L., 1938.

76. Ikbal Ali Shah. The Tragedy of Amanullah. L., 1933.

77. Kakar H.K. Government and Society in Afghanistan. The reign of Amir Abd al-Rahman. Austin, 1979.

78. Newell R. The Politics of Afghanistan. L., [1972].

79. Poullada L. Reform and rebillon in Afghanistan, 1919-1929. Cornwell, 1973.

80. Stewart R.T. The Fire in Afghanistan, 1914-1929.  Faith, Hope and the British Empire. N.Y., 1973.

1.منظور از تاج التواریخ است. به گفته روانشاد استاد خلیلی نویسنده اصلی این کتاب سلطان محمد خان پدر شاعر نامدار پاکستان - فیض..... است . برگرفته ار تقریظی که استاد خلیلی بر ترجمه کتاب  تاریخ روابط  سیاسی افغانستان  به قلم  آقای لودویک آدمک ترجمه استاد صاحب زاده نوشته اند.-

 12- در اینجا آقای اشکیراندو  دو اشتباه گزارشی کرده اند: 1- " حی علی الفلاح " را  " بشتابید به سوی نعم" برگردان نموده اند که درستش " بشتابید به سوی رستگاری" است. 2- " تاریخ حکمای متقدم" را  -" تاریخ حاکمان  متقدم "  برگردان نموده اند. به گمان بسیار یا حکما را با حاکمان یکی پنداشته اند و یا دچار خطای باصره شده اند.-م.

13-منظور از بریگادر –سر دسته است.-م.

14-منظور از کلنل – سرهنگ است.-م.

[5] . آقای الکساندر شکیراندو در روند برگردان کتاب، مواردی را که بایسته پنداشته اند، در متن ترجمه روسی کتاب شماره زده و در پایان کتاب تبصره های خود را آورده اند.  روشن است هرگاه ما موفق می شدیم اصل متن دری کتاب را  بازنویسی می کردیم، آن گاه می توانستیم نیز در همچو موارد در متن شماره گذاری نماییم. در آن صورت، ناگفته پیداست که تبصره ها بهتر درک می گردید.

16- یک روبل = 100 کپیک.- م.

17 . برای به دست آوردن اطلاعات بیشتردر باره جمال پاشا  نگاه شود به  کتاب های " تجاوز بی آزرمانه " و " شوروی ها و همسایه های جنوبی شان ایران و افغانستان در سال های 1919- 1921 ...". – م.

18- این نعره تنها هنگامی که سربازان تازه برای خدمت زیر درفش نخستین بار با کامیون های نظامی رهسپار پادگان های خود می شوند؛ سر داده می شود.

 

 19- در افغانستان مدد طلبی از حضرت علی خاص شیعیان نبوده، بل در میان همه مردم عمومیت دارد.

 20- همهء تاریخ ها به همان شکل داده شده اند که  در نسخهء خطی کاتب آمده است.

April 30th, 2012

            

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.