تاریخ افغانستان

تاریخی ، جغزافیایی و باستان شناسی

تاریخ افغانستان

تاریخی ، جغزافیایی و باستان شناسی

گُلبدن بانو و کتابش، همایون نامه

 

گلبدن بانووکتابش، همایون‌نامه

 محمود فاضلی بیرجندی

غروی، مهدی. "گلبدن بانووکتابش، همایون‌نامه". دوره8، ش91 (اردیبهشت49): ص 29-37، تصویر.

خلاصه:معرفی گلبدن بیگم نخستین دانشمند و تاریخ‌نویس خاندان تیموری قرن دهم هجری، شرحی برسبک نگارش و استفاده از لغات فارسی وگوشه‌هایی ازکتاب مزبور: درباره آئین‌بندی،‌ساختن باغهای بزرگ، احترام به زبان و نقش زنان درحکومت، مراسم نوروز ـ منابع ومآخذ.

                            

  

گُلبدن بانو و کتابش، همایون نامه

مهدی غروی دکتر در تاریخ  معاون رایزنی فرهنگی در هند و نپال

تو یقین می دان که هیچ از عمربر خوردار نیست   

هر پریروئی که او با عشق خوبان یار نیست

 

  گلبدن بانو

در تاریخ پر شکوه فرهنگ وتمدن ایرانی، نام شاهان و شاهزادگان بابری هند و وزیران و سردارانشان درخشش خاص دارد و به جرأت می توان گفت که در سراسر این تاریخ درخشان، کمتر سلسله ای است که این چنین به ترویج و توسعه مظاهر فرهنگ و تمدن ایران علاقمندی نشان داده باشد، در راه این ترویج و توسعه زنان خاندان بابری نقشی ثمر بخش و جاودانی بر عهده داشته اند.

هجوم ترکان و مغولان به ایران که چون طوفانی سهمناک سراسر شاهنشاهی ایران را فرا گرفت، پس از گذشت چند قرن بصورت موجی لطیف از مظاهر فرهنگ وتمدن ایرانی به سوی آسیای مرکزی برگشت داده شد. بابریان هند راه نفوذ و توسعه این تمدن درخشان را که از سالها پیش به هند رسیده بود، بیش از پیش هموار کردند. بابر سر سلسلة خاندان تیموری هند، مانند سایر شاهزادگان و میرزایان تیموری به ادبیات و هنر ایران بخصوص کتاب نویسی و کتاب نگاری توجه خاص داشت.

 

موضوع بحث ما درین مقاله معرفی یکی از دختران بابر بنام گلبدن بیگم یا گلبدن بانوست. بابر در طی زندگی کوتاه زنان متعدد گرفت که درین میان مادر همایون ماهم بیگم دختر یکی از سادات جام و از نواده‌های شیخ جام حضرت ژنده پیل بود، مارد گلبدن دلدار نام داشت و مانند ماهم یک فر عادی و از طبقه امرا و اشراف عصر تیموریان نبود، این دو زن با هم روابط بسیار نزدیک داشتند و فرزندانشان نیز با هم همیشه سازگار و دوست بودند. کامران دشمن سرسخت همایون مادرش از ترکان جغتائی و از خاندانی معتبر بود.

گلبدن بیگم نخستین زن دانشمند و سرشناس خاندان تیموری است وی نویسنده کتاب همایون نامه است که از لحاظ تاریخ فرهنگ ایرانی و زبان و ادبیات فارسی کم نظیر و بلکه بی نظیر است چون این کتاب و نویسنده‌اش برای علاقمندان به ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی ناشناخته مانده است، درین مختصر ابتدا به معرفی نویسنده و سپس به معرفی کتاب می پردازیم.

 

گلبدن در سال 930 هجری که پدرش بابر چهل سال داشت نوزدهمین سال حکمرانی خود را سپری می ساخت در کابل بدنیا امد، کودکی وی در عصر بابر، جوانی اش در عهد همایون و دوران رسیدگی و پیری وی ر زمان امپراتوری اکبر طی شد. بابر تا سال 913 که سال تولد همایون است خود را میرزا بابر (شاهزاده ) میدانست و پس از تولد همایون دستور داد که بابر پادشاه خوانده شود، تولد همایون از مادر ایرانی و آنهم سید برای بابر بسیار مبارک و فرخنده بود زیرا مصادف شد با شکست قطعی ازبکان و کشته شدن شاهی بیک خان توسط شاه اسمعیل صفوی. اربکان دشمنان مشترک هر دو پادشاه بودند. چون از ماهم بیگم مادر همایون فرزندان بسیار تلف شده بود، وی در سال 926 کتبا از بابر تقاضا کرد که نخستین پسر دلدار که با افتخار پیروزیهای هند، هندال نام گرفته بود بوی سپرده شود، به امر پادشاه چنین کردند و کودک سه روزه را از مادر جدا و به ملکه سپردند، پس از تولد گلبدن نیز بار دیگر ملکه از شاه تقاضا کرد که فرمان دهد دختر خردسال دلدار بوی سپرده شود. درین زمان دلدار مادر هندال و گلبدن دو دختر دیگر و پسری بنام الوار (نام شهری از شهرهای شمالی هند) داشت. به این ترتیب، هندال تنها برادر صمیمی و با وفای همایون و گلبدن بانوی دانشمند خاندان تیموری هر دو دست پرورده مادر همایون ماهم بیگم جامی هستند.

بهترین منبع برای بررسی زندگی گلبدن، کتاب خود ولی است که در چند جای آن به ایجاز از خود سخن گفته.

در سال 933 که وی سه ساله بود بابر کار هند را یکسره کرد و در همین سال گلبدن همراه ملکه ما هم وارد هند می شود و برای نخستین بار درآغوش پدر می نشیند:

(… در ملازمت حضرت پادشاه بابام آمده ملازمت کردم و در پای افتادم و حضرت پرسش بسیار نمودند. زمانی در بغل نشانند و این حقیر را در آن اثنا آنقدر خوشخالی روی نمود که مزیدی بر آن متصور نباشد…)2.

پس از فوت بابر در سال 937 و پادشاهی همایون، توجه همایون به گلبدن بیشتر شد و خود همراه با خوهران و بستگان که عروسی کرده (کدخدا شده بودند) بخانه گلبدن می رفت :

(حضرت پادشاه در خانه این حقیر میآمدند. و همه بیگمان در خانه این حقیر آمده ملازمت حضرت پادشاه می کردند. غرض که حضرت پادشاه خاطر جوی این شکسته …)3.

دومین دختری که برای همسری همایون انتخاب شد از ندیمه‌ها و دوستان کلبدن بود4. سه سال پس از فوت بابر، ماهم ملکه وی که مارد همایون بود و گلبدن را بزرگ کرده بود فوت کرد:(… و در ماه شوال به آکام تشویش شکم شد. در سیزدهم شهر مذکور سنه 940 (نهصد و چهل) از عالم فانی بعالم جاودانی خرامیدند. و فرزندان حضرت پادشاه بابام را داغ یتیمی تازه شد. بتحصیص بمن که ایشان خود مرا پرورش فرموده بودند…. شب و روز گریه و فغان و زاری می کردم. حضرت پادشاه چند مرتبه آمده دلداری‌ها و غمخواری‌ها و مهربانی‌ها کردند…)5.

 

چند سال بعد گلبدن بشکل دختر جوان و خوشگلی در مقابل پادشاه ظاهر می شود.   [30]    (…. همان روز که حضرت آمدند شب بود که رفته ملازمت کردیم. این حقیر را دیدند فرمودند که اول ترا نشناختم از برای آنکه وقتی که لشگر ظفر اثر به گور بنگاله کشیده بودم طاقی پوش بودی، الحال که لچک قصابه دیدم نشناختم و گلبدن من ترا بسیار یاد میکردم و گاهی پشیمان شده می گفتم که کاشکی همراه می‌آوردم …)6

در جشن عروسی مفصل هندال که در آگرا برگزار شد، همایون و ماهم بیگم در جلو تخت روی یک دوشک نشسته در دست راست ایشان خواهران بابر و سایر زنان محترم خانواده از جمله چند تن از خواهران الغ بیگ نشسته ، گلبدن با مادر و خواهران در دوشک دست راست نشست7.

بهمان اندازه که گلبدن همایون را دوست داشت از برادر دیگر خود کامران رو گردان بود، کامران همیشه داعیه مخالف بابر را داشت و چون در آئین اسلام طرفدار شدید تسنن بود، از رویه همایون نسبت به شیعیان و سادات همیشه انتقاد و عیبجوئی می کرد. مدت کوتاهی پیش از آنکه همایون از شیر خان شکست بخورد و همراه با تمام خانواده بابری از هند فرار کند، کامران عازم لاهور شد و باستناد نامه‌ای که از همایون گرفته بود، گلبدن را ناچار ساخت که با وی همراهی کند

(… آخر بصد گریه و زاری و فغان از والده‌ها و از والده خود و از همشیرها و از مردم پدر و برادران که از خوردی یک جا کلان شده بودیم از هم جدا کرده بزجر و زور بردند…)8

گلبدن نامه ای به برادر تاجدارش نوشت و ازو گله کرد و همایون در جواب وی نوشت:‌

( … من دل نداشتم که ترا از خود جدا کنم – اما چون میرزا مبالغه بسیار کرد و عجز و الحاح نمود ضرور شد که ترا به میرزا سپردم ….)9

در تمام مدت مسافرت و تبعید همایون از هند، گلبدن در کابل بود واز رویه برادرانش که بر ضد همایون متحد شده بودند در ربج و عذاب بود، در ین مورد فقط هندال برادر تنی گلبدن گوشه نشین شده هیچگونه فعالیت نداشت10

 

تا اینکه همایون با کمک نظامی شاه طهماسب بار دیگر به افغانستان آمد، ابتدا قندهار تسخیر شد و سپس کابل بتصرف وی درآمد. درینجا گلبدن از شوهر خود خضرخان (بدون معرفی وی ) ذکر می کند و می نویسد که وی در ولایت خود که در سر راه بکهر (در بلوچستان ) واقعست سکونت داشت .

در مورد پیروزی همایون و ورود وی به کابل گلبدن می نویسد:

(.. همه نقاره نواخته در خدمت حضرت در کابل درآمدند و روز دوازدهم ماه مذکور حضرت والده دلدار بیگم و گلچهره بیگم واین حقیر حضرت را ملازمت کردیم. چون مدت پنجسال بود که از دولت ملازمت محروم و مهجور بودیم و از محنت دوری و مشقت مهجوری خلاص شده بدولت وصال آن ولی نعمت مشرف شدیم و بمجرد دیدن دل غمزده را حضوری و چشم رمد دیده را نوری تازه حاصل گشت و از خوشحالی هر زمان سجدات شکر بجا می آورد…)11

پس از عزیمت همایون از کابل بار دیگر کابل بدست کامران افتاد و کامران با گلبدن و مادرش رفتاری بسیار زننده داشت و کوشش داشت که از موقعیت بر ضد همایون بهره برداری کند:

(… میرزا کامران حضرت والده را و مرا از خانه طلبیدند و حضرت ولده را حکم کردند که در خانه قوربیکی باشند و مرا گفتند که این هم خانه شماست. همین جا باشید من گفتم که رای چه اینجا باشم در جایی که والده من خواهد بود من نیز آنجا خواهم بود…. گفتند که پس شما بخض خواجه خان خطی نویسید که آمده بما ملحق شوند و خاطر جمع دارند…)12

گلبدن حاضر به نوشتن این نامه به بهانه اینکه خضرخان سواد ندارد، نشد و مخفیانه بوی پایم دادکه مبادا طرف کامران را بگیرد و دراثر همین پیام خضرخان که خان متنفذ و مقتدری بود به همایون ملحق شد.

در سفر تفریحی که همایون به بلخ می رود و در باغ دلگشا اقامت میکند گلبدن همراه است و بسیار مقرب میباشد:‌

(… حضرت وهمة مایان و حمیده بانو بیگم نیز در همان چادر در ملازمت حضرت تا دو بهر و سه گهری شب نشسته بودیم، آخر در چادر مذکور در ملازمت آن قبله حقیقی خواب کردیم ….)13در آخرین صفحات کتاب نویسنده سعی می کند که میرزا کامران را مردی ظالم و شقی و بدکار معرفی کند و خاتم کتاب وی خاتم کار کامران است که پس از دستگیری با کوشش درباریان توسط سید محمد و بدستور همایون کورشد.

زخمی شدن سر همایون 14 و کشته شدن هندال برادر عزیز همایون و تنها برادر حقیقی گلبدن 15 و خیال فاسد کامران که دست تجاوز به سوی زنی شوهر دار دراز کرد16 همه بتفصیل و با شیرینی و سادگی فراوان نقل شده است. متأسفانه در کتابهای دیگر کمتر ذکری از گلبدن بمیان می آید و اطلاعات ما درباره    [31]    دومین دوران زندگی وی بسیار محدود و ناقص است. وی در سال دوم سلطنت اکبر (964 هجری ) همراه با حمیده بانو بیگم بهند آمد و در فتح پورسیکری و آگره مقیم شد، احترامی که اکبر نسبت به عمه خود گلبدن ابراز می داشت برابر احترامی بود که به مادرش حمیده بیگم مرعی می داشت.

2 – ساختمان پنج محل ، فتوچورسیکری : پایتخت اکبر ، نزدیک آگره گلبدن و حمیده قسمت اعظم زندگی خود را  در این محل سپری ساختند.

چادرش مجاور چادر حمیده بانو در کنار چادر اکبر برپا می شد. اکبر هدیه‌هائی مشابه هدیه‌های ماردش برای او می‌فرستاد. در همین دوران بود که به فرمان اکبر نوشتن تاریخ جالب خود را آغاز کرد.

امپراتوراکبر که متأسفانه با وجود سخگیریهای پدرش همایون بیسواد بود، از لحاظ نحوه تفکر و قدرت واقع بینی و دانش دوستی در میان تمام پادشاهان ترک و مغول ممتاز است زیرا در کودکی و جوانی تما کتابهای معروف فارسی را برایش خونده بودند و به ادبیات و هنر و تاریخ و ادیان علاقه فوق العاده داشت.

 

اکبر در آغاز پادشاهی خود فرمان داد که هر کس درهر شأن و مقامی که هست و تصور میکند که دارای استعداد تاریخ نویسی است، اطلاعات خود را در باره عصر و زندگی همایون پادشاه پدر تاجدارش برشته تحریر درآورد و بنام نامی وی (اکبر) مدون سازد.

این فرمان را ابوالفضل وزیر دانشمند وی برای تمام فضلا و نویسندگان و سالخوردگان دستگاه پادشاهی بابری فرستاد، گلبدن تنها فر این خاندان بود که بموجب این فرمان تاریخ خود را نوشت

(حکم شده بود که آنچه از واقعة فردوس مکانی و حضرت جنت آشیانی میدانسته باشید بنویسید. وقتی که حضرت فردوس مکانی از دارالفنا بدارالبقا خرامیدند این حقیر هشت ساله بود و بیان واقع شاید کمترک بخاطر مانده بود بنابر حکم پادشاهی آنچه شنیده و بخاطر بود نوشته می شود.)17

مهمترین واقعه دوران پیری گلبدن ماسفرت وی به مکه بود که همراه با چند نفر دیگراز زنان محترم خاندان تیموری هند به سرپرستی سلطانه خواجه با وجود مخالفت اکبر عملی گردید، درین سفر گلبدن تقریبا شصت ساله بود و مسافرت وی چهارسال طول کشید و در سال 987 به فتح پورسیکری باز گشت.

گلبدن بانو در سال 1010 در سن هشتاد سالگی وفات یافت. بر بالین وی حمیده بانو بیگم و رقیه بانو دختر برادرش هندال حضور داشتند. حمیده بانو پس از فوت گلبدن فقط یکسال زنده بود.اکبر در مرگ عمه بزگوارش سوگوار شد و شخصا تابوت وی را حمل کرد و در عزای وی مال فراوان میان فقرا پخش کرد.

 

متأسفانه بجز همایون نامه و قطعه شعری که در ابتدای این مقاله درج شد هیچگونه اثر کتبی دیگری از گلبدن بانودر دست نیست،‌همایون نامه م ناقص بنظر می رسد.

گلبدن در میان تمام زنان دانشمندی که در دوران گذشته بنحوی در زبان و ادبیات فارسی کار کرده اند و اثری بجای گذاشته اند ممتاز است. وی تنها زن تاریخ نویس در سراسر تاریخ ادبی ایران است. در میان زنان خویش فریحه خاندان بابری نیز هیچ زنی با وی قابل مقایسه نیست. از طرف دیگر کتاب وی پس از کتاب بابرنامة بابر ، نخستین اثر مدونی است که از خاندان تیموری بجای مانده و با در نظر گرفتن این مطلب که بابر نامه نیز در اصل به زبان ترکی جغتائی نوشته شد، همایون نامه نخستین تاریخ مدون خاندان بابری هند است.

متأسفانه ازین کتاب فقط یک نسخه در دست است و آن متعلق می باشد به کتابخانة موزه بریتانیا و به احتمال قوی نسخه دستنویس خود وی است. عنوان کتاب چنین است:

احوال همایون پادشاه، جمع کرده گلبدن بیگم بنت بابر پادشاه و عمة اکبر پادشاه.   [32]

متن کتاب که 83 ورق است برای نخستین بار در سال 1902 بکوشش خانم انت بوریج Annette S. Beuridge  در لندن توسط انجمن سلطنتی آسیائی چاپ شد. شوهر این خانم از شرقشناسان بزرگ انگلستان استخانم بوریج علاوه بر ترجمه انگلیسی همایون نامه، شرح حال مفصل گلبدن و ترجمه مختصر احوال تمام زنان خاندان بابری را که در کتاب نامبرده شده اند به کتاب خود افزوده است.

 

کتاب همایون نامه جالب ترین کتابی است که درباره تاریخ زندگی همایون نوشته شده و با توجه به این مطلب که همایون بیش از همه امپراتوران هند با ایران بستگی داشته است، اکنون به معرفی کتاب که از سه نقطه نظر مورد توجه است می پردازیم:‌

 

 

الف- زبان وادبیات فارسی

 

سبک نگارش گلبدن، ساده و صریح و خالی از پیرایه است و ازین لحاظ با نثرهای همزمان خودش قابل مقایسه نیست. مطلبی را که وی در یک صفحه بیان می کند، ابوالفضل نویسنده و مورخ معروف دوران اکبر در ده صفحه می نویسد. وی همانگونه که سخن می گفته است کتاب می نوشته

بعنوان نمونه داستان عشقبازی کامران و حرم بیگم که زنی شوهر دار و خواهر کوچک زن کامران بنام ماهم بیگم بوده است ذکر می کنیم

(… میرزا کامران که در کولاب بودند ترخان بیگ نام عورتی عیار مکاره بود بمیرزا کامران راه نموده که به حرم بیگم اظهار عاشقی بکنید که درین مصلحتهاست. میرزا کامران هم بگفته آن ناقص العقل خطی و روپاکی بدست بیگی آغا بحرم بیگم فرستادند. این عورت خط و روپاک را برده پیش حرم بیگم نهاد و ملازمت میرزا کامران و اشتیاق بسیار اظهار کرد. حرم بیگم گفت که حالا این خط و روپاک را بیارید. بیگی آغا در پی گریه و زاری و ملایمت که میرزا کامران این خط و روپاک بشما فرستاده و مدتهاست که بر شما عاشق است و شما ازین بابت بی مروتی می کنید. حرم بیگم (آ 76) بنیاد اعراض و شدت تمام نموده فی الحال میرزا سلیمان و میرزا ابراهیم را طلبیده گفت که میرزا کامران نامردی‌های شمایان را دانسته است که بمن همچو خطی نوشته واقع که من لایق این بودم که مرا چنین نویسد. میرزا کامران برادر کلان تو باشد و من بجای کلین ایشان باشم. مرا ازین بابت خطی فرستد. بگیرید و این زنکه را پاره پاره سازید تا بر دیگران عبرت شود و هیچکس بر اهل و عیال کسی بچم بد خیال فاسد نکند و از زن آدمی زاده چه مناسب که همچو چیزهای نالایق بیارد  و از من و پسر من نترسد. و فی الحال بیگی آغا بیبی دولت خون گرفته را پاره پاره کردند…)18 میرزا سلیمان شوهر و میرزا ابراهیم فرزند حرم بیگم بود، نباید فراموش کنیم که بابر پدر گلبدن و مؤسس سلسله بابری هند با اینکه به هنر و ادبیات فارسی علاقمند بود میخواست ترکی جغتائی را در قلمرو خود رسمی سازد، مانند امیر علیشیر نوائی که در ایران می خواست چنین کند و موفق نشد. نوشتن کتاب بابرنامه به زبان ترکی جغتائی مهمترین کوششی بود که بابردرین راه بعمل آورد. اما همایون که مادرش ایرانی بود و با وی بفارسی سخن می گفت  و معلمانش هم ایراتی بودند،‌خود طبعی شاعرانه داشت و ملکه اش حمیده بانو نیز ایرانی بود، بخصوص پس از مسافرت به ایران بکلی نقشه پدر را فراموش کرد و وی بود که عصر درخشان فرهنگ اکبری را در هند پایه گذاری کرد

نثر گلبدن که البته دارای غلط‌های فراوان میباشد دارای ترکیب‌ها و لغات خاص است که در نثرهای دیگر فارسی کمتر دیده میشود، بعنوان نمونه چند مورد از آن را ذکر می کنیم:

 

جمع بستن ما و شما و خود

. از بیگمان مایان…19

. درین طور وقت که بر ما و شمایان است در میان خودها باتفاق باشید…20

در یافتن بمعنی پذیرائی کردن و استقبال کردن:

چون خلیفه بابام آمد من ایستاده دریافتم…..21

. میرزا باضطراب تمام پیش درآمده حضرت پادشاه را دریافتند…22

ماندن بمعنی گذاردن:

.میرزا کامران را بجای خود در آگره ماندند…23

ماندن بمعنی بخاک سپردن:‌

 ……و در باغ نوروزی حضرت خانم را ماندند… 24

جای نشست و جاگیر بجای جانشین:‌

جای نشست و جاگیر پدر تعیین نمودند….25

ساختن فعل از زانو زدن:‌

. هر دو سلطان را زانو زنازیده به دامادی سرافراز بکنند… 26

شکم داشتن بجای آبستن بودن:

و چاند بیبی که هفت ماه شکم داشت…27

گیر28 : محاصره

بندی 29 : محاصره شده

ریخت30 :‌هجوم  [33]

زور کردن 31 :‌مسلط شدن

تورخانه32:‌پشه بند      

چپ : باغ ایرانی(چهار باغ) از کتاب بابرنامه – بابر چهار باغ را در کتاب خود توصیف کرده است و نمونه کامل آن در آگره (تاج محل) دهلی و مقبره همایون و مقبره صفدر ساخته شد.

راست : جلد پوستی بیاض یا جنگ شاه طهماسب که به حمیده بانو اهداء شد و امروز در موزه دهلی نگهداری میشود.

کلمه دلاسا را یک جا بجای مطمئن 33 و در جای دیگر مرادف با دلداری 34 و یگانگی 35 آورده است.

بکار بردن نوازش در مورد نواختن موسیقی 36 .

و در یک جا یک حالت خاص زنانه را که هوسک نام دارد توصیف می کند:

(… چشم براه میوه جان داشتند که ده ماه شد و یازدهم نیز گذشت میوه جان میگفت که خاله من حرم میرزا الغ بیگ بودند. در دوازده ماه پسر زائیدند. من هم شاید که بدانماننده شده باشم. و خرگاه‌ها دوخته و دوشک‌ها پر کرده. آخر همه معلوم شد که هوسک بوده.)37

شور 38 : شورش

دلگیر39:‌دلتنگ

جان 40:‌عمر

لیمون41: لیمو

بکار بردن یگانه در مقابل بیگانه :

(… فی الحال از لعل و جواهر هر چه داشتند بشاه فرستاند. شاه بپادشاه گفت که گناه خواجه غازی و روشن کو که است که ما را از شما بیگانه کرده بودند و الا ما شما را یگانه میدانستم. باز هر دو پادشاه یکدل شدندو …)42

با اینکه بسیاق نویسندگان آن عصر تمام پ های فارسی را ب نوشته در مورد بعضی کلمات قدیمی فارسی مانند تپ بجای تب و اسپ بجای اسب این قاعده رعایت نشده است.

ب – تاریخ ایران در دوران صفوی

یکی از مباحث تاریخ ایران در دوران صفوی مسئله پناهندگی همایون است به شاه طهماسب صفوی که بسیار مورد بحث و فحص قرار گرفته و می گیرد. همایون پس از شکست از   [34]    شیرشاه می خواست به افغانستان و بدخشان برود و با نیروی جدیدی به هند بر گردد، اما کامران و سایر رادرانش با وی از در مخالفت درآمدند و روزگاری رسید که حتی حکمرانان دست نشانده بابریان در مغرب و پاکستان کنونی (بلوچستان) نیز در توطئه دستگیری وی با کامران همداستان شدند و برای همایون چاره‌ای جز پناهندگی به ایران نماند. شاه طهماسب به بهترین وجهی از همایون استقبال و پذیرائی کرد، نامه ای که شاه به حکمران هرات نوشته و ابوالفضل در اکبر نامه نقل کرده بقدری جامع و کامل و حاوی تمام نکات مورد نیاز برای پذیرائی یک پادشاه است که هیچ ایرادی بر آن نمی توان گرفت. تقریبا تمام مورخان پذیرائی شاه را ستوده اند از آنجمله سرجان ملکم چنین می نویسد:ایرانیان در سراسر تاریخ خویش از لحاظ مهمان نوازی ممتاز و بی نظیر بوده اند. پناه همایون به دربار شاه طهماسب فرصت مناسبی بود که شاه و مردم ایران این خصیصه را به اوج برسانند. در تاریخ جهان هیچ جا دیده نشده است که سلطان پناهنده تا این اندازه مورد استقبال قرار گیرد، به این درجه پذیرائی شود و با چنین وضع محترمانه‌ای به کشور خود بر گردد و با حمایت چنین نیروئی به بزرگی مجدد برسد43

در میان منابع اصلی، تواریخ ایرانی از رفتار خارج از نزاکت شاه طهماسب نسبت به همایون در مورد پذیرفتن آئین شیعه چیزی ننوشته اند، از منابع هندی، ابوالفضل در اکبرنامه اشاره می کند، بایزید در تاریخ همایونی سکوت کرده است. بدایونی در منتخب التواریخ می نویسد که همایون را مجبور کردند نام امامان را در خطبه ذکر کند و جوهر در تذکره الواقعات این مطلب را تشریح و تقویت می کند.

با در نظر گرفتن این مطلب که آنچه گلبدن نوشته گفته‌های دوست دائمی‌اش حمیده بانو بیگم بوده است اهمیت کتاب همایون نامه ازین لحاظ معلوم میشود.

متأسفانه مسئله بدرفتاری شاه طهماسب با همایون که ریشه آن اختلاف شیعه و سنی در آن عصر بوده است، بجائی رسیده که بعضی نوشته اند شاه توطئه ای برای قتل همایون ترتیب داد و سرانجام نیز وی را مجبور به ترک ایران نمود. بدیهی است این مطلب هرگز ثابت نمی شود و گفته‌های جوهر که آفتابچی (آفتابه چی : کسی که برای شاه آفتابه می آورده است ) همایون بوده و به احتمال قوی در دامن زدن به آتش اختلاف میان شیعه و سنی تمایل فراوان داشته نباید سندی معتبر درین باره بحساب بیاید، بنظر ما نوشته‌های گلبدن بیشتر قابل اعتماد است . وی چنین می نویسد

همایون مقداری جواهر از جمله چند قطعه لعل بسیار گرانبها از هند آورده بود که آنها را در لفافی پیچیده یا خود و یا حمیده بانو همیشه همراه داشتند. یک روز که حمیده بانو برای رفتن به حمام لعلها را از خود دور کرد، تعدادی از آن توسط روشن کو از همراهان همایون دزدیده شد.

خواجه معظم برادر کوچک حمیده بانو که همراه ایشان بود بکمک خواهر شتافت، اگر چه همایون نسبت به حمیده بانو رفتاری بسیار محترمانه داشت اما وی میخواست درین مورد سربلند باشد. خواجه معظم که جوانی بسیار نورسیده بود ابتدا به پرس و جو پرداخت و دانست که به تازگی روشن کو و دوستش اسب تازه‌ای خریده اند:

(…مرا با وجود تقرب حضرت پادشاه قوت آن نیست که تاتوی لاغر توانم خرید بخلاف خواجه نمازی و روشن کو که هر کدام اینها برای خودها اسپان….)44

سرانجام دانستکه لعلها را خواجه غازی در عمامه خود پنهان می کند، از پادشاه اجازه خواست که در حضور ایشان با خواجه مطایبه کند و همایون بوی اجازه داد:

(روز دیگر خواجه غازی آمده در دیوانخانه نشسته بود که خواجه معظم غافل ساخته بیک بار طاقی را از سرش ربود و لعل بی بدل از طاقی بدر آورده پیش حضرت پادشاه و حمیده بانو بیگم آورد و نهاد. حضرت تبسم کردند و حمیده بانو بیگم خوشحال شدند و به خواجه معظم شاد باش (ب 61) و رحمت باد گفتند…)45

سپس می نویسد که این دو نفراز پادشاه رو گردان شده به نزد شاه رفتند و روابط دو پادشاه را دگر گون ساختند:

(… خواجه غازی و روشن کو که از افعال‌های خود شرمسار شده هر دو پیش شاه رفته و سخنان مخفی بعرض شاه رسانیدند تا بحدی چیزها گفتند که خاطر شاه مکدر شد حضرت پادشاه معلوم کردند که اخلاص و اعتقاد شاه به دستور سابق نیست،…

گلبدن معتقد است که همایون برای جلب علاقه مجدد شاه مقداری جواهر به وی تقدیم کرد و از قرار نوشته مورخان دیگر همایون چند قطعه لعل گرانبها و یک قطعه الماس بزرگ به شاه تقدیم کرد و روابط مجدداً دوستانه شد

در این کتاب همه جا از روابط صمیمانه دو پادشاه و محبت‌های شاه طهماسب سخن به میان آمده است:

(… به آب هلمند که رسیدند شاه طماس از استماع این خبر در تحیر و تفکر فرو ماند که همایون پادشاه از گردش   [35]    فلک غدار کج رفتار ناسازگار به این حدود رسیدند و حضرت واجب الوجود باینجاها رسانید.

چپ : نمای آرامگاه همایون از داخل یکی از چترهای مقبره خان خانان در دهلی

راست : حمیده بانو در جشن تولد اکبر در مینیاتورها و نقاشی‏های مغولی هند. این تنها موردی است که خانمی باروی بسته نشان داده میشود . اصل تصویر در کتاب تاریخ خاندان تیموری که بدستور شاه جهان تهیه شده در کتابخانه خدابخش محفوظ است.

              

جمیع اهالی و موالی اشراف و اکابر و شریف و کبیر و صغیر را باستقبال حضرت پادشاه فرستادند. همه اینها تا آب هلمند پیشواز آمدند و بهرام میرزا و القاس میرزا و سام میرزا که برادران شاه باشند. همه را باستقبال فرستاد. این‌ها همه آمده دریافتند و به اعزاز و اکرام تمام حضرت را آوردند و چون نزدیک رسیدند برادران شاه بشاه خبر فرستادند. شاه نیز خود سوار شده باستقبال حضرت آمد با یکدیگر دریافتند و آشنائی و یکجهتی آن دو پادشاه عالی مقام مانند دو مغز در یک پوست بادام قرار یافت و اتحاد و اخلاص بحدی رسیده بود که ایام چندی که حضرت آنجا تشریف داشتند اکثر اوقات شاه در منزل حضرت می‌آمدند وروزی که شاه نمی آمدند حضرت می رفتند.47

و در جای دیگر نزدیک به هنگام عزیمت همایون به افغانستان : (حضرت پادشاه تا در عراق بودند خوشحالی گذارانیدند و شاه انواع خاطر جوئی مینمودند و هر روز تحفه و هدیه عجیب و غریب بحضرت پادشاه میفرستادند. آخرالامر پسر خود را با خانان و سلطانان و امرایان بکومک همراه حضرت پادشاه کرده.)48

درباره روابط حمیده بانو و شاهزاده سلطانم خواهر شاه49 نیز مطالب جالبی دارد که مانند سایر مطالب تاریخی مربوط بهایران از ذکر آن خود داری می کنیم .

ج- تاریخ تمدن و فرهنگ ایرانی بمعنی جهانی

اگر تاریخ ادبی ایران را بررسی کنیم کمتر کتابی خواهیم یافت که به این سادگی و روانی به تفصیل مطالب خانوادگی و اجتماعی و بخصوص مطالب مربوط به زمان را بیان کند و از آنجا که خاندان بابری بخصوص از زمان همایون ببعد حامل تمدن و فرهنگ ایرانی به هند بودند، مطالبی که گلبدن بیان می کند از لحاظ این بررسی تاریخی بسیار جالب و پر اهمیت است و ما به برخی ازین مطالب اشاره میکنیم

در باره آئین بندی و مرسوم شدن آن در هند می نویسد

(.. آکام که ماهم بیگم باشند، توی کلان دادند و بازارها را (ب 22) آیین بستند، و پیش ازین آیین بندی مردم بازار می کردند آخر ایشان مردم آدمی و سپاهی را حکم کردند تا جایهای خوب ومکانهای مرغوب راست بکنند. از آن پس آیین بندی در هند شایع شد)50

ساختن باغهای بزرگ با آب جاری در هند معمول نبوده، بابر و همایون درین کار پیشقدم شدند، درین کتاب نام باغهای معروفی را که در هند و آسیای مرکزی احداث شد ذکر میکند مانند باغ دلگشا در بلخ 51 و باغهای زرافشان و گل افشان در آگرا52 و باغ نوروزی در کابل.53 احترام به سادات و عقاید شیعیان نیز در نهاد بابر و پسرش همایون وجود داشته است و در کتب گلبدن دو جا به این مطلب اشاره می شود، یکی هنگام    [36]    ناخوشی همایون در حیات پدرش و وحشت بابر بحدی که از خدا خواستکه اگرباید همایون بمیرد وی بجای او بدیار دیگر بشتابد و چنین نیز شد، در مورد کسالت همایون بابر دستور داد که طبق عقاید شیعیان:  …رونده حضرت مرتضی علی کرم الله وجه نگاه داشتند وآن رونده را از روز چهارشنبه نگاه میدارند ایشان از اضطراب و بیطاقتی از روز سه شنبه نگاه داشتند. ..)54

هنگامی که شیرخان فتوحات پی در پی نصیبش می شد وهمایون عقب نشینی می کرد برادرش کامران نیز با وی از در مخالفت و دوروئی در آمد. گلبدن از قول حمیده بانو می نویسد که پادشاه این رباعی را برای کامران فرستادند:

پیوسته ز خویشتن جدائی باشد(ب 39)

در آینه گر چه خودنمائی باشد

این بوالعجبی کار خدای باشد

خود را بمثالی غیر دیدن عجب است

سپس می نویسد که همایون دلتنگ شد و به خواب رفت و در خواب چنین دید:

(… عزیزی آمده از سر تا پا لباس سبز پوشیده و عصای دردست. گفت مردانه باش و غم مخور و عصای خود را بدست مبارک حضرت داده اند و گفته اند خدای تعالی بتو فرزندی خواهد داد نامش جلاالدین محمد اکبر بمانی. حضرت پرسیدند که اسم شریف شما چیست؟ فرموده اند که ژنده فیل احمد جام…)55

در باره احترام به زنان، چندین مورد ذکر کرده است مثلا هنگامی که ماهم بیگم از کابل به هند می‌آید، بابر باستقبال وی می شتابد(… حضرت پادشاه بابام تا اسپ آوردن تحمل نکردند و پیاده روان شدند و در پیشخانه ننچة‌ماهم در خوردند. آکام می خواستند که پیاده شوند. پادشاه بابام نماندند و خود در جلوی آکام تا خانة خود پیاده آمدند…)56

و هنگام عروسی هندال همایون پادشاه و حمیده بانو در یک دوشک نشستند و در دوشکهای طرف راست و چپ فقط خانمهای مسن و محترم خاندان تیموری نشسته بودند57.

نقش زنان در امر حکومت کاملا مطرح می شود و در یک جا خانزاده بیگم عمه همایون نقش میانجی را بازی میکند و مانع می شود که کامران بنام خود خطبه بخواند58.

شرح مفصل عروسی میرزا هندل را می نویسد که بسیار جالب است و از سه خانه (اطاق) که در طبقه دوم ساخته شده و هر یک بطرز جالبی آراسته شده بود چنین توصیف می کند:

(.. سه بالاخانه بود که یکی را خانه دولت میگفتند، و در آن خانه نه اسباب سپاه گری بود، مثل شمشیر مرصع و قور مرصع و کمر خنجر مرصع و جمدهر و کهپوة مرصع و ترکش همه مرصع و قورپوش (آ 27) زردوزی انداخته. و خانه دویم که آن خانه سعادت میگفتند در آن خانه جای نماز و کتابها و قلمدانهای مرصع و جزدانهای خوش و مرقهای لطیف مع تصویرهای و خطهای خوش نهاده بودند. وخانة سیوم که آنرا خانه مراد میگفتند در آن خانه خهپرکت از مرصع و ظرفی از صندل انداخته و توشکهای خیال انداخته… وهمه اسباب عیش و طرب مهیا ساخته بودند…)59

و در جای دیگر شرح بازی با ورق را می دهد60:

اگر چه نوروز اکنون در هند منسوخ شده اما طبق نوشته گلبدن در میان بابریان کاملا معمول بوده و البته در عصر جهانگیر و شاه جهان بسیار مورد توجه قرار گرفته وی درباره مراسم نوروز و هفته نوروز چنین می نویسد:

(… و بعد از نوروز هفت ده روز همایونی می کردند و لباسهای سبز می پوشیدند و قریب سی چهل دختر را حکم می شد که لباسهای سبز پوشند و بر کوهها برآیند و در یک نوروز بر کوه هفت داوران بر آمدند)

منابع: برای تهیه این مقاله ازین منابع استفاده شده است:

      1-      همایون نامه ، گلبدن.

      2-      بابرنامه، نسخه خطی مصور ، ترجمة خان خانان، موزه دهلی.

      3-      تاریخ خاندان تیموری، نسخه خطی کتابخانه خدابخش.

      4-      تذکره الواقعات: جوهر ، کتابخانه خدابخش و دانشگاه الله آباد.

      5-      زندگی و عصر همایون، ایشواری پراساد انگلیسی.

      6-      اکبر نامه فارسی، ابوالفضل علامی.

      7-      قانون همایونی، خوندبیر این مورخ که کتاب بزرگ حبیب السیر را نوشت در سال 1533 در گوالیور به همایون ملحق شد و در هند مقیم گردید و کتاب مفصل قانون همایونی یا همایون نامه را نوشت که نسخه خطی آن در موزه بریتانیا موجود است.   [37]

(پاورقی‌ها)

        1- میرمهدی شیرازی : تذکره الخواتین – گلبدن خواهر همایون و عمه اکبر شاه امپراتور هند.

2-    2و 3 و 4- ورق آ 15 ، آ 21، ب 21 همایون نامه گلبدن.

5و 6و 7و – ب 23 ، ب 34 و آ 26 همایون نامه.

8و 9و 10- ب 37 و ب 63 همایون نامه .

11 – آ 65 وب 65. 

12و 13- ورق ب 68 و آ 83.

14و 15و 16- ب 77 و ب 81 و آ 76 همایون نامه .

17- ب 2 ، همایون نامه

18- همایون نامه: ب 75و آ76.

19 تا 27- آ 26 و ب 51 و آ 15 و آ37 و ب 4 و آ9 و آ 19 و آ 34.

28 تا 37- ب 23 و آ 9 و ب 33 و آ 36 و ب 15 و آ 64 و آ 5 و ب 40 و آ 65 و آ 22.

38 تا 42 – آ 60 و آ 61 و ب 65 و آ 11 و ب 61.

43- سر جان ملکم، تاریخ ایران، جلد دوم ، ص 509.

44 و 45- همایون نامه: آ 59 و آ 61 و ب 61.

46- همایون نامه : ب 61.

47- همایون نامه :‌ب 57 و آ 58.

48- همایون نامه:ب 61 و آ 62.

49- همایون نامه: ب و آ 59.

50- همایون نامه: ب و ا 22.

51 -همایون نامهآ 73 .

52- همایون نامه:‌ب 15 و ب 34 .

53- همایون نامه: ب 15 و ب 34.

54- همایون نامه: آ 17.

55- همایون نامه: آ 39 و ب 39.

56- همایون نامه: ب 15 .

57- همایون نامهآ 35.

58- همایون نامه: آ 51.

59- همایون نامه: ب 26 و آ 27.

60- همایون نامه: ب 65

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.